سردار حاج #قاسمسلیمانی خاطرهای را از شهید مدافح حرم «ذوالفقار حسن عزالدین» نقل کرده است:
نوجوان ۱۷ سالهای که اخیراً (در سوریه) #شهید شد، به مادرش میگوید با توجه به خوابی که دیدهام این آخرین ناهاری است که با هم میخوریم❗️
مادر با ناراحتی اجازه تعریف خواب را نمیدهد. اما او برای دوستانش اینگونه تعریف کرد: دو شب است که خواب میبینم روی سینهام نشستهاند تا سرم را از تنم جدا کنند❗️😰 من فریاد میزنم و آن وقت است که #امامحسین(ع) میآید و میگوید: نترس، درد ندارد...😓 عزیز من! سر تو را خواهند برید. همانطور که بر سر من در واقعه #کربلا گذشت.😭😭 اما دردی حس نخواهی کرد، چون #فرشتگان از هر طرف تو را در بر خواهند گرفت❗️
اما چند روز بعد از این ماجرا درگیری شدیدی بین نیروهای داعش و رزمندگان مقاومت در اطراف حرم شریف #حضرتزینب(س) رخ میدهد.
«ذوالفقار حسن عزالدین» همین رزمنده ۱۷ ساله حزبالله که از اهالی منطقه صور لبنان بود در این درگیری به شدت زخمی و بیهوش شده و به اسارت تکفیریها درمیآید.عزالدین بعد از به هوش آمدن، در حالی که درد زیادی را تحمل میکرد، با سؤالهای پیاپی تروریستها روبهرو میشود❗️
تروریست تکفیری پس از آن، سر از #بدن این مجاهد راه خدا جدا کرده و او را همانگونه که مولایش اباعبدالله(ع) بشارت داده بود، با سری بریده به شهادت میرسانند. 😔😔
🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
▪️خاطره ای از حاج قاسم
گفتم: حاجی قبول باشه.
گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.»
نگاهم کرد. گفت: ابراهیم! نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم.
ــ حاجآقا شما همه نمازهاتون قبوله.
قصهاش فرق میکرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا او برسد وقت #اذان شد.
حاجی به #نماز ایستاد...
میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.
پس از نماز در سجده گفت: خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ #قاسمسلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.
📖 سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص۱۰۹
🆔 @loveshohada28