درد و دل خودمانی حرم
چه کنم دست خودم نیست که زانو نزنم
دست بر حلقه ی آن ضامن آهو نزنم
به نگاهی دل ما را به سرایت بکشان
راهمان ده به درت دل دل هر سو نزنم
تا به سر منزل محبوب ، رهی بگشایم
جز در صحن و سرا ، هر در خوشبو نزنم
به چراغی بگشا ، کوچه تاریک دلم
من گدای درم وجز در خوشخو نزنم
تپش قلب من و سینه درد آلودم
تکیه بر همهمه جعبه جادو نزنم
میهمان حرمم دست من و دامانت
پای در محفل هر آدم بد خو نزنم
من افتاده به دریای خروشان حرم
قایقی ساخته ام از دل و پارو نزنم
منِ جارو کش این خانه کجا سر بزنم
خادمم ، منتظرم (عج)هر دری جارو نزنم
مشهد مقدس ، فریدون حاجی زاده آزاد
نماز جمعه نصر
این جمعه تاریخی تهران، آغاز راه روشن فرداست
با دوستان همواره میخوانیم، صبح ظهور مهربان پیداست
ما آمدیم ای دلربا رهبر،تادشمنان را مطلع سازیم
دشمن بداند مشت محکم ما، این اتحاد امتی برپاست
آواز شادی سردهیم در قدس، تا پرچمی دیگر برافرازیم
تا فجر پیروزی حزبالله، این فصل آزادیِ ما زیباست
ما یاوران حضرت آقا ، با اهل باطل دل نمی بازیم
فرمان (فرض)سید مظلوم، فرمان زیبا سازی دنیاست
مشهد مقدس، فریدون حاجی زاده آزاد
آوایی در سکوت
صدایی در سکوتِ ذهن من پیچید
کلامی حکمت آمیز و صفا بخشی
هزاران نکته درناگفته ها پیداست
هزاران حرف بر لبها و لب خاموش
نگاهم در سکوتی ناب نامیراست
سلامت ، در سکوتِ حکمت آمیز است
و مشق عشق را
باید نویسم بر سکوت لب
حکیمی ، عقل کلِ حکمت آور را
میان خاموشی ها جستجو می کرد
و سعدی اینچنین میگفت :
دو چیز طیره عقل است
دم فرو بستن به وقت گفتن و
گفتن به وقت خاموشی
و عهدی بسته ام
تا کس ، نپرسد پرسشی از من
نگویم پاسخی ، تا خود ندانم راز مطلب را
و من هم مُهر کردم هر دو لبها را
که تا روزی بیابم هر چه حکمت بود .
مشهد مقدس فریدون حاجی زاده آزاد