eitaa logo
خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت
322 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
951 ویدیو
25 فایل
زندگی دفتری از خاطره هاست؛ یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد ما همه رهگذریم؛
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹حاج احمد استاد من است... قسمت دوم 💠 بعد از آزادسازی رفتیم تا کمک حال مردم در مقابله با غاصب باشیم. آخر آن‌ها، هر روز از طرف دشمن صهیونیستی تهدید می‌شدند. خیلی با شکوه بود وقتی که وارد شدیم و [متوسلیان] هم آنجا برای‌مان سخنرانی کرد. ما خیال داشتیم تا خود اسرائیل پیش برویم. اما نامردها نگذاشتند. جناح غرب گرای حاکم بر سوریه به رهبری ؛ برادر رئیس جمهور این کشور، که از حضور نیروهای ایرانی هیچ دل خوشی نداشتند، با دسیسه و حقه‌بازی، باعث شدند تا به دست اسرائیلی‌ها اسیر شود و این بزرگ‌ترین ضربه‌ روحی بود که من در زندگی‌ام تجربه کردم. چون من به شدت به وابسته بودم. این وابستگی من به او دلیل داشت. که آن را هم خدمت‌تان عرض می‌کنم. ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
🌹 حاج احمد استاد من است.. قسمت سوم 💠 تا حالا هزار بار گفته‌ام، من آدمی هستم که از توی «گود» بلند شده‌ام. این مطلب را هزار دفعه گفته‌ام که من از یک محیط اجتماعی فاسد بلند شده‌ام. اگر انقلاب نبود، معلوم نبود سرنوشت من چه می‌شد. حتی وقتی هم که توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت آدمی بشوم که سپاهی‌گری را به عنوان یک «شغل» انتخاب کرده‌ باشم؛ به این معنا که یک اسلحه روی دوش خودم بیندازم و پست بدهم و بعد هم سربرج، بروم و حقوق‌ام را بگیرم. حالا من نمی‌خواهم از [متوسلیان] بت درست کنم؛ اما آدمی به اسم «حاج احمد» بر سر راه من قرار گرفت و وسیله‌ای شد تا من این جوری که الان هستم بشوم و نخواهم به سپاهی‌گری، به چشم یک «شغل» نگاه کنم. 🔹سپاه تنها یک داشت.. روزتون شهدایی ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
دعا کنیم دنیا پر شود از آدم هایی که نه زمان آنها را عوض می کند نه زمین آدم هایی که هر چه کهنه تر باشند تنها یک نام دارند،دوستان قدیمی. زیباییهای خدا نصیبتان ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
🍂 یادش بخیر روز و شب‌های جبهه‌ای‌مان ایامی که آنقدر در جبهه و خاک و خل و خاکریز مانده بودیم که چهره خود را فراموش کرده بودیم. گاها در اوج دلتنگیِ خودمان برای خودمان، کافی بود لنکروزی کنار سنگر توقف کند و.... چشم راننده و همرزمان رو که دور می‌دیدیم، برای یادآوری هم که شده سرکی در آیینه بغل‌ش می‌کشیدیم تا قیافه خودمان بیادمون بیاد. حالا بماند در دقایق اول از خودمان خجالت می کشیدیم تا کم کم رومون تو روی خودمون باز بشه و تعارفات رو کنار بذاریم. چه می‌شد کرد، یاد گرفته بودیم برای رسیدن به هدف بزرگتر، سر هم بدهیم، سر و صورت و مدل مو و ریش، پیش‌کش ‌‌‍‌‎‌ روزتون شهدایی ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
تا ڪی دل من حلقه به هر در بزند شب باشد و برشب زدگان سر بزند ای‌ڪاش ڪه برق استخوان های شما در ظلمـت شـهر مــا منـــور بزند نــام تـــو را دوبــار قرعه کشـیــدند؛ یـــک بار برای "شهادت" درامد... و بــار دیـــگــر؛ برای "گمنامی" و هر بار پیروز بودی . ،هدیه محضر همه شهدا صلوات روزتون شهدایی ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
چتر منور توپ را که بزرگ و سفید بود، برداشت و با سرنیزه کابل‌ هایش را قیچی کرد و چتر را جمع کرد. حالا دیگر رویش طرف ما بود. هنوز ما را ندیده بود کمی بالا را نگاه کرد و بعد یکدفعه چشمش به شیار افتاد. آمد جلو. همین طور که داشت داخل شیار می‌شد خیال کرد نیروهای خودشان است و گفت «السلام. هله... هله...» حرف توی دهانش خشکید. دست به کلاشینکف برد که زدم به کتفش و او پرت شد آن طرف. دیگر نمی شد آن جا ماند، بلند شدیم و شروع کردیم به دویدن. از شیار که بیرون آمدیم، از روی ارتفاع ما را به رگبار بستند. به شیار بعدی که رسیدیم، توانستم سرم را بلند کنم و آنها را .ببینم. پانزده کماندو بودند که دنبال ما می گشتند. فرمانده شان هم داشت داد می‌زد. بدجوری هول شده بودند. انتظار درگیری به این شکل را نداشتند. یکی از سربازان عراقی می دوید و یک بیسیم راکال هم روی کولش بود. گفتم این نامرد بی سیم ما را برداشته. یک رگبار گرفتم رویش. نمی توانستم با یک چشم هدف بگیرم تیر به پایش خورد و با سر افتاد زمین. فرمانده کماندوها روبه رویمان بود هنوز داشت فریاد می‌زد. عباس جلوتر از من می‌دوید. کلاش را گرفت روی صورت فرمانده و خشاب را خالی کرد. دیدم که صورت فرمانده باز شد و از هم پاشید، افتاد زمین. بقیه یک لحظه ایستادند و بعد شروع کردن به دویدن، نفر بعدی را من زدم. رگبار گرفتم توی شکمش. توی شیار به دو راهی رسیدیم.. /گزیده_کتاب روزتون شهدایی ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتون شهدایی ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کلیپ مهم و ارزشمندجهاد تبیین ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
به نام خداوند مردان جنگ لقمه نان خشکی برداشتندو جانشان را گذاشتند ! بی ادعای بی ادعااین تمام سهـمشان بود از سفره ی انقلاب ،رزقک‌شهـادت ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
💠رفقاخبردارید... هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...❗️ خبر دارید که شهید علیرضا امیری آن دلیرمرد خطه غرب آن نستوده مبارز تپه حر هنوز برنگشته...❗️ از ابراهیم هادی خبری دارید...❗️ بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید...❗️ از جوانانی که خوراک کوسه های اروند شدند خبری دارید...❗️ هنوز از شلمچه صدای اذان بچه ها می آید...❗️ هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد...❗️ هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛..خواهرم حجاب...❗️ هنوز که هنوز است شهدا می ترسنداز اینکه رهبر رو تنها بگذاریم...❗️ و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند...❗️ و هنوز که هنوز است مادرانی چشم انتظار جـــــــــــــگرگوشه هایشان هستند ....❗️ای کاش، بیاییم و به راه بیاییم .... 🔴 ✅ 🇮🇷🕊🇮🇷 🕊ڪــانــــالــ خاطره گویی یادگاران جهاد وشهادت، 🕊 @khateredefamoghadms45
🕊🇮🇷 🕊🇮🇷 می گویند شهدا دعا می کنند و ما را آسمانی می کنند. پس برایم دعایی کن.. تا آسمانی شده و شهادت نصیبم گردد. @khateredefamoghadms45زندگیتون معطر به عطر شهید 🌻خاطره گویی جهاد وشهادت