شب دوم...
برادرم
تا شنیدم از لبت اسم کربلا را...
به روحم دادند جام غم و بلا را...
با احترام پیاده شد.
همه بنی هاشمی ها حلقه زدند
سایه ی عمه ما رو هم نباید کسی ببینه...
آه از روز یاز دهم...
#محرم
#شب_دوم
@shogh_prvz
هدایت شده از خطاط بانو
•~•~•~•~•••~•~•~
بیتُ الغزلِ هر غزلِ ناب رقیه ست
خورشید، علی اصغر و
مهتاب رقیه ست...
نزدیک ترین
راه به الله حسین است
نزدیک ترین
راه به ارباب رقیه است...
•~•~•~•~•~•~•~•~•~•
#رقیه_خاتون
#محرم #کربلا
#خط_ثلث
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
•••••••••~°~°~°••••••••••••
خطاط بانو |👇
https://eitaa.com/joinchat/2513240324C55770273d9
هدایت شده از شوق پرواز
و شب چهارم...
شب عالیجناب پشیمان شده ها...
صبح روز عاشورا دل در دلش نبود،
حسین(ع) پسر زهراست،
چطور با او مقابله کنم!!
حتما حر، از سیلی خوردن زهرا (س)در کوچه...آتشی در دلش زبانه کشید که عزم خود را جزم کرد..و به پسر عمویش گفت:
مهاجر تو به اسبت آب داده ای؟
مهاجر خیره به حر نگاه کرد.. چه میخواهی بگویی؟
حر افسار اسب را کشید و به بهانه سیراب کردن اسبش روانه شط شد.
مهاجر فریاد کشید:
حررررر تو را چه شده؟!! قوی ترین مرد کوفی به خود میلرزد!!! چرا؟؟؟.
برای جنگ تردید داری؟؟ چهار هزار نفر سپاه برایت فراهم شده، با اشاره ای دودمان حسین را بر باد میدهی ای با صلابت ترین مرد کوفی.
حر بغض آلود فریاد برآورد: بر سر دوراهی بهشت و جهنمم،
حسین بهشت است... نمیتوانم رهایش کنم.
چکمه هایش را در آورد ، با حالی زار بر گردنش آویزان کرد و به فرمانده سپاه بودن و قوی ترین مرد کوفی بودن ، پشت پا زد و سر به زیر سمت خیمه حسین رفت....
خوش به حال حر... حسین در آغوشش گرفت....
خوش به حال حر، به حسین گفت آمده ام برای تو تکه تکه شوم،
خوش به حال حر، به حسین گفت اول پسرم را میفرستم میدان تا تمام جانش را برایت خرج کند و بعد از آن خودم میروم و تا آخرین نفس برای پسر فاطمه شمشیر میزنم...
خوش به حال حر، حسین گفت مادرت چه نام زیبایی برایت انتخاب کرده....
من اما راه ظهور مهدی فاطمه را با گناهانم بسته ام...
قبول آقا جان، اما خدا را چه دیدی!! شاید قرار است حر تو باشم...
#شب_چهارم
#محرم
@shogh_prvz
هدایت شده از خطاط بانو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴
از ریان ابن شبیب از حضرت رضا علیه السلام در حدیثی آمده است که ایشان به او فرمودند:
ابن شبیب، اگر برای چیزی گریه ات گرفت برای حسین بن علی علیه السلام گریه کن چرا که او را سر بریدند...💔
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#محرم #شب_زیارتی
#کربلا #حسین علیه السلام
#خط_نسخ #خط_دیوانی
•••••••••~°~°~°••••••••••••
خطاط بانو |👇
https://eitaa.com/joinchat/2513240324C55770273d9
هدایت شده از خطاط بانو
🏴🏴🏴🏴🏴
ای مهربانترین کرم سفره ی گدا/ یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا
با گریه های توست اگر گریه می کنیم/ ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها
یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین/ یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا
یابن شبیب جد مرا سر بریده اند/ پیش نگاه عمه ما سر بریده اند
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#محرم
#کربلا #حسین علیه السلام
#خط_نسخ
•••••••••~°~°~°••••••••••••
خطاط بانو |👇
https://eitaa.com/joinchat/2513240324C55770273d9
این که شبیه پدر باشد
لازم نبود زیر دست او پروش یافته باشد، خون همه چیز را منتقل کرده بود...
آری خونِ کریم اهل بیت علیهالسلام در رگ و پِی اش جاری بود و دعای پدر بدرقه راهش...
غربت عمو در میان خیمهها قرارش را ربوده بود...
او تمام قد، غربت عمو را به تماشا ایستاده بود، از همان روزی که نامه برایش نوشتند و گفتند:
بشتاب به سوی ما اباعبدالله!
روزی که عمو دست نوازش بر سرِ یتیمان مسلم بن عقیل (ع) کشید و گریه کرد؛ زمانی که گفت لااقل بگذارید برگردم و نگذاشتند...
خود را رها کرد از دستان عمه.
عمه فریاد میزد که برگرد عزیز دل!
بسوی عمو میدوید و فریاد میزند «والله لا اُفارِقُ عَمّي ...»
به سمت عمو میرفت ... عمویی که پدر بود برایش.
خود را رساند به او، عموی غریبی که میهمانِ کوفیان بود؛ ولی حالا تشنه و بی رمق از زخم شمشیرها و نیزهها و سنگهایشان در گودال افتاده است.
بحر بن کعب لعنتاللهعلیه شمشیر را بالا آورد تا با آن امام (ع) را هدف قرار بدهد.
عبدالله فرزند کریم است، کریمی که سه بار تمام اموال خود را بخشیده...
سپر ندارد؟! مهم نیست!
دستش می شود سپر!
آری دستش سپر شد و فریاد برآورد «عموجان مرا دریاب...»
و امام (ع) او را در آغوش گرفت...
#عبدالله_بن_حسن
#محرم
#شب_پنجم
@khatat_banoo