🌱مربی بیدار
👤 به جای اینکه متربی را محبوس کنیم و از میکرب ها دور نگه داریم،
به او واکسن بزنیم .
🌻|↫#تربیت_مربی
🌻|↫#همیار_تربیتی
🌻|↫#مربی_بیدار
┈┈┈┈•✿🌼✿•┈┈┈┈
🌱 برای تربیت وقت بگذاریم...
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@hamyar_e_tarbiyati
╚══••⚬🌍⚬••═╝
نامه هاى بلوغ، ص: 27
آفتها، در كمين مَركبهاست. آفتِ جهل و غفلت و كفر و كفران و شكّ و وسواس، براى معرفت؛ و آفت جلوههاى دنيا و ترس و غرور و يأس براى عشق و محبت؛ و آفت عُجب و كبر و حرص و حسد و بخل و فساد براى عمل؛ هميشه در كمين هستند.
جنگ با شكست تمام نمىشود كه آغاز مىشود، همانطور كه در جنگ احد پس از آن همه ضربه و خون و از دست رفتن آن همه قهرمان و نيرو، رسول با همان شكستههاى زخم خورده، به دنبال دشمن آمد و اجازه نداد كه فرارى ها و تمام شده ها در اين آغاز دخالت كنند و اين صف را، آلوده كنند كه اين صف براى آنهايى است كه در شكست، آغاز شدهاند و با شكست، شكسته و خسته نگرديده اند. درسهايى از انقلاب (قيام)، ص: 234
آنها كه تنگى دنيا و قدرت بالهاى خود را باور كردهاند مگر مىتوانند از خاك نكنند و پرواز را تجربه نكنند.
آنچه ديگران را مىترساند، اينها را مىشوراند، آنچه براى حقارت زدهها و قناعت پيشه ها، غنيمت است براى اينها غرامت سنگين است، مرگ زودرس و مفلوك است.
درسهايى از انقلاب (قيام)، ص: 234
كسانى كه خدا را از خون رگها و نفس سينه هايشان، ضرورىتر احساس كرده اند و به همين خاطر از خون و جان خود گذشته اند و شمشيرها را برداشتهاند، چگونه مىتوانند با طلوع شكست و شكنجه و خون و مرگ از راه باز گردند و دوباره به ابتذال زندگى و تلاوت تكرار گردن نهند و هدفهاى خود را فراموش كنند و پيمانهاى خود را بگسلند؟ درسهايى از انقلاب (قيام)، ص: 233
✨پادشاه روم، هنگامى كه در خواب ديد كه حكومتش را كسانى به ارث مىبرند كه ختنه كرده اند، نگران شد، نزديكانش پيشنهاد كردند كه اينها يهودى هايى هستند كه ذليل تو هستند، از آنها چيزى باقى نگذار، او نگران بود. هم زمان فرماندار شهر بصرى عربى را نزد پادشاه فرستاد كه خبرهاى تازهاى دارد از او بشنويد. و عرب داستان رسول را و دعوت و جنگ او رابه تفصيل گفت، پادشاه از ختنه ى او پرسيد و تأكيد كرد كه وارث حكومت من اينها هستند نه يهود و به جست و جوى خويشان رسول در شام فرستاد.
ابوسفيان را يافتند و پادشاه با او به بازجويى نشست و سؤالهايى كرد و ياران ابوسفيان را پشت سر او گذاشت كه دروغهايش را بااشاره بگويند. از نسب و از سابقهى دعوت و از محروميت و مكنت و از پيروان و استقامتشان و از وفاى رسول و پيمان دارى و پيروزى و شكست او پرسيد و از جوابهاى ابوسفيان به حقيقت و حقانيت رسول رسيد. پيروزى او را باور كرد و آرزو كرد كاش نزد او بودم و خدمت او مى كردم و پاى او را مى شستم. «1»
______________________________________________
(1) تاريخ طبرى، ص 390، به نقل از تاريخ پيامبر اسلام، ج 1 و 2، ص 592 تاليف آية الله والد
📗درسهايى از انقلاب (قيام)، ص: 233
🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از گامهای تاجرانه زندگی
مَنْ سَمِعَ الْخِلافَ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ. كافى، ج 2، ص 404، ح 7 و 10 و 11
عالم كسى است كه كارهاى تازه و دستاوردهاى جديد را ارزيابى كند و در اين ارزيابى به اصول محكم و روشهاى انديشيدن آگاه باشد، چون انديشيدن مىتواند باشك و يا سؤال آغاز شود و يا با فرض گرفتن و زود باورى همراه بشود و باز انديشيدن با سؤال و بخاطر كشف و دور از حالتهاى مزاحم مىتواند در حيات و يا عقليات و يا حضوريات باشد.
هر كدام از اين منابع، آلودگى و صافىها دارد و از اين همه گذشته انديشيدن مىتواند در اجزاء، در مجموعه و در روابط و تركيبها باشد.
اصالت دادن به هركدام از اين اجزاء و يا مجموعه و حذف عنصر رابطه و تركيب مىتواند گمراه كننده باشد. همانطور كه توجّه به شرايط و زمينهها مىتواند تعيين كننده باشد، پس در برابر كارى تازه و دستاوردى نو، خود باختگى بايد به انتقاد بَدَل شود و محدوديت بايد با احاطه بر روشهاى انديشيدن و نظر كردن، مرتفع شود، تا همراه قبول پذيريش و حكمت، با انتقاد و آگاهى از روشهاى تحقيق، كار به سامان شود و نتايج مطلوب با درستى همراه گردد.
📚چهل حديث از امام حسين عليه السلام، ص: 167
نگاهى به تاريخ معاصر ايران، ص: 59: ايران پس از جنگ جهانی يكسره به سوى آمريكا روى آورد و اين خود باختگى به خاطر آوازه هايى بود كه از آزادى خواهى و عدالت جويى آمريكايىها مىشنيد و به خاطر فشارى بود كه از بريتانيا و روسيه تحمل مىكرد.
نفوذ وسيع بريتانيا باعث نفرت عميق توده شده بود. تجاوزهاى چندين ساله شوروى و فلسفه ماترياليسم و متجاوز او، مردم را، ايران مذهبى را از خود رم داده بود. آنها كه خسته جنگ بودند فرانسوىها هم كه كمرشان شكسته بود و ايران هم كه از خود سامانى نداشت و نيرويى نداشت و زمينهاش خالى بود.
پس مقدم آمريكا مبارك باد.
در گذشته تا اندازهاى شرح دادم كه يكى از بزرگترين عيوب رهبران مذهبى و غير مذهبى در ايران همين بود كه از اميركبير درس نگرفتند و ايران را با نيروى خودش به راه نينداختند.
اميركبير براى آن كه ايران را به قدرتى برساند به فكر صنايع سنگين و دانشمندان و تكنيسينها افتاده و به اين خاطر امنيت را بوجود آورد و ثروتها و گنجينهها را به جريان انداخت و كارخانهها را به گردش در آورد و مغزها را تربيت كرد و دارالفنون را ترتيب داد و با اين همه، سازمان جاسوسى عميقى را پايه گذاشت كه بتواند تصميمهاى دول استعمارى را قبل از اجرا خنثى كند و بتواند در برابر آنها بايستد و بتواند ابتكار عمل را در دست بگيرد، اما رهبران ديگر با پاى بيگانه مقصد خود را مىجستند و با نقشه او هدف خود را مىطلبيدند.
و عيب ديگر رهبران اين بود كه از نقطه ضعف اميركبير درسهاى ديگر نياموختند و از غرورها و تك روىها و بىتوجهىهاى او عبرت نگرفتند.
اين قحط الرجالى باعث شد كه ايران يك زمينه خالى باشد براى ديگران و كشتزارى باشد براى قدرتهاى استعمارى و پل پيروزى باشد براى آنهايى كه به مصلحت متفق مىشوند و به مصلحت سازش مىكنند و به مصلحت كشورها را مال المصالحه قرار مىدهند. ايران نه تنها يك زمينه خالى بود، بلكه مشتاق بود و تشنه و خواستار كمك و چه كند مفلوكى كه خودش از چشمههاى خودش غافل مانده و از عطش به لهله افتاده و زبانش از كام بيرون زده و رمق از دست و پايش رفته و چوب جنگ خورده و لحاف ملا نصر الدين شده، چه كند اين مفلوك؟
جز دريوزگى و گدايى از قدرتهاى متفرعن و طاغوتهاى سياه و سرخ و آبى و نارنجى و بنفش. آخر شايد در اين گدايى بى نيازى باشد كه گفتهاند گدايى كن تا محتاج خلق نشوى.
در گذشته شرح دادم كه براى جدايى از يك قدرت بايد به قدرت رسيد وگرنه به ما آن رسد كه به ايران در گذشته (در زمان رضا شاه) و به رضا شاه از دست انگليسىها رسيد....
📚 موسوعه، ص 743 از احقاق الحق 11/ 59.
چهل حديث از امام حسين عليه السلام، ص: 160: قال الحسين عليه السلام:
لو أنّ العالم كل ما قال أحسن و أصاب لاوشك أن يجن من العجب و انّما العالم من يكثر صوابه. «1»
امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
اگر عالِمى در هر آنچه كه مىگفت، خوب مىآورد و مىرسيد، نزديك بود كه از عُجب به جنون گرفتار شود. عالم كسى است كه درستى و رسيدنش زياد باشد.
راستى كه ضعفهاى ما گسترده است، پيروزى مستمر را تحمّل نداريم، مغرور مىشويم و شكست مستمر را تحمّل نداريم. به يأس و خود كشى مىرسيم، تاريكى گستردهى جهل، خسته و گرفتارمان مىكند و در بحران مى نشينيم. همانطور كه چراغ روشن آگاهى و علم و دوستى دانش و تجربهها، راه را برسنجش و عقلمان مىبندد و از عُجب و خودبينى ما را به جنون مىسپارد.
بخاطر همين ضعفهاست كه غرور ما را با شكست و يأس ما را با پيروزى مداوا مىكنند و با تحوّل مستمر شرايط و اندازهها، راه را بر غرور و عجب و يأس و شكست مىبندند و با بهار و پاييز و سبزى و زردى، ما را به حركت و رحيل مىخوانند.
انسانى كه با شروع بيدارى و گسترش علم، به قدرت و صنعت رسيد، به غرور هم رسيد و خود را مَدار و معيار گرفت، تا آنكه چالهها پيش پايش دهان باز كردند و شكستها خود را نشانش دادند و از خامى و خوش خيالى به عمق و پيچيدگى روابط رسيد و فهميد كه خيلى چيزهاست كه بايد بياموزد و خيلى از مشكلات است كه بايد ببيند و به سامان دادن و سامان رسيدن را با سختىها، فرابگيرد.
و در اين داد و ستد بيابد كه عالم و دانشمند كسى نيست كه همه چيز را مىداند، بلكه كسى است كه درستى و واقع بينى او زيادتر باشد و در برابر خطاها، اشتباهاتش كمتر باشد.
امام حسين عليه السلام مىفرمايد: اگر تمامى آنچه كه دانشمند مىگفت درست و خوب بود، اين عجب و خودبينى او را به جنون مىكشاند لاوشك أن يجِّن من العجب، نزديك بود كه باعُجب به جنون برسد. عالم كسى است كه درستى كارش زياد باشد و از بن بستهايش راه را بيابد و از شكستهايش پيروزى را بياموزد.
اينجاست كه علم و عالِم هماهنگ پيشرفته اند و با هم رشد كردهاند، رشد علم، غرور مىآورد و رشد عالِم و تهيدستى علمى، يأس و نااميدى اين هر دو باهم تعادل علمى و روانى انسان جستجوگر و دانش پژوه را تأمين مىنمايند.
هدایت شده از کانال حمید کثیری
با طرح #سوال، حرکت فکری آغاز میشود و با حرکت فکر به شناخت میرسیم ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4