فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غریب و عاشقم بر من نظر کن
به نزد عاشقان یک شب گذر کن
ببین آن روی زرد و چشم گریان
ز بد عهدی دل خود را خبر کن
ترا رخصت که داد ای مهر پرور
که جان عاشقان زیر و زبر کن
#سنایی
@khate_atash
مداحی_آنلاین_هوامو_داری_مرتضی_پارسا.mp3
7.48M
🍃آقای غریب عالم
🍃رزق روز و ماه و سالم
مرتضی پارسا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
@khate_atash
🔰خاطرهای از حضور حاج قاسم در نمایشگاه کتاب/ پدرم به کتابهای تاریخی، رمان، زندگی علما و شهدا خیلی علاقه داشتند/ به رغم سختیها، در بین مردم بودن را همیشه دوست داشتند
🔹زینب سلیمانی؛ رئیس بنیاد حفظ و نشر آثار شهید حاج قاسم سلیمانی در حاشیه بازدید از بخشهای مختلف نمایشگاه کتاب تهران - (بخش دوم):
🔹دو بار همراه با پدر به نمایشگاه کتاب آمدم. فضای نمایشگاه را خیلی دوست داشتم. اینکه همراه با ایشان از غرفهها خرید کنم برایم جذاب بود؛ شرایط خیلی سخت بود. به دلایل مسائل امنیتی ایشان شرایط آسانی برای حضور در فضای عمومی با این حجم از بازدیدکننده را نداشتند. به رغم این سختی در بین مردم بودن را همیشه دوست داشتند. جاهایی که میدانستند حضور مردم پررنگ است و میتوانستند مردم را ببیند و با مردم گفتوگو کنند، همیشه برایشان جذاب بود. شلوغی و ازدحام جمعیت مطرح نبود.
🔹پدرم به کتابهای تاریخی، رمان، زندگی علما و شهدا خیلی علاقه داشتند و طبعاَ در نمایشگاه سراغ این دسته از موضوعات میرفتند. بیشتر اوقات هم توصیهشان به ما مطالعه همین کتابها بود؛ کتابهایی که حکمتآموزند. پیام و درسی برای زندگی دارند. علاقه داشتند زندگینامه شخصیتهای مختلف تاریخی، مذهبی و سیاسی را بخوانند و از جزئیات تجربهها و سرنوشت آنها اطلاع حاصل کنند. نویسندگان مختلفی با ایشان ارتباط داشتند و برای پدرم کتابهای جدیدشان را میفرستادند. ایشان هم وقت میگذاشتند و این کتابها را میخواندند و نکاتی را در حاشیه آن یادداشت میکردند که به مرور بعضی از آنها منتشر شد. اما به روز بودند و سعی میکردند تازههای نشر را ببینند و بخوانند.
🔹در مقاطعی توصیهشان این بود که کتابهای شهید مطهری را بخوانم. برای اینکه به خواندن این کتابها ترغیب شوم به من کمک میکردند. جاهایی که توضیح داشت شرح میدادند و ترغیب میکردند سؤالات و ابهامها را از خودشان بپرسم. وقت میگذاشتند و پاسخ میدادند و مسئله را حل میکردند.
🔹ما همیشه در روزهای جمعه روضه خانگی داشتیم. پدرم اعتقاد زیادی به روضه خانگی داشتند. علاقه داشتند پیوسته یاد سیدالشهدا و حضرت زهرا در خانه باشد. در این روضهها مسائل شرعی و عقیدتی و ذکر مصیبت مطرح میشد. در پایان جلسات هم سخنران کتابی معرفی میکرد. اگر ما تا هفته آینده آن را میخواندیم پدرم برای ما جایزهای در نظر میگرفتند. جایزه ای که شوق مطالعه را بیشتر میکرد. مثلا سفری دسته جمعی. برای ما که کمتر ایشان را میدیدیم هیچ چیزی بیش از سفر نمیتوانست مشوق باشد. ما هم در سه یا چهار روز کتاب را می خواندیم. هفته بعد از سخنران می خواستند در باره این کتاب ها با ما گفتوگو کنند. کتابها هم موضوعات متنوعی داشت. گاهی نیز از همرزمان خود دعوت میکردند تا از خاطرات جبهه برای ما روایت کنند و اگر کتابی در این موضوع نوشتند به ما معرفی کنند.
#بیادحاجقاسم
@khate_atash
امام حسین علیهالسلام
و آرزوی بسیار زیبای شهید🥀
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم
که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن
پسرم رو بهم داد خیلی ناراحت شدم
رفتم سردخانه کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم
اونا رو چک کردم دیدم درسته
رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم
با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:
اشتباه شده، اشتباه شده
این فرزند من نیست!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود
گفت: این چه حرفیه میزنی؟
کارت و پلاک رو قبلاً چک کردی
و صحت اونها بررسی شده
هر چی گفتم باور نکردند، کم کم نگران شدم
با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد
انتقال بدم و دفنش کنم
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد
حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون
به خاک بسپارم
اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم
زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم
و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم
چهره آرام و زیبای آن جوان که نمیدانستم
کدام خانواده انتظار او را میکشید
دلم را آتش زد
خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه
آرمیده بود او را در کربلا دفن کردم
فاتحهای برایش خواندم و رفتم
سالها از آن قضیه گذشت
بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد
به محض بازگشتش ازش پرسیدم:
چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
پسرم گفت: من رو یه جوان بسیجی ایرانی
اسیر کرد، با اصرار ازم خواست که
کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد
بهم پول هم بده
وقتی بهش دادم اصرار کرد که راضی باشم
بهش گفتم در صورتی راضیام که بگی
برای چی میخوای؟
اون بسیجی گفت:
من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت
اباعبدالله الحسین علیهالسلام دفن بشم
میخوام با اینکار مطمئن بشم که تا روز قیامت
توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید
شهید آرزو میکند کنار اربابش حسین
علیهالسلام دفن بشود
اون وقت جاده آرزوهای ما ختم میشه
به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی
گناه و ...
خدایا ما رو ببخش که مثل شهداء
بین آرزوهامون جایی برای تو باز نکردیم
کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱، صفحه۵۴
@khate_atash
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
'دنیا هم تحمل نبودنت را ندارد...🥲
#بیادحاجقاسم
@khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارباب♥️
بہ جز غوغاے عشق تو
درونِ دل نمے یابم . .
@khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید آوینی: اگر در جستجوی امام زمان هستی...
او را در میان سربازانش بجوی....
#بیادحاجقاسم
@khate_atash
🌼قالَ رسولالله صلاللهعلیهوآلهوسلم:
♦️«إنّ الرِّفقَ لَم يُوضَعْ على شيءٍ إلّا زانَهُ، ولا نُزِعَ مِن شَيءٍ إلّا شانَهُ»
🌼ملايمت، با هيچ چيز همراه نشد، جز اين كه آن را آراست؛ و از هيچ چيز برداشته نشد، مگر اين كه آن را زشت كرد.
📚الكافی ج ۲ ص ۱۱۹
@khate_atash
مداحی آنلاین - امام زمان (عج) ما را مےبیند - آیت الله بهجت.mp3
5.92M
🔹 امام زمان(عج) ما را مےبیند!
آیت الله بهجت
@khate_atash
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرمائید اینم یه صبحونه باحال درروز تعطیل.😍😍
@khate_atash
از فراق تو نمردیم، مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم
جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم
بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
نام مجنون بهروی ماست ولی کو مجنون؟
وقتی از هجرِ تو آوارهی صحرا نشدیم
درد این است که ما محضِ رضایِ دل تو
بیخیالِ خوشیِ فانیِ دنیا نشدیم
خاکِ عالم به سرِ ما که دراین عمرِ دراز
لحظهای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم
گریه کردیم ولی گریهی بی فکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم
پیش ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظهای پای قدم رنجهی تو پا نشدیم
قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم
همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مرقد ششگوشهی آقا نشدیم
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
@khate_atash