eitaa logo
💚خط روشنگری💚
1.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
148 فایل
سرباز 💚 انقلاب ❤️ آیدی سید : @yasr98
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️رسول اکرم (ص) به حضرت علی (علیه السّلام) فرموده اند : بزرگترین مردمان در ایمان و یقین، کسانی هستند که در روزگاران آینده زندگی می کنند، پیامبرشان را ندیده اند، امام آن ها در غیبت است و فقط به سبب خواندن خطی روی کاغذ ( خواندن قرآن کریم و احادیث معصومین علیه السّلام) ایمان می آورند. 📚بحار الانوار، ج۵۲ ،ص۱۲۵ همچنين به نقل از ايشان آمده است كه (به اصحاب) فرمودند : بعد از شما قومي خواهد آمد كه پاداش هر يك از آن ها برابر پاداش پنجاه نفر از شماست. گفتند: يا رسول الله! مگر نه اين است كه ما در حضور شما در جنگ بدر و احد و حنين شركت جستيم و قرآن در ميان ما نازل شد؟حضرت فرمودند: اگر آنچه بر آن ها روي خواهد داد، بر شما روي مي داد، شما نمي توانستيد چون آن ها صبر و شكيبايي را پيشه خود سازيد. 📚منتخب الاثر @porseeman
💠تقوا میتواند سه گونه باشد: 1⃣ تـقـوای 2⃣ تـقـوای 3⃣ تـقـوای 👈"تـقـوای گـریز" آن است که از محیط گناه آلود دوری کنی. 👈"تـقـوای پـرهیز" آن است که بتوانی در محیط گناه آلود،خودت را پاک نگهداری. 👈"تـقـوای سـتیز" آن است که در صحنه بمانی و با مظاهر گناه مبارزه کنی و محیط سالمی ایجاد کنی. @porseeman
روزی شخصی روستایی از شیخ مفید سوال کرد که زنی حامله فوت شده و فرزندش در رحم زنده است، آیا باید شکم آن زن را شکافت و بچه را بیرون آورد یا آن زن را با کودکش دفن کرد؟ شیخ مفید فرمودند: مادر را با فرزندی که در رحم دارد دفن کنید. آن مرد از راه برگشت به طرف ده خود برود که ناگاه سواری به او رسیده دستور ایست داد و فرمود :شیخ مفید گفتند که شکم زن را پاره کنید و کودک را بیرون آورید، آنگاه بدن آن زن را پانسمان کنید و دفنش نمایید، مرد دهاتی آن دستور را پذیرفت و به فتوای دوم عمل کرد. بعد از چندی که عبورش به بغداد افتاد جریان را برای شیخ مفید نقل کرد، شیخ فرمود :من کسی را با چنین پیغامی نفرستادم و معلوم می شود، آن شخص حضرت صاحب الامر بوده اند بنابراین معلوم می‌شود که من قابلیت فتوا دادن و مرجعیت را ندارم. از این رو در خانه را بر روی مردم بست و از فتوا دادن خودداری نمود. طولی نکشید که از جانب امام عصر توقیع ونامه‌ای برای او بیرون آمد که :برشما است که فتوا دهید و بر ما است که شما را از خطا حفظ و تسدید کنیم، ما شما را وا نمی گذاریم تا درخطا واقع شوید. پس از آن، بار دیگر شیخ مفید بر مسند فتوا نشست. کتاب شیخ مفید وامام زمان عج @porseeman
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💠بخشی از خطبه ۱۸۳ نهج البلاغه 💠توصیف 🕊 و 🔥 از زبان علی ع 😭 🔴آگاه باشید این پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم کنید، شما مصیبت‌های را آزمودید، آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته، یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگ‌های داغ بیابان او را رنج داده، دیده‌اید که تحمّل آن مشکل است پس چگونه می‌شود تحمّل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ‌های گداخته، همنشین  باشید. 🍃🕊بدانيد كه هر كه از بترسد براى او راه بيرون شدنى از فتنه ها قرار مى دهد و چراغى در تاريكيها و او را در آنچه ميل و خواست اوست جاويدان دارد و در نزد خود در منزل كرامت فرود آورد، در سرايى كه خاص خود ساخته، سايه اش عرش است و روشناييش اشراق نور خشنودى اوست و زائران آن فرشتگان او و دوستانش پيامبرانش هستند. @porseeman
🌹 روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. 🍃وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم. همه‌ی این‌ها از یک دعای مادر است 👤: ایت الله میلانی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @porseeman
🍃🌺 ✍امام باقر (ع) فرمودند: «مصیبتی از این بدتر نیست که جوان مسلمانی، به خواستگاری دختر برادر مسلمانش برود، اما پدر دختر به خاطر فقر و کم پولی خواستگار را رد کند و بگوید: من از تو ثروتمندترم و تو هم شأن و هم مرتبه من نیستی». 📚مستدرک الوسائل، باب۱۷ https://eitaa.com/joinchat/1212809251C886bc4aa61
سلام عرض ادب یکی از دوستان کانال ب مشکل مالی بر خوردن 750 جور شده حدود ۱۰۰ هزار نیاز دارند عزیزانی ک میتونن کمک کنن لطفا ب شماره حساب زیر واریز کنن ان شالله ب دستشون برسونیم 6037997331456047 بنام سید علی نوروزی @porseeman
✍قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان (عج) ⇦قدم اول: نماز اول وقت ⇦قدم دوم:احترام به پدرومادر ⇦قدم سوم:قرائت دعای عهد ⇦قدم چهارم: صبر در تمام امور ⇦قدم پنجم:وفای به عهدباامام زمان(عج) ⇦قدم ششم:قرائت روزانه قرآن ⇦قدم هفتم:جلوگیری ازپرخوری وپرخوابی ⇦قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه ⇦قدم نهم:غیبت نکردن ⇦قدم دهم:فرو بردن خشم ⇦قدم یازدهم:ترک حسادت ⇦قدم دوازدهم:ترک دروغ ⇦قدم سیزدهم:کنترل چشم ⇦قدم چهاردهم:دائم الوضو @porseeman
✅دعای مادر و زنده شدن فرزند جوان ✍️آقای محمد حسین قمشه‌ای در نجف اشرف به (ازگور گریخته مشهور بود )و خود در این رابطه می گفت در سن ۱۸ سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا شدم در ایام مریضی مقدار زیادی انگور خوردم و از این رو مرضم شدیدتر شد تا اینکه از دنیا رفتم در همان حال می دیدم که افراد حاضر در منزل گریه می کردند و مادرم آمد و به آنان گفت کسی به جنازه فرزندم دست نزند تا برگردم . دیدم قران‌مجید را برداشت و به پشت بام رفت با تضرع و زاری به درگاه پروردگار متعال قرآن کریم و آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را شفیع قرارداد. پس از چند لحظه‌ای روح به بدنم برگشت و چشمانم را باز کردم و با نگاه به اطرافیان دنبال مادرم میگشتم ولی او را بین آنها نمی دیدم از این رو به افراد حاضر در منزل گفتم به مادرم بگویید بیاید که خداوند مرا به آقا امام حسین علیه السلام بخشید. مادرم را خبر کردند وقتی مادرم آمد مسائلی را که اتفاق افتاده بود به او گفتم مبنی بر اینکه دونفر نورانی که لباس سفید بر تن داشتند نزد من آمدند و یکی از ایشان وقتی دست بر پایم کشید درد پایم راحت شد و دستش را به هر عضوی از بدن میگذاشت درد آنجا راحت می شد و یک دفعه دیدم تمام اهل خانه را که می گریند . و هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که من راحت شدم نتوانستم تا اینکه آن دو نفر مرا در حالی که بسیار خوشحال بودم به بالا می‌بردند ولی در بین راه شخصی والامقام و نورانی آشکار شد و به آن دو فرمودند در اثر توسل مادرش ما سی سال عمر به او بخشیدیم او را برگردانید. آنانیکه او را می‌شناختند و این داستان زندگی اش را از خودش شنیده بودند در سال سی ام منتظر رحلت او بودند و درست سر سی سال در نجف اشرف مرحوم شد . 📚داستانهای شگفت شهیدآیة الله دستغیب صفحه ۳۱ تا ۳۳ @porseeman