و ما چه می‌دانیم از ۳۵ سال زندگی جانبازی با زخم….! @khatevelayat

🎥میخواهید بفهمید چرا جنگ پیروز شد و چرا انقلاب هر روز قویتر و مستحکم تر شد؟؟ به این دو دقیقه به دقت گوش بدید،چون ما چنین مردمی و چنین‌ فرماندهانی داشتیم و داریم. من دو تا بیسکوئیت برای جبهه فرستادم که برادرها خوشحال شوند؛ امیدوارم که پیروز شوید! ▪️سردار شهید حسن باقری در روز‌های منتهی به فتح خرمشهر در بین رزمندگان، روایتگر نامه دختر ۱۲ ساله‌ای شد که به زبانی ساده، همدلی مردم را به افرادی می‌گفت که جانانه برای دفاع از ایران اسلامی در میان موشک و آتش در حال جنگیدن بودند. نویسنده نامه زهرا نقی‌زاده، دانش‌آموز دبستان شهید محراب قهدریجان است. سردار شهید این نامه که از میان نامه‌های مردمی رسیده است را در جمع رزمندگان قرائت می‌کند: من پدرم که شهید شد ما چهار فرزند و و یکی از آن ها برادرم است و هفت سال دارد و کلاس اول است من پدرم که شهید شد هیچ ناراحتی ندارم به خاطر اینکه برای اسلام شهید شد ▪️من آرزو دارم که پسر باشم وبه جبهه بیایم و شهید شوم ولی نمی‌توانم به جبهه بیایم. در راهپیمایی می روم و درس می خوانم. من خیلی آرزو دارم که شهید شوم. من قرآن می‌خوانم من دعاهای زیادی می‌خوانم که رزمندگان اسلام پیروز شوند و صدام و آمریکا نابود شوند. این نامه با صفا را با صدای شهید بشنویم تا کمی از فضای روزمرگی جدایمان کند. @khatevelayat

ما با کدوم امام زمان (عج) طرفیم؟ منطق حضرت در مواجهه با مردم عالم چیه بعد از ظهور؟ @khatevelayat

▪️هر بلایی کز تو آید، رحمتی‌ست ▫️هر‌ که را رنجی‌دهی آن راحتی‌ست #بلایای_طبیعی #حوادث_غیرمترقبه #بحران_اجتماعی @khatevelayat

🎥دفاع مقدس رحیم پور ازغدی @khatevelayat

🌷خدایا به ما توفیق بده که در راه تو به همراه ولی تو شهید بشویم و به فیض شهادت نائل گردیم. "شهید محمدعلی رجب‌زاده" #با_شهدا_گم_نمی_شویم @khatevelayat

قسمت نود و دوم.... روایت بسیجی مدافع حرم🥀 از شهر المیادین سوریه به سمت بوکمال و بعد مرز عراق حرکت کردیم داخل ماشین بعد از کلی صحبت با یکی از فرماندهان جبهه مقاومت و سه برادر دیگر چند لحظه چشمانم را بستم نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد یا چه جوری بگویم ولی با باز کردن چشمانم کلا شرایط برایم فرق کرد نمی‌دانم چرا ولی الان عذاب وجدان سختی گرفتم که چرا به صحبت‌های آن پیرمرد فاطمیون توجه نکردم ناخواسته به فرمانده گفتم فکر نمی‌کنم بتوانیم از مرز رد بشویم ایشان گفت نه خیالتان راحت باشد هماهنگ کردیم امشب در بوکمال می‌مانیم و بعد از نماز صبح از مرز رد می‌شویم با رسیدن به بوکمال در ساختمان فرماندهی یک اتاق به ما دادند و قرار شد صبح یک نفر به دنبال ما بیاید تا از مرز ردمان کند داخل اتاق یک نفر دعامی‌خواند یک نفر قرآن و یکی نماز شب ولی من به فکر آن چند دقیقه‌ای که داخل ماشین چشمانم را بسته بودم و به فکر آن پیرمرد که عذاب وجدان شده برای من هیچ کدام تا صبح نخوابیدیم نمازصبح را به جماعت خواندیم بعد منتظر بودیم که بیایند دنبال ما اما بعد از گذشت چند ساعت کسی نیامد و با روشن شدن هوا به سمت اتاق فرمانده رفتم که ایشان با تعجب گفت چرا شما نرفتید در جواب گفتم برادر کسی دنبال ما نیامده که بریم فرمانده نیروی خود را صدا زد او آمد و گفت من صبح شما را صدا زدم و همگی خواب بودید گفتم برادر این رفقای من از شوق زیارت دیشب تا صبح درحال نماز خواندن و عبادت بودند چطور شما می‌گید خواب موندید فرمانده خود سوار ماشین شد و به ما گفت از پشت سر بیایید... @khatevelayat

♻️دکتر رسول بخشی: تشکر میکنم از مسئولی که بیلبورد میدان ولیعصر را پایین آورد. ❇️‌ بانک‌ها غلط می‌کنند با پول مردم بنگاه‌داری کنند! @khatevelayat

کدام طرف می ایستید؟ #لبیک_یا_خامنه_ای @khatevelayat