نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه ها بگذاشتند
هفت تن ، دنبال یک پیکر ، روان
وز پی آن هفت تن ، هفت آسمان
این طرف ، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه ، مهر ورز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
دو عزیز فاطمه همراهشان
مشعل سوزان شان از آهشان
ابرها گریند بر حال علی
می رود در خاک آمال علی
چشم ، نور از دست داده ، پا ، رمق
اشک ، بر مهتاب رویش ، چون شفق
دل ، همه فریاد و لب ، خاموش داشت
مُردهای تابوت ، روی دوش داشت
آه سرد و بغض پنهان در گلوی
بود با آن عدّه ، گرم گفت و گوی
آه آه ای همرهان ، آهسته تر
می برید اسرار را ، سر بسته تر
این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش ، او شده قربان من
همرهان ، این لیله ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است
اشک من زین گل ، شده گلفام تر
هستی ام را می برید ، آرام تر
وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
چشم من از چرخ ، پُر کوکب ترست
بعد از امشب روزم از شب ، شب ترست
زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان ، همراه او خاکم کنید
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
کسی که در کودکی تحقیر شود
عمرش صرف این می شود که
مدام به اضطراب های خود رسیدگی کند
فرزندانتان را تحقیر و سرزنش نکنید
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 دبیر ستاد ملی مقابله با کرونا: تا یک ماه آینده به تولید یکونیم میلیون دوز واکسن کرونا در ماه میرسیم.
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
تو میتوانی
میلتون ، با وجود اینکه نابینا بود ، مینوشت!
بتهوون ، در حالی که ناشنوا بود آهنگ میساخت!
هلن کلر، در حالی که نابینا و ناشنوا بود سخنرانی میکرد!
رنوار ، در حالی که دستهایش دچار عارضه رماتیسمی بود ، نقاشی میکرد!
آدم ها علی رغم نابینایی ، ناشنوایی ، معلولیت ، پیری ، فقر ، کم سنی ، مشقت یا بیسوادی بر سختیها غلبه میکنند ، از همه پیشی میگیرند ، کار را به اتمام میرسانند و موفق میشوند.
شما هم شک نکنید میتوانید علی رغم سختی ها و مشکلات خود را به هدف ها برسانید
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
حاج قاسم میخواست مثل چه کسی شهید شود؟
🔹«محمود خالقی» از دوستان نزدیک حاج قاسم: در یکی از دیدارهایمان حاج قاسم میگفت دوست دارم طوری شهید شوم که همه ذرات بدن من را متاثر کند و چیزی از من باقی نماند و بعد آقای حکیم را مثال زد و گفت دوست دارم مثل او شهید شوم.
🔹شهید محراب، آیت الله سید محمدباقر حکیم در هفتم شهریور ۱۳۸۲ وقتی در حال خروج از صحن مبارک حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) بود، بر اثر یک انفجار تروریستی به شهادت رسید.
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 جوانی که به درجه ی ایمان واقعی رسیده بود!
شیخ حسین انصاریان
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
۷ دی ۱۳۹۹
حکمت خدا
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم بعنوان مسافر ، آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم ، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود گفتم بفرمایید برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد. بازاری بود و کلی ضرر کرده بود.
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم.
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
همسفرانه
هروقت از سوریه میومد
هیچ چیزی باخودش نمےآورد
میگفت:
من از بازارشام هیچ چیزی نمیخرم.
بازاری که درآن حضرت زینب(سلام الله علیها)رو چرخونده باشن خرید نداره
#همسر_شهید
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهدای_مدافع_حرم
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
🔹ما گمان میکنیم حجاب برای این است که شناخته نشویم
اما قرآن میگوید حجاب را رعایت کنید تا شناخته بشوید ...
به چه چیزی؟
به تقوا و عفت
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
بی مادر شدیم🥀
اثر دست ستم از رخ نیلے نرود
هرگز از یاد علے ضربت سیلے نرود
#یا_صدیقه_الشهیده🥀
#ایام_فاطمیه💔
#شهادت_مادرم_زهرا_س_تسلیت🥀
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹
💔زنها وقتی دلگيرند، هر چه بپرسی میگويند: هیچی؛ مهم نيست، میگذرد.
اين يعنی؛ هيچ جا نرو؛❤️ كنارم بشين دوباره بپرس. دوباره پرسيدنهايت حالم را خوب میكند....!
@khate_atash
۷ دی ۱۳۹۹