eitaa logo
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
664 دنبال‌کننده
569 عکس
327 ویدیو
104 فایل
دل آدمي بزرگتر از اين زندگيست و اين راز تنهايي اوست... یاد مربی موحد، مجاهد، سردار جبهه تربیت و سازندگی، فقیه صاحب مکتب تربیتی، صفای اهل صفا، سالک خالص، ستاره آسمان گمنامی، سمبل اندیشه‌های ناب، بی‌تاب بوتراب و تطهیر شده با جاری قرآن...
مشاهده در ایتا
دانلود
اما اگر بينش و گرايش به غيب شكل بگيرد و آدمى سالك باشد و دنيا راه، آن وقت همه بت‏شكنى‏ها و ضربه‏ها بر ديوارها، مى‏شود نعمت. و تمامى بلا و مصيبت، شكر مى‏خواهد؛ كه مى‏فرمودند: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرِينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ‏ » و مى‏فرمودند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ شُكْرِى عَلى‏ ما زَوَيْتَ عَنّى أَوْفَرُ مِنْ شُكْرِى لَكَ‏ عَلى ما خَوَّلْتَنِى... ». و آن وقت تو با سختى‏ها راحت هستى و مع العسر در يسار هستى و مى‏توانى از مصيبت‏ها بياموزى، كه تعلق‏ها و توقع‏هاى تو را مى‏شكنند و تنظيم مى‏كنند. نمى‏توان با وسعت دانش و سرعت دانش، جاى اين بينش و اين گرايش را پر كرد و نمى‏توان غربت آدمى را با علم جواب گفت؛ كه آدمى بزرگ‏تر از اين محدوده است و اين محدوده را با علم و صنعت و قدرت، زودتر مى‏گذراند و بن‏بست و تنهايى و حبس و ديوار را زودتر احساس مى‏كند. داستان حيرت‏زدايى علم و تزلزلِ مذاهبِ برخاسته از حيرت، يك حرف است و حقيقت غربت انسان و تنهايى او و ديوار و بن‏بست هم، حقيقتى ديگر است. تا تو در كجا ايستاده باشى و تا كجا آمده باشى. بگذار اين نكته را همين جا بگويم كه علم با تمامى قدرت و سرعت و صنعتش براى عبور از همين دنياهاى نزديك و ستارگان كهكشان اول ما، خيلى ناتوان و ناچيز است. حتى اگر به سرعت نور برسى بايد ميليون‏ها سال در راه باشى تا از همين خانه معلق، اتاق‏هايى را ببينى. براى معراج‏ها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مى‏زنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمى‏بندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگ‏تر از دنيا، كارسازى ندارند.
آنها كه از اين امكان بهره نگرفته‏اند و از منابع آگاهى و قلب و سمع و بصر خود استفاده نكرده‏اند، طبيعى است كه محروم شوند و مختوم شوند؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى‏ سَمْعِهِمْ»؛ خداوند بر دل‏هاشان مهر زد و بر شنوايى آنها مهر زد و اين مجازات كسانى است كه از امكانات بهره نمى‏گيرند و دل و چشم و گوش خود را مى‏بندند. دلى كه باز و آزاد باشد مى‏تواند از فسخ عزائم‏ و نقض هِمَم‏ بياموزد . مى‏تواند از قبض و بسط خود بياموزد. مى‏تواند از تحول‏ و از بلا و از مصيبت‏ و مكاره‏ و از مطلوب و محابّ‏ خود بياموزد. و گوش آزاد مى‏تواند از هدايت‏ها و از تلاوت‏ها بياموزد. گوش آزاد مى‏تواند صداى آيات را بشنود. هنگامى كه زباله و كثافت و يا ظرف كثيف و يا گريه كودكى و انتظار پيرمردى و گرفتارى رهگذرى را مى‏بينى، در واقع اينها تو را صدا مى‏زنند كه مرا از سر راه بردار و مرا بشوى و مرا دستگير باش. و گوش آزاد مى‏تواند اين دعوت‏ها و اين طلب‏ها را بشنود و اجابت كند و اگر گذشت و گوش خود را گرفت، توقع نداشته باشد كه دعوت رسول را اجابت كند و صداى رسول را بشنود و تلاوت آيات او را جدّى بگيرد. و چشم بى‏پرده‏ مى‏تواند پديده‏ها را آيت ببيند و غايت و واقعه نپندارد. نمى‏دانم در بيابانى سرگردان و گم‏شده‏اى و گرسنه و تشنه و هراسناك، پشت هر تپه و شكاف هر درّه را گشته باشى و پس از مدت‏ها گرفتارى و سردرگمى به خاكستر اجاقى و يا پشكل بزى و كفش و كوزه‏اى، چشم روشن كنى؟! براى تو پس از آن همه سرگردانى، خاكستر و پشكل فقط خاكستر نيست، كه نشانه است، آيت است، براى تو حرفى دارد و به تو نشانى مى‏دهد. تو در هنگام اشتغال و همراه غفلت، به اين نشان‏ها توجه ندارى و فقط پديده‏اى، پشكلى، خاكسترى را مى‏شناسى اما هنگام سرگردانى و تمركز و جست‏وجو و دقت، تو دلالت‏ها و هدايت‏ها و دعوت‏ها و نشانه‏ها را مى‏بينى و مى‏شنوى و احساس مى‏كنى. خداوند وقتى مى‏خواهد از ديدار آتش و يافتن آتش در شب سرد و سرگردانى موسى بگويد، اين گونه مى‏گويد: «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً »؛ از سمت طور به آتشى انس گرفت نه اينكه آن را ديد و «رَأَى نَاراً»، نه، «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً». تفاوت ديدن‏ها در گرو همين‏ طلب‏ و تمركز و جست‏وجو است و كسى كه بر منابع‏ آگاهى خود قفل زد و آن را بست، چه انتظار دارد و منتظر چه پاداشى است، جز همين كه مطابق عمل او با او رفتار كنند و بر دل و شنوايى او مهر بزنند؛ كه آنها بر بينايى خود پرده كشيده‏اند، نشانه‏ها را نمى‏بينند و از آيت‏ها براى خود غايتى گرفته‏اند و دل خوش كرده‏اند. پس اگر چشم، آيه‏ها را نخواست و نديد و اگر گوش، دعوت‏ها و هدايت‏ها را نشنيد و اگر دل، از تحول نعمت‏ها و از منع و بخشش ديگران در خودِ آنها نشست و به مدح و ذمّ آنها مشغول شد و از رفت و آمدها و از قبض و بسطها و از فسخ عزيمت‏ها و نقض همّت‏ها نياموخت، خود بر عذاب خود اقدام كرده و خود خواسته است و نبايد دل خوش كنى كه بهره‏هاى تجربه و علوم تجربى را داريم و از ختم و قفل نمى‏ترسيم؛ كه دانش‏ها بدون بينش‏هاى مسلط شكل نمى‏گيرد. و كسى كه اين سنجش و اين ذهنيت و اين زاويه ديد را نداشته باشد به مجموعه‏هاى هماهنگ با اندازه وجودى انسان و به برنامه‏هاى متناسب با بافت و ساخت انسان و جهان، راه نمى‏يابد و همين مى‏شود كه آدمى دهانى مى‏شود وابسته به يك مشت روده و منتهى به دستگاه تناسلى‏اش. و همين مى‏شود كه از دنيا توقع رفاه و امن دارد و بر خدا مى‏شورد كه اين چه نوع ميهمانى و پذيرايى است‏ و اين چگونه آفرينش بى‏حساب و ناهماهنگى است و راست هم مى‏گويد كه با امن و رفاه هماهنگ نيست، كه مدام تحول است و بلا و مصيبت و مدام ضربه است كه بر ديوارها و محدودهاى آدمى وارد مى‏شود و بت‏ها را مى‏شكند. بر فرض در دنياى امكان و رفاه و بالاتر از مدرن زندگى كند و به تمامى‏ خواسته‏هايش دست بيابد، ولى اين وجود فراباش كه گذشته و آينده و حال را يكجا مى‏بيند و به جدايى‏ها حتى در هنگام وصال وقوف دارد و پاييز و سردى زمستان را حتى در شكوفه‏هاى بهار مى‏فهمد، چگونه مى‏تواند ايمن باشد و چگونه مى‏تواند آرام بگيرد؟! حتى در كنار منزل جانان چه جاى امن؛ چون هر دم جرس فرياد مى‏دارد كه بربنديد محمل‏ها ... و همين طور كه مى‏بينى انسان بيدار و جهان متحوّل حتى هنگامى كه جهان دست يافتنى و رام مى‏شود با هم هماهنگى ندارند، واى به روزى كه ناهماهنگى مضاعف شود و مصيبت‏ها و درگيرى‏ها و جنگ‏ها و ستم‏ها سر بر دارد، كه ديگر عذاب مضاعف و عذاب عظيم شكل مى‏گيرد. و عذاب با اين كفر و چشم‏پوشى رابطه تنگاتنگ دارد و اگر بگوييم‏ «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»، از اين واقعيت مرتبط و از اين ارتباط تنگاتنگ مى‏گوييم. پس آدمى به اندازه رنجى كه مى‏برد، كافر است!!
تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص35 و قصص، 29 .. ( 1). فلسفه دين، جان هاسپرس. ترجمه مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى دفتر تبليغات اسلامى، برهان‏غايى، ص 134-/ 95 ..). زيارت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا .. ( 2). صحيفه سجاديه، دعاى 35 .. ( 1). عبدالكريم سروش در نامه فرهنگ، شماره 3، ص 7 ..
«أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ»؛ آگاه باشند كه به راستى آنها، خودِ آنها فقط سفاهت دارند و سفيه هستند؛ چون در برابر شخصيت و تشخّص خويش، منافعى را مى‏خواهند كه به دست نمى‏آورند و اگر هم به دست مى‏آوردند، باز بهره نمى‏گرفتند؛ كه انسان بى‏هويت و بى‏شخصيت فقط نردبان ديگران است و آلت دست اين و آن. اين سفاهت بنيادى است كه آدمى خودش را بدهد و به كم بدهد و به توهم و خيال بدهد و خيالِ بُرد و سود هم داشته باشد. اينها سفيه هستند، «وَ لَكِن لَا يَعْلَمُونَ»؛ ولى نمى‏دانند. «لَا يَعْلَمُونَ» با «لَايَشْعُرُونَ» تفاوت دارد. شعور، تجربه حسى است و علم، گسترده‏تر از حسى و فكرى و عقلى و حضورى است و اينها هيچ نمى‏دانند؛ چون مرض بر شخصيت و شعور و آگاهى و روابط آنها اثر گذاشته است.
صفايى حائرى، على، تطهير با جارى قرآن، 3جلد، ليلة القدر - قم، چاپ: اول، 1391 ه.ش.
هدایت شده از حسینیه شهید محسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 عرض تسلیت ✨باهم بخوانیم سوره ضحی (کمتر از ۳ دقیقه) نثار روح مطهر امام صادق عليه‌السلام که فرمودند: به دنبال بودم تا در پناه آن یابم، آن را در یافتم. 📚مستدرک ج ۱۲ص ۱۷۴ 🔺 را همیشه با بشنوید. 👌 ✨پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : إن أرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و الهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ ؛ فإنّهُ كلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّيطانِ و رُجحانٌ في الميزانِ . 📗 بحار الأنوار:۹۲- ۱۹ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اگر و و در روز حسرت و در روز سوزان و در روز گمراهى را مى خواهيد، فهم🌷قرآن🌷 را ياد بگيريد؛ زيرا كه قرآن، مهربان و حفظ از شيطان و ترازو[ى اعمال] است. شیخ میثم التمار 🔺مرحوم استاد صفایی: "من (در نوجوانی)، سیصد ختم قرآن کرده بودم." 📚 رد پای نور، ج 3 ص 96 ✨شروع برنامه‌ریزی برای استماع و قرائت و انس با قرآن از امروز و با رئیس مذهب 🏴 ۲۵ 🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از قرآن و تربیت
🎤👈 حجة الاسلام موسی صفایی 🔷 همراه پدرم، سوار ماشین یکی از رفقا از مشهد به سمت تربت می رفتیم. پدرم مشغول گفتگو با راننده بود که یک لحظه گوشم به صحبت ایشان تیز شد. 🔷 ایشان از خودشان، وقتی که هم سن من بودند حرف می زدند و می گفتند: من وقتی هم سن الان موسی بودم، سیصد ختم قرآن کرده بودم. 🔷 وقتی این حرف را شنیدم، تحریک شدم و با خودم فکر کردم: خب، چرا من این کار را نکنم؟! همین حرف ایشان کافی بود که من، خودم را با ایشان مقایسه کنم و حرکت های سازنده ای داشته باشم. 📚 رد پای نور، ج 3 ص 96
🏴سفره امام صادق علیه‌السلام: ✨«وَ أَعِنَّا عَلَى اسْتِعْمَالِهَا (الْجَوَارِحِ) فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ»🤲 🔺كمك كن تا بتوانيم جوارح را به كار بكشيم و استخدام كنيم در آنجايى كه به خشنودى تو مى‏رسد. ✨«حَتَّى لَانُصْغِىَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ»، 🤲 🔺 تا با گوشمان نه تنها گناه، كه درنگ هم نكنيم. 🔺كسانى كه راه دراز و مسير عظيمى در پيش دارند، سرعت‏ پيدا مى‏كنند و ركودشان كنار مى‏رود؛ چون مى‏يابند كه در اين كاروانِ متحرك هستى، كمتر از عقب گرد نيست. 🔺در اين كاروانى كه راه وسيعى در پيش دارد و مدام در حركت است، اگر بايستى، به همان اندازه عقب مى‏افتى كه برگردى و تنهايى در اين كوير هستى، مساوى با مرگ است. اين است كه مى‏خواهد با گوشش درنگ نكند، بلكه با و با و با هم برود. 🔺 اين راهى نيست كه بتوانيم با يك پا آن را طى كنيم، بل بايد با ادامه‏اش بدهيم. ✨«وَ لَانُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ»، 🤲 🔺 با چشممان نه تنها به حرام، كه حتى به‏ بى‏فايده‏ها هم نگاه نكنيم. اين نگاه و اين سرمايه‏هاى ما در جايى بايد به جريان بيفتند كه‏ سود بدهند و بشوند، نه اينكه‏ بمانند. خوب‏هاى ما كسانى هستند كه سرمايه‏هاى خود را راكد گذاشتند و يا سرمايه‏ها را مفت خرج كردند و بدهاى ما هم آنهايى هستند كه با اين سرمايه‏ها خريدند و خوردند. در حالى كه كسى است كه نه خريده و نه گذاشته و نه كرده باشد، بل به‏ ‏ انداخته و اسراف نكرده و در اين جريان هم، ‏_او خرج كرده باشد. 📕بهار رويش، ص: ۷۷ 🌷🇮🇷🌷
🏴سفره امام صادق علیه‌السلام: 🔺به گونه‏اى نباشيم كه شتاب كنيم و تا چيزى را مى‏بينيم زود سر بكشيم، مگر چه خبر است؟ مگر با اين نگاهى كه تو مى‏كنى چه چيزى در تو زياد مى‏شود كه اين گونه مى‏شتابى؟ مگر در اينجا كه مى‏ايستى به تو چه مى‏دهند، كه درنگ مى‏كنى؟ ✨«وَ حَتَّى لَانَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَى مَحْظُورٍ»،🤲 🔺 به ما كمك كن آنجايى كه تو نمى‏خواهى دست درازى نكنيم. ✨«وَ لَانَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ»؛🤲 🔺 و آنجايى كه تو نخواسته‏اى پا نگذاريم و آنچه كه تو به ما داده‏اى، براى تو خرج كنيم. ✨«وَ حَتَّى لَاتَعِىَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ»؛🤲 🔺و شكم ما جز آنچه كه تو مى‏خواهى و حلال كرده‏اى را در بر نگيرد. غذا و تغذيه ما غذايى باشد كه تو مى‏خواهى. تا در نتيجه، اين حركتى را به وجود بياورد كه تو و هستى. ✨«وَ لَاتَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ»؛🤲 🔺 و زبان ما جز آنچه را كه تو كرده‏اى نگويد و بدانيم كه در چه جايگاهى بايد حرف بزنيم. ✨«وَ لَانَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِى مِنْ ثَوَابِكَ»؛🤲 🔺 و نسبت به آنچه كه ما را از بهره‏هاى تو پايين مى‏برد، خودمان را به زحمت نيندازيم. مشقت‏ها و بارها و تكليف‏هاى ما، در آن مسيرى باشد كه به بهره‏هايى كه تو گذاشته‏اى برسد. ✨«وَ لَانَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِى يَقِى مِنْ عِقَابِكَ»؛🤲 🔺و دنبال نكنيم مگر آنچه كه ما را از عقاب تو نگهدارى كند. رفت و آمدها، داد و ستدها و معاطات ما در آنجايى باشد كه از زيان‏ها جلوگيرى كند. حال آيا همين كافى است كه انسان با جوارحش كار كرده باشد و با استعدادهايش حركت كرده باشد؟ و يااينكه بايد اين عمل عالى، جهت عالى هم داشته باشد و اين كارهاى خوب، ‏هاى_خوب هم داشته باشد. 📕بهار رويش : ص: ۷۸ 🌷🇮🇷🌷
منافقين با ادعاى اصلاح، گرفتار اين نكته شدند كه «با صراحت، مثل همه مردم ايمان بياوريد و جهت‏گيرى كنيد». هنگامى كه به آنها گفته شد ايمان بياوريد همان طور كه مردم ايمان آورده‏اند، «قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ»؛ گفتند: آيا ما مثل سفيهان ايمان بياوريم؟ آيا ما ايمان بياوريم همان طور كه سفيهان ايمان آورده‏اند و با صراحت، گرايش و موضع خود را مشخص كرده‏اند؟ اينها ايمان صريح را سفاهت مى‏دانند و در واقع اساس ايمان و اعتقاد را سفاهت مى‏دانند؛ چون به نظر آنها مشكل در ايمان و كفر و اعتقاد و عدم اعتقاد نيست، كه مشكل در دستيابى به منافع است و ايمان بدون منفعت، كارى سفيهانه است؛ چون سفيه كسى است كه در برابر كارش سودى و نفعى نباشد. «أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ»؛ آگاه باشند كه به راستى آنها، خودِ آنها فقط سفاهت دارند و سفيه هستند؛ چون در برابر شخصيت و تشخّص خويش، منافعى را مى‏خواهند كه به دست نمى‏آورند و اگر هم به دست مى‏آوردند، باز بهره نمى‏گرفتند؛ كه انسان بى‏هويت و بى‏شخصيت فقط نردبان ديگران است و آلت دست اين و آن. اين سفاهت بنيادى است كه آدمى خودش را بدهد و به كم بدهد و به توهم و خيال بدهد و خيالِ بُرد و سود هم داشته باشد. اينها سفيه هستند، «وَ لَكِن لَا يَعْلَمُونَ»؛ ولى نمى‏دانند. «لَا يَعْلَمُونَ» با «لَايَشْعُرُونَ» تفاوت دارد. شعور، تجربه حسى است و علم، گسترده‏تر از حسى و فكرى و عقلى و حضورى است و اينها هيچ نمى‏دانند؛ چون مرض بر شخصيت و شعور و آگاهى و روابط آنها اثر گذاشته است. «وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا»؛ هنگامى كه ديدار مى‏كنند كسانى را كه ايمان آورده‏اند، مى‏گويند ما ايمان آورده‏ايم. «وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى‏ شَياطِينِهِمْ»؛ و هنگامى كه به خلوت شياطين خودشان مى‏آيند، «قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ»؛ مى‏گويند: به راستى كه ما با شما هستيم. ما فقط مسخره‏باز و شوخ هستيم. ما به جدّ و درستى حرف نمى‏زنيم. اينها با اين خيال به دو طرف حقّه مى‏زنند و با هر دو طرف بازى‏ مى‏كنند غافل از اينكه اينها خود آلت دست هستند و اين نكته از «شَياطِينِهِمْ» به خوبى به دست مى‏آيد كه اينها از وسوسه و بازى ديگران مى‏چرخند و خيال مى‏كنند كه بازيگر هستند؛ در حالى كه بازيچه شياطينى هستند كه در نهايت تمامى منافع را مى‏خواهند و به اين سفيهان چيزى نمى‏دهند. «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ»؛ خدا به اينها ارزشى نمى‏دهد و آنها را جدى نمى‏گيرد. «وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»؛ و آنها را در طغيانى كه از خودشان بود مى‏كشاند و مدد مى‏رساند، در حالى كه متحير و متردد هستند و به خاطر تحول منافع و جا به جايى مواضع، سرگردان هستند و بازيچه شياطينى هستند كه اين عروسك‏ها را به چرخ مى‏اندازند و چه طنزى بالاتر از اين و چه استهزايى عميق‏تر و تلخ‏تر از اينكه مدعيان بازيگرى، خود بازيچه باشند و محروم باشند و ندانند؟ «أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى‏ فَمَا رَبِحَت تِجارَتُهُمْ»؛ اينها به خاطر منافع حركت كردند. اينها كسانى هستند كه سرگردانى و ضلالت را در برابر هدايتى و راهى كه يافته بودند، خريدند و با هدايت معامله كردند و در برابر، سرگردانى و حيرت را به دست آوردند. پس تجارت اينها سودى نياورد و منافعى به دست نرسيد و اين نكته اساس نفاق است كه از منفعت طلبى برمى‏خاست اما به منفعت نمى‏رسيد، در حالى كه از مرض قلبى به‏ مرض نفسى‏ و شخصيتى‏ و معرفتى‏ و برخوردى و معاشرتى‏ راه يافته بود. «وَ مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ»؛ اينها راهياب نبودند و هدايت‏پذير نبودند و چشم از هدايت شسته بودند و دست به ضلالت بسته بودند. اينها چه در فرصت‏هاى اجتماعى و چه در فرصت‏هاى طبيعى سهمى نبردند و حاصلى به چنگ نياوردند. تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص35
براى معراج‏ها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مى‏زنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمى‏بندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگ‏تر از دنيا، كارسازى ندارند. تطهير با جارى قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 رونمایی از آخرین اثر چاپ شده‌ی استاد علی صفایی حائری (عین_صاد): 🔴 حجاب و آزادی روابط 🔴 🔺 باحضور دکتر علی بهادری جهرمی (سخنگوی محترم دولت) 📍مکان: شبستان مصلی، راهرو۱۴ ،غرفه ۳ 🗓 زمان‌: دوشنبه (فردا) ۲۵ اردیبهشت ▫️@einsad
📮 مربی طرح امین بود توی مدارس. گفت با خیلی از بچه‌ها درباره صحبت کردم و سعی کردم قانعشون کنم. اما آخرش میگن ما دوست داریم زیبا جلوه کنیم و نمیتونیم حجاب رعایت کنیم. ⏰ حالا امروز دو کتاب مناسب در زمینه حجاب میخوام به والدین و مربیان معرفی کنم؛ ۱. حجاب، میوه شناخت نوشته مسعود پورسیدآقایی ۲. حجاب و آزادی روابط نوشته علی صفایی حائری 🔰 https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
🏞 سنگینی حجاب ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۵۵ #️⃣ 📖 کتاب حجاب و آزادی روابط 👉🏻 📨 پاسخ به سوالات: 👇🏻 👤 : @ad_einsad 🛒 ثبت سفارش: 👇🏻 🤳🏻 : @einsadshop_ad
هدایت شده از مراقبت معنوی اسلامی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وه! غروب بهشت چه دیدنی است ❣ خدایا بحق کریمه‌ات نصیبمان کن 🤲 🌷
مقیّد بود اول و آخر ماه را...مشهد باشد! مى‌گفت:اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد...روح، با يك نيت بد...سياه و كدر مى‌شود!بیشتر به امام رضا پناه مى‌بُرد. از او شنیده بودیم: زيارت مثل حمام است! و با اين نياز...زیارت می‌رفت! در یکی از سفرها...يكى از مريدان مشهدى گفته بود:منزل ما(که در خیابان نخریسی است)خالى است!تشریف ببرید آن‌جا. گفته بود: دور است!من جايى دور و بر مى‌خواهم!پرسيدند:چرا اين‌قدر نزديك؟! گفت: آلوده‌ها...لب حوض مى‌نشينند! آن قدر يقين به رافت و...دستِ گشايش‌گرِ امام داشت...كه وقتى نیازمندی...نزديكى حرم چیزی از او خواست...با آن همه دست و دل‌بازى...محل نمی‌گذاشت و...بی‌اعتنايى می‌کرد! وقتى اصرار او را می‌دید...می‌فرمود: بى‌سليقه‌!آدم در كنار دريا...از يك پيت حلبى آب نمى‌خواهد!. . برگرفته از زندگی استاد علی صفایی حائری (مشهور به عین صاد) . صلوات‌الله‌علیه @varesoon