eitaa logo
کانال رسمی خط سرخ
50 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
145 ویدیو
88 فایل
🌷نشر مطالب بدون لینک با ذکر صلوات هدیه به شهدای بزرگوار سبب خوشحالی ماست هدف معرفی هر چه بیشتر راه و سیره شهداست ان شاالله🌷 ارتباط با خادم الشهدا @Sharahani
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح نذرنان توسط در عین دو (اهواز)به نیابت از شهید مسلمی سواری اجرا گردید در این طرح مبلغ ۱۵۰هزارتومان صرف خرید نان و توزیع آن در بین خانواده های نیازمند شناسایی شده گردید شما هم میتوانید این طرح را در شهر و استان خود اجرایی کنید
🌷مشخصات فردی شهید شهید مدافع حرم نام:شهید منصور مسلمی سواری نام پدر:زعلان محل تولد:سوسنگرد تاریخ تولد :۱۳۶۰/۳/۲ تاریخ شهادت ۱۳۹۲/۸/۲۰ محل شهادت: سوریه نحوه شهادت :در صورتی که مجروح بودن به دست کفار داعش زنده به اتش کشیده شدند درجه یاسمت :بسیجی
شهیدمنصور مسلمی سواری دوم خرداد سال ۱۳۶۰درخانواده ای مذهبی در شهر سوسنگرد به دنیا آمدند پدرش بازنشسته سپاه بودندشهید بزرگوار را برخی ناصر صدایش می‌کردند تا سال ۱۳۷۹ در سوسنگرد زندگی وسپس به اهواز مهاجرت کردند.شهید بزرگوار ساکن منطقه محروم و حاشیه ای عین دواهواز هستند راوی همسر شهید بزرگوار ۱۳ بهمن سال ۱۳۸۱ با منصور ازدوج کردم زندگی‌مان را از یک اتاق کوچک در خانه پدرشوهرم آغاز کردیم. شرایط مالی مساعدی نداشتیم و منصور به عنوان کارگر روزمزد در شرکت فولاد کار می‌کرد. تازه یک ماه از ازدواج‌مان گذشته بود که پروژه پیمانکاری تمام و همسرم بیکار شده بود، اما سعی می‌کرد هر جا کاری جور می‌شد برود تا مخارج زندگی‌مان تامین شود. خودم هم چند سالی می‌شد که زیر نظر بهزیستی یک مهد کودک خصوصی راه‌اندازی کرده بودم و از درآمد آن کمک خرج زندگی شده بودم؛ گاهی می‌شد غذای چند وعده‌مان نان و ماست بود. اما من هرگز به این شرایط اعتراض نمی‌کردم؛ همیشه احساس می‌کردم کسی از من خوشبخت‌تر نیست. این احساس من به خاطر پاکی و صداقت و محبت منصور بود و ایمان نابی که داشت. با اینکه کار ثابتی نداشت و درآمدش کم بود اما تولدم و یا سالگرد ازدواج‌مان برایم هدیه می‌خرید؛ گاهی می‌شد که در محل کارش یک وعده غذا به آنها می‌دادند. همان غذا را با خود به خانه می‌آورد تا با هم بخوریم، چند لقمه اول را می‌خورد و از غذا خوردن دست می کشید اما عشق من به منصور به خاطر رابطه زیبای ایشان با خدا بود؛ همیشه قبل از اذان بیدار می‌شد و با خدا مناجات می‌کرد، چند بار که من نماز صبحم قضا شده بود از دستم ناراحت شد و گفت نباید نمازت قضا شود و همان برخوردش برایم کافی بود که لذت بیدار شدن قبل از اذان صبح را احساس کنم. منصور خیلی مردم‌دار بود؛ هر وقت کسی به مشکلی برمی‌خورد و به پول احتیاج داشت و خودمان هم پولی نداشتیم از دیگران قرض می گرفت و به نیازمند می‌داد اما هیچ‌وقت برای پس گرفتن پول سراغ آن شخص نمی‌رفت. با وجود مشکلات مالی‌مان خیلی اهل رعایت حلال و حرام بود. مدتی بود که ایشان در کارگاه بازیافت پلاستیک کار می‌کرد. حقوقش ۷۰ هزار تومان بود؛ اما ۹۰ هزار تومان به ایشان داده بودند وقتی آمد خانه ۲۰ هزار تومان را جدا کرد و گفت: این مبلغ را اشتباهی به من داده‌اند؛ نگهش دار تا فردا پس بدهم. گفتم: چرا پس بدهی حق خودت است خیلی برایشان کار می‌کنی تازه در مقابل کارت کم هم داده اند. گفت: خانم حقوق من ۷۰ هزار تومان است؛ همین. فردا مبلغ را برد که پس بدهد گفتند از کارت راضی بودیم مبلغ اضافه را تشویقی دادیم. حاصل ازدواج من و منصور چهار فرزند است؛ فرزند اولمان علیرضا نام دارد، دو دختر به نام‌های بیتا و همتا و فرزند آخرمان بنیامین است. منصور عاشق بچه‌ها بود و می گفت دختر و پسر فرقی ندارد؛ اما بیشتر محبتش را صرف بیتا و همتا می‌کرد. می گفت دخترها حساس‌ترند و به محبت بیشتری احتیاج دارند. اگر برای ۱۰ دقیقه هم از خانه خارج می‌شد تماس می‌گرفت و احوال من و بچه‌ها را می‌پرسید.
سال ۹۲ بود که تلویزیون اخبار حمله گروه داعش به سوریه را نشان می‌داد منصور خیلی بی‌تابی می‌کرد می‌گفت ناموس اسلام را بی‌پناه گیر آورده‌اند؛ نباید ساکت بنشینم. حدود سه ماه از نبرد سوریه با داعش می‌گذشت و هر بار منصور بی‌قرارتر می‌شد، می گفت حرم خانم زینب سلام‌الله علیها سرباز می‌خواهد، می‌گفتم منصور تو که نمی توانی بروی چرا اینقدر حرص می‌خوری؛ فقط سرش را تکان می‌داد. چند روز بعد گفت می‌روم تهران کار دارم، دو بار رفت تهران و برگشت؛ نگران شدم؛ ولی چیزی نگفتم. هر سفر حدود ۱۰ روز طول کشید تا بار سوم که ۷ مهر ۹۲ بود، علیرضا مدرسه می‌رفت کار مهد کودک خودم هم شروع شده بود. آمد خانه گفت مامان علی! -مرا "مامان علی" صدا می‌کرد- عزیزم می‌خواهم بروم زیارت امام رضا(ع) با من می‌آیی؟ گفتم علیرضا مدرسه است، خودم مهد دارم - بنیامین آن موقع یک سال و نیمش بود- گفتم هوا سرد است، بنیامین مریض می‌شود؛ گفت پس اگر راضی باشی تنها می‌روم دلم هوای حرم دارد؛ گفتم نه راضی نیستم، گفت پس من می‌روم حلالم کن شاید در راه ماشین تصادف کرد و مُردم؛ دوست دارم حلالم کنی. گفتم نباید بروی. نمی دانم چرا گریه کردم لباسش را گرفتم و می‌گفتم نرو؛ ولی احساس عجیبی می‌گفت این رفتن آمدنی ندارد. عشق عجیبی بین من و منصور بود. خیلی‌ها حسرت این عشق و محبت را می‌خوردند. با اینکه شرایط زندگی‌شان از ما بهتر بود و همان عشق اجازه نمی‌داد از منصور جدا شوم، اما گوش نکرد. بچه‌ها را یکی یکی بوسید، وسایلش را جمع کرد و رفت؛ سه بار رفت دم در و برگشت و هر بار می‌گفت مامان علی عزیزم حلالم می‌کنی و من با گریه هر سه بار گفتم نه حلالت نمی‌کنم. بار آخر سرش را تکان داد و گفت پس خداحافظ؛ وقتی رفت پشیمان شدم خودم را آرام کردم گفتم می‌رود زیارت امام رضا(ع) برمی‌گردد؛ تلفن همراهش را گرفتم جواب داد: گفت چی شد؟ مامان علی می خوای حلالم کنی؟ گفتم بله حلالت می‌کنم؛ ولی مگر سفر قندهار می‌روی که حلالیت می‌خواهی؟ با هم خندیدیم. در طول مسیر با ما در تماس بود گفت رسیدم تهران و عصر حرکت می کنم سمت مشهد تا وقتی که رسید مشهد، از آن روز تا حدود ۱۵ روز من هیچ خبری از منصور نداشتم به خانواده‌اش، دوستانش و هر شماره‌ای که داخل دفتر تلفنش بود زنگ زدم؛ اما کسی از منصور خبر نداشت. تنها با چهار بچه کوچک در این مدت گریه می‌کردم و می‌گفتم منصور تصادف کرده اما دستم به جایی بند نبود، بعد از دو هفته شب اول محرم بود ساعت ۱۲ شب منصور تلفن کرد و گفت سلام مامان علی من زنده‌ام ولی رفته‌ام سوریه و تلفن قطع شد. فردا شب دوباره همان ساعت ۱۲ تماس گرفت گفت می‌خواهم با بچه‌ها حرف بزنم علیرضا قهر کرده بود، گفت چرا بابا منو گذاشت رفت سوریه؛ ولی با بیتا و همتا حرف زد آن موقع بنیامین یک سال و نیمش بود نمی‌توانست حرف بزند گفت می‌خواهم صدایش را بشنوم و در آخر گفت حلالم کن. دیگر خبری از وی نداشیم تا ۳۰ آبان ۹۲ که آقایی تماس گرفت و گفت همرزم منصور هستم؛ گفتم آقا تو را به خدا بگو منصور شهید شده؟ گفت خانم این چه حرفیه؟ منصور حالش خوبه؛ تو مخابرات کار می‌کنه؛ فقط یه امانتی به من داده به شما برسانم، آدرس دارم. فردا ساعت ۹صبح آمد محله‌مان و همسایه‌ها دورش جمع شدند و خبر شهادتش پیچید. چهارم آذر ۹۲ پیکر مطهرش را آوردند و پنجم آذر با گمنامی و مظلومیت تمام و بدون کمترین اطلاع رسانی به مردم تشییع و امامزاده سید هادی به خاک سپرده شد. آری شهید مسلمی سواری در حالی که زخمی بود توسط داعشیان کافر و عمال صهیونیستی زنده زنده در آتش سوزانده شد تا با مظلومیت تمام به فیض شهادت نایل آید
🌷مشخصات فردی شهید شهید مدافع حرم نام:شهید منصور مسلمی سواری نام پدر:زعلان محل تولد:سوسنگرد تاریخ تولد :۱۳۶۰/۳/۲ تاریخ شهادت ۱۳۹۲/۸/۲۰ محل شهادت: سوریه نحوه شهادت :در صورتی که مجروح بودن به دست کفار داعش زنده به اتش کشیده شدند درجه یاسمت :بسیجی __________________________ 🌷المعلومات الفردية عن الشهيد المدافع الحرم أسم الشهيد :منصور مسلمي سواري أسم الوالد : علان مكان الولادة: محافظه خوزستان مدينة أهواز منطقة سوسنكرد تاريخ الولادة :١٤٠١/٠٧/١٨ (ق) تاريخ الأستشهاد :١٤٣٥/٠١/٠٧ (ق) مكان الأستشهاد : سورية كيفية الأستشهاد : تم حرقههُ و هو مصاب و مجروح ولاكنه حي على يد الأشرار و الكفار داعش الدرجه او المنصب : الباسيج _____________________________ 🌷Individual Shahid's Identifications Martyr of Defender of Shrine Name: Father's name:Z Alan Place of birth: Susangerd Date of birth: 1981/06/10 Date of martyrdom: 2013/11/11 Place of martyrdom: Syria Way of martyrdom: Martyrdom by firing when he injured and alived by terrorists of Daesh. Degree or Position: Member of Basij, Basiji 🌐گنجینه اطلاعات شهدای جهان اسلام ========================= کنز المعلومات لشهداء العالم الاسلامی ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🌐 The treasure of information of the Islamic world's martyrs ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ┄┅══✼♡✼══┅┄ 🌐گروه مجمع جهاني خادمين شهدا http://eitaa.com/joinchat/4102750219C440b76c0dd ==================🌹 كانال مرجع https://eitaa.com/shahid_110 ============::::🌹 http://آدرس وبلاگ martyrsofislamicworld.blog.ir ==========::::======🌹 🌐گنجينه اطلاعات شهداي جهان اسلام ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/459341836C9a286604cb ======================= 🌐پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا http://shahidd110.blog.ir/
کانال رسمی خط سرخ
طرح نذرنان توسط #مجمع_جهانی_خادمین_شهدا در عین دو (اهواز)به نیابت از شهید مسلمی سواری اجرا گردید در
سلام علیکم برعاشقان و دوستداران راه و سیره شهداشهید مسلمی بزرگوار ساکن منطقه محروم عین دو بودند ان شاالله همکی حداقل با مطالعه زندگی این شهید بزرگوار بیشتر با سیرشان آشنا شویم شهیدی که در غربت و گمنامی تشیع شد شهید بزرگواری که زنده زنده در آتش توسط کفارداعش سوزانده شد زندگی نامه شهید مسلمی سواری بخشی از کتاب خط سرخ مجمع است که نگاشته شده و در دست چاپ. ان شاالله بعد از چاپ با حمایت همه شما بزرگواران بتوانیم با هزینه های به دست امده در این دست اعمال فرهنگی به نیابت شهدا بیشتر تلاش کنیم
یابن الحیدر ای عزیز فاطمه امام رضا اومدی و شد دل همه پر از سعادتت امام رضا شاده دلها به صفا وبرکت ِ ولادتت امام رضا ذکر دلها آیت ُ الکُرسی و هم تبارکه امام رضا ولادتت به تموم عاشقا مبارکه امام رضا آیه  ی نور شده نازل به صحیفه ی ولا با قدمت دل ِ همه زائرا معتکف ِ اون حرم ِ محترمت اهل عالَم همه زیر بیرق ِ پناه تو امام رضا جوونی و زندیگیم نذر یه نیم نگاه تو امام رضا دعا کن تا پیش مادر تو رو سفید بشیم امام رضا مثل خوبا تو لباس نوکری شهید بشیم امام رضا
VID_20190714_011737.mp3
4.08M
🌺آرامش دلها مولا یا امام رضا به سه زبان« فارسی عربی آذری»
🌷مراسم تشییع پیکر مطهر شهیدان مدافع حرم ثاقب حیدر کربلا و مظاهر حسین 💢چهارشنبه بیست‌و‌ششم تیر۹۸ ساعت ۱۸ از مسجد امام حسین عسکری(علیه‌السلام) به سمت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(سلام‌الله علیها)
🔸 سپاه یک نفت‌کش انگلیسی را توقیف کرد 🔹 روابط عمومی نیروی دریایی سپاه در اطلاعیه‌ای از توقیف یک فروند نفتکش انگلیسی در تنگه هرمز خبر داد. 🔹 روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: عصر امروز [جمعه - ۲۸ تیر] یک فروند نفتکش انگلیسی با نام "stena impero" هنگام عبور از تنگه هرمز به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بین‌المللی دریایی بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شد. 🔹 این اطلاعیه می‌افزاید: نفت‌کش مذکور پس از توقیف به ساحل هدایت و برای سیر مراحل قانونی و بررسی‌های لازم تحویل سازمان بنادر و دریانوردی شد.
🔦 📖🕋 🌴راه مستقیم و جاده خوشبختی، فقط از مسیر ولایتمداری و اطاعت، عبور میکند! که شیطان بیشترین همتش را روی همین گذاشته تا چندنفری بیشتر جدا کند از رکاب ولایت! درکمین است تا یکی یکی شکار کند و سمت خودش ببرد! مراقب باشیم از جاده ولایت، به هیچ وجه خارج نشویم که قربانی کمین های شیطان شده ایم 👈 «وَاتَّبِعُونِ ۚ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ»👉از شیطان جز دشمنی به ما نرسیده و نخواهد رسید! پس مراقب دشمنی هایش باشیم! 🌴تنها سرپرست و صاحب اختیار ما، خداست که بدون بندگی او به خوشبختی نمیرسیم! و البته بندگی خداوند، با تقوا و اطاعت از ولایت، به ظهور میرسد! به میزان ولایتمداری، در بندگی امتیاز داریم 👈 «فَاتَّقُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُونِ إِنَّ اللَّـهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ» 🌴قیامت آمدنش حتمی است والبته ناگهانی! برای هیچ کسی هم، دعوتنامه و هشدار ارسال نمیشود! بیخبر همه را به صف میکنند 👈 «تَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ » 🌴تمام دوستی ها و روابط دنیوی، در آخرت نقش بر آب میشود و رفاقت های خدایی، همه تبدیل به دشمنی و کینه خواهد شد! پس عاقل باشیم و از همین حالا، در تمام روابط و رفاقت هایمان، لبخند و رضایت خدا ملاک باشد برایمان 👈 «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» 🌴 روزی که همه محشر، از ترس و وحشت، به مرز جنون میرسند، مانند مرغی که جوجه هایش را به وقت خطر، زیر پروبالش میگیرد، خود خداوند، یکی یکی بندگان مؤمن و قرآنی اش را صدا میزند و پناهشان میدهد! نمیگذارد کوچکترین غصه ای بنشیند روی دلشان! نه ترسی و نه اندوهی! 👈 «يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ» 🌴بهشت و نعمت های بیشمارش، نصیب و میراث مؤمنی است که از این دنیا، با دست پر و کوله باری سرشار از خیرات روانه قبر و قیامت میشود! خریدار اگر هستی بسم الله! ایمان و عمل، نرخ بهشت است! فرصت ولی دارد میگذرد!⌛️ مثل ابر👈 «وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» نماز اول وقت التماس دعا✋