شب مبعث
هوایی سرد و دلگیر است
و من در یک شب مهتاب خلیایی
شب سرد زمستانی
کنار آتش افروخته از غفلت تاریخ
به امید شعاع نوری از انوار نورانی
به فردای بلند روزگار
هر دم امیدوارم
هوا سرد است
زمین بس ناجوانمردانه نامرد است
و امشب ، این شب مبعث
شب مبعوثی ختم رسل ، والای پیغمبر
شب آیین وحیانی
شب رحمت سرای خاص نورانی
هماهنگ است
ندای جبرئیل از ماسوای پاک رحمانی
خوش آهنگ است
محمد(ص)جان
بخوان نام خدای پاک واحد را
کلید مهربانی را به سوی گردنت آویز
و آوای مسلمانی به هر کوی و سرا ، سر ده
رسالت سخت و سنگین است
علی (ع)می بایدت تا پای جان
جان را فدا سازد به پنهانی
خدیجه(س)بایدت تا وا کند این قفل ظلمانی
و این۲۳ سال آوای وحیانی
چه دشواراست
و این چهارده قرن ، این نهضت چه غم بار است
چه می گویم ؟
مگر آیین پاک حضرت ختمی رسل غار حرا
جا مانده است اکنون ؟
مگربتهای کعبه بازبرپا مانده است اکنون ؟
کجایند آن عربهای تن آسوده به باغ و باده عشرت ؟
کجایند آن شکم باران خائن در کف شهوت ؟
کجایند آن سبک مغزان شیرین عقل در غفلت ؟
آهای
ای مردمان سخت کوش ، پاک و غیرتمند
مگر بانگ مسلمانی به ایرانی نمایان نیست
مگر سلمان اهلبیت (ع) از ما نیست
مگر بانگ رحیل مهربانی ها ز ایران نیست
خداوندا
نمایان کن غریو اقتدار نام قرآن را
به این وحشی تمدن بانگ زن آوای ایمان را
ودر این سالروز بعثت آن نور رحمانی
عنایت کن علوم و حکمت و فهم معارف را
کرامت کن شکوه و عزت اسلام ناطق را
که ما محبوب شیداییم
که ما مجذوب مولاییم (عج)
مشهد مقدس ، فریدون حاجی زاده آزاد