#گزارش_تصویری #اربعین شبِ ظلمت و بیابانْ به کجا توان رسیدن مگر آن که شمعِ رویت به رَهَم چراغْ دارد گزارش تصویری سوم /● کاروان میثاق ۱۴۴۷ 🌐 بله | ایتا ▫️شبنا؛ راوی رویدادهای فرهنگیان @shabnaa_news

#جهاد_هجرت #روایت_هجرت 🔰روایت‌ِ هجرت | بخش سوم دیروز برای اولین بار کاملاً فرق بین «دیدن» و «شنیدن» را متوجه شدم. تا قبل از آن، فقط از طریق اخبار اطلاع پیدا می‌کردیم که چه اتفاقی افتاده و چه مناطقی آسیب دیده‌اند، و این نهایت چیزی بود که می‌توانستیم درک کنیم و تنها برایشان آرزوی سلامتی می‌کردیم. اما وقتی دیروز به‌عینه سر خانه‌ خرابه‌های مردم و زندگی‌های آسیب‌دیده رفتیم، تازه معنای جنگ برایم جان گرفت؛ خانه‌هایی که از زیربنا خراب شده بودند، سرمایه‌هایی که دود شده بودند، و در میان همه این مناطق، مهدکودک بچه‌ها بیش از همه به چشم می‌آمد که کاملاً آسیب دیده بود. خانه اول، پیرزن و پیرمردی بودند که به تنهایی زندگی می‌کردند و خانه‌شان آسیب زیادی دیده بود. جالب توجه این است که تنها موج انفجار باعث این خرابی‌ها شده بود و مقصد موشک‌ها جای دیگری بوده، اما زندگی آن‌ها را نیز درگیر کرده بود. با این حال، هرچقدر ما خواهش کردیم که کمکشان کنیم، اجازه ندادند و گفتند: «لباس‌هایتان خاکی می‌شود.» خانه دوم، خانواده‌ای بودند که در یک آپارتمان ساده زندگی روزمره خود را می‌گذراندند. در میانه روز، انفجاری رخ داد که برای مدتی زندگی‌شان را مختل کرد. علاوه بر خسارت‌های مالی، موج انفجار مادر خانواده را نیز درگیر کرده بود و به گفته خودش، گوشش دچار مشکل شده بود. شاید کمک ما چندان بزرگ و چشمگیر نبود یا بار زیادی از دوششان برنداشت، اما همین که حضور داوطلبانه ما را دیدند و دریافتند برای کمک به زندگی آن‌ها در آن‌جا حاضر شده‌ایم، دلگرمی محکمی برایشان بود. 🌐 بله | ایتا ▫️شبنا؛ راوی رویدادهای فرهنگیان @shabnaa_news