eitaa logo
خاتم|خانه‌شعروادبیات
192 دنبال‌کننده
185 عکس
16 ویدیو
2 فایل
خانه شعر و ادبیات خاتم، یک مجموعه متشکل از جوانان اهل شعر و ادب استان فارس که در زمینه های مختلف ادبی، به فعالیت می پردازند. این صفحه برای بارگزاری مطالب مربوطه ، اطلاع رسانی جلسات و به اشتراک گذاری آثار شاعران اهل استان فارس ایجاد شده است. همراه ما باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 🔰دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 📅 دوشنبه ۵ شهریور ماه ۱۴۰۳ |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
خاتم|خانه‌شعروادبیات
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی
🗓دوشنبه،۵ شهریور ماه ۱۴۰۳ 🔖 موضوع محوری این نشست ،( بخش اول، شعر ) بود که با ارائه ارزشمند به این مطلب پرداخته شد. 🔎از ویژگی های سبک عراقی و شعر قرن هفتم می توان به موارد زیر اشاره کرد: -اهمیت بیش از پیش زبان عربی و فراگیرشدن شعر ملمع -فراموشی و عدم به کارگیری برخی واژه های کهن فارسی -اهمیت یافتن زیبایی های ذهنی -استفاده از تمثیل و نماد به جای تصاویر عینی -توجه و کاربرد بیشتر جنبه های دینی نسبت به جنبه های ملی -بلند تر شدن اوزان شعر، اغلب(۱۴,۱۵,۱۶ هجایی) -اهمیت یافتن و‌ فراگیرشدن قالب غزل - اهمیت بسیار عرفان به گونه ای که مهمترین شاخصه شعر عراقی ست و اغلب شاعران این سبک یا عارفند یا به عرفان نزدیک هستند. ✨در این نشست اشعاری با مضامین مختلف خوانده شد و هم چنین نقد و پیرامون برخی آثار صورت گرفت. 📚معرفی کتاب اثر ، از نشر جام طهور قسمت دیگری از برنامه های اجرا شده در این نشست بود. بازخوانده ی ترجمه ی فارسی مقتل نفَس المَهموم است که شیخ عباس قمی تالیف و میرزا ابوالحسن شعرانی تحت کتابی به اسم دَمع السُجوم ترجمه کرده است. این کتاب شامل وقایع پس از بیعت مردم با یزید ابن معاویه تا بازگشتن خاندان امام حسین علیه السلام -بی او- به مدینه است. |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
مهربان آمدی‌ ای عشق به مهمانی من پر شد از بوی خوشت خلوت روحانی من خوش بر آورده سر از باغ تماشای وجود سرو ناز تو به سرفصل زمستانی من هیچ کس غیر تو‌ ای خُرمی دیده نخواند حرف ناخوانده‌ی دل از خط پیشانی من‌ می‌کنم گریه من سوخته تا خنده زند گل روی تو در آیینه‌ی بارانی من بی‌قرار آمدی و رفت قرارم از دست بنشین؛ تا بنشیند دل طوفانی من آفتابی شدی و یک سره آبم کردی شد حریر نگهت جامه‌ی عریانی من بشکن‌ ای بغض و فرو ریز که در خانه ی دل‌ می‌زند شعله به جان، آتش پنهانی من هرچه گفتند و بگویند به پایان نرسد «قصه ی زلف تو و شرح پریشانی من» |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
🔲▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️🔲 خلاصه‌تر بکن ای مرگ! داستانم را که خسته‌‌تر نکنم گوش دوستانم را تمام طول شب از شوق گریه می‌کردم چگونه شرح دهم حال توأمانم را ؟ چقدر دوره کنم خویش را برای خدا به روز بعد مینداز، امتحانم را برای سوختن من جرقه‌ای کافی‌ست به اشتباه مباد آن که دودمانم را چنان بسوز که دودم به چسم کس نرود به گریه باز مینداز آسمانم را خسیس نیستم اما به اهل ذوق ببخش غزل غزل ، همه‌ی یاد و یادمانم را به شیوه‌ای که خلاف آمدی درآن باشد شبیه بوسه گرفتن بگیر جانم را تو مرگ نیستی آغاز تازه‌‌ها هستی بیا که با تو بیاغازم آن جهانم را 🔳 شاعر توانمند و گرانقدر را تسلیت عرض میکنیم.🥀 روحش شاد و یادش گرامی باد. |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
📚 رمان اثر است. داستان به یک روز از زندگی پیامبر اکرم (ص) در سن چهار سالگی بازمی گردد. در این داستان حلیمه دایه پیامبر در تلاشی قابل توجه، سعی دارد تا جان پیامبر را از گزند کاهنانی نجات دهد که می خواهند براساس نشانه‌های ظاهری پیامبر خاتم (ص)، را در کودکی از بین ببرند. آن‌ها پیامبر (ص) را درحالی که در روستایی در کنار حلیمه بزرگ می‌شود می‌یابند و سعی می‌کنند، با تطمیع شوهر حلیمه، کودک را با خود ببرند. وقتی حلیمه متوجه نیت‌ سو آن‌ها می‌شود، کودک را به خانواده‌اش بازمی‌گرداند. 📖بخش عمده‌ای از این داستان نیز با سخنان حلیمه و اطرافیان او‌ جلو می‌رود، نویسنده با شگردی قابل توجه هیچ کدام از این دیالوگ‌ها را از زبان پیامبراکرم (ص) روایت نمی‌کند و در تلاش است تا پیامبر را از زبان اطرافیانش توصیف کند. 📝در بخشی از این رمان آمده است: «حلیمه می‌داند که تنها شده. باید خود فکری به حال این بچه کند. دیر بجنبد همه چیز از دست می‌رود. درون خیمه چه می‌گذرد؟ این مردان به شوهرش چه می‌گویند؟ کاش می‌دانست از جان آن‌ها چه می‌خواهند. حرفش را به کی بزند؟ مهر این بچه چیز دیگری‌ست. هیچ وقت چنین علاقه‌ای در وجودش نبود. حتی نسبت به فرزندان خودش. حتی زمانی که حارث برای خواستگاری‌اش آمده بود این شور و شیدایی را نداشت. این را نمی‌توانست به کسی بگوید، حتی حارث». 📔این کتاب نخستین بار از سوی انتشارات عصر داستان نشر یافت. سپس توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد و در سال ۱۳۹۹ انتشارات کتابستان معرفت رمان «سه کاهن» را به چاپ رساند. 🏴 |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
📚 اثر از انتشارات نیستان است که به تصویر زندگی امام حسن مجتبی (ع) می‌پردازد. این اثر در بیست و پنجمین دوره جایزه کتاب فصل به عنوان بهترین رمان انتخاب شده است. 📜 این رمان،روایتی است از زندگانی امام حسن مجتبی (ع)، در بستر زمانی شهادت حضرت علی (ع)و آغاز خلافت امام حسن (ع) تا شهادت ایشان. محور اصلی این اثر موضوع صلح است و سید علی شجاعی با توجه به رفت‌وبرگشت‌های راوی میان دو جبهه امام و معاویه، و با تجدید نقش و شخصیت معاویه، تصویر جدیدی از مفهوم صلح امام را به مخاطبان ارائه می‌دهد. 📔نویسنده برای نگارش کتاب، ۵۵ منبع را مطالعه کرده و سعی داشته تنها به وقایعی اشاره کند که مستندات تاریخی آن‌ها معتبر باشد. البته این نکته مانع از آن نشده که از قوه‌ی تخیل خود کمک بگیرد. به سخن دیگر، تمامی رخدادهای تاریخی مطرح‌شده در این کتاب، ریشه در واقعیت دارند اما برای اشاره به برخی جزئیات، مؤلف از تصورات و تخیل خود کمک گرفته است. ✨در بخشی از این رمان میخوانیم: در می گشایم و فرستاده هم نقاب از چهره: - مرا با جعده بنت اشعث کاری هست.سر می گردانم و تا انتهای کوچه را می پایم. تنهاست. - جعده... منم. سر می گرداند و تا انتهای کوچه را می پاید. رهگذری نیست.فرستاده؛ بی هیچ کلامی دست در همیان می برد و رقعه ای پیچیده می دهدم. و دوباره نقاب بر چهره می زند و بر اسب...پرآشوب، جایی در پستوی خانه می شوم به خواندن مکتوب: - از امیر مؤمنین و خلیفه مسلمین، معاویه بن ابی سفیان به دخترم و نور چشمم، جعده بنت اشعث؛ او که به زودی جامه همسری پسرم، یزید می پوشد.هزار شکر و سپاس خدا را که چشمان بی سویم، آفتاب زیبایی و حُسن تو را، از پس فرسنگ ها دید و شناخت؛ و دانستم که تو شایسته سروری در قصر شامی و نه کنیزی، در خرابه ای میان مدینه. تو هم شکر و سپاس خدا را بگو که بعد از سال ها، حق بزرگی خاندانت باز پس داده می شود و دِین این امت به اشعث هم.تا قصر شام و سلطنت بر عرب، تنها یک گام داری و آن هم ظرف زهری است به همراه این مکتوب.او که در خانه اش همسری، پیوسته به کار توطئه علیه حکومت ماست و مدام در اندیشه این تخت و مقام. و آن یک گام تو، خوراندن این زهر به اوست... 🏴 |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
قهوه ای ، زرد ، سرخ ، نارنجی  بارش اشک های پاییزی  این صدای منی که می شکند  این صدای دل غم انگیزی           من قدم می زنم خیال تو را در خیابان خیس تنهایی  تا حرم هشت بیت فاصله است پرچم عشق تو تماشایی پشت این میله های دلتنگی از سکوتم بخوان پشیمانم تو سرآغاز هرچه خوبیها من بدون تو "نون" پایانم                   من شبیه کسی که نابینا  دست های محبت تو شفا  پرده از چشم های من بردار  ای مسیحای مهربان خدا!                     یک پلان.. گندم و کبوترها  پنجره ، چشم های بارانی  یک پلان.. لحظه های دلتنگی  بار دیگر مرا نمی خوانی؟                  حک شده روی دفتر قلبم خط سبز تماستان آقا دو ، دوتا صفر ، سیصد وسی و چار* السلام علیک یا مولا *شماره ی حرم 🏴 |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
چنان با حال گریان کنج بست شیخ می نالم که شاه از سوز آن گوید بیاور سائل ما را 🏴 |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
حالم چنان بد است که تنها علاج من در نسخه های پنجره فولاد مشهد است 🏴 |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃 @khatam_shz
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐 جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری 📆دوشنبه ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۳ ⏳ساعت: ۱۷:۰۰ 🪑 میزبان: 🛋 مهمان: آقای ✨موضوع: سیری در جهان شعر زنده‌یاد استاد محمدعلی بهمنی 📍مکان: چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو 🔼ورود برای عموم علاقه‌مندان به شعر و ادبیات، آزاد است. |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی از حال و هوای انجمن شعر خانه شعر و ادبیات خاتم 🌿 دوشنبه های اول و سوم هر ماه ساعت ۱۷ مهمان جمعی از جوانان و اهالی شعر و ادب فارس باشید!🙂🌱 تهیه و تدوین: 🎬امیررضا افضلی |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
📚 یکی دو بار کوشیدم بالای دست یکی شان بایستم و ببینم چه می نویسد. ولی چنان مضطرب می شدند و دست شان به لرزه می افتاد که از نوشتن باز می ماندند. می دیدم که این مردان آینده، در این کلاس ها و امتحان ها آن قدر خواهند ترسید که وقتی دیپلمه بشوند یا لیسانسه، اصلا آدم نوع جدیدی خواهند شد. آدمی انباشته ازوحشت، انبانی از ترس و دلهره. |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
خاتم|خانه‌شعروادبیات
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐 #دورهم‌نشینی جوانان و اها
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد 🍃📝 |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
📷 🔰دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🕯 پاسداشت زنده یاد استاد 📅 دوشنبه ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۳ |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
🔖از اشعار قرائت شده در جلسه ماه : مرا ببخش که کفاره ی گناه تو بودم مرا ببخش اگر تا بهار زنده نماندم برای عاشق تو ماندن از خود تو گذشتم منی که ریل شدم تا قطار زنده نماندم منی که ریل شدم...تا بلیط لحظه ی آخر.... منی که خالق راوی غصه های تو بودم شبیه آدم تبعیدی از بهشت و جهنم دلیل مُردن حوای قصه های تو بودم منی که چند هزاره است زندگی که...نکردم! برای زندگی‌ عاشقانه وقت نکردم! برای گفتن تهمینه‌وار راز وجودم به رستمی که تویی، صادقانه ،وقت نکردم... ببخش شعر زنی را که حرف تازه ندارد تلاش کرده فقط چارپاره شعر بگوید هزار بار برای تو شاهنامه بخواند زنی که قصد ندارد دوباره شعر بگوید...! |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz