eitaa logo
ختم و چله
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
25 فایل
ایدی مدیر👈 🆔 @Baghani ایدی کانال👈 🆔 @khatm_chele لینک پیام ناشناس به مدیر کانال👇👇 https://harfeto.timefriend.net/17013351538880
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️شب چهارم محرم◾️👇👇👇
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم -روضه - چقدر خیر دیده ایم از محبت حسین-1567881298.mp3
24.59M
چقدر خیر دیده ایم از محبت حسین ▪️سبک مناجات 🎤با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب چهارم روضه ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم - روضه 1-1567881378.mp3
17.77M
بهانه گیر میشوم عمو که آه می‌کشد ▪️سبک روضه / بخش دوم صوت 🎤با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب چهارم روضه1 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم -روضه-1567881341.mp3
39.37M
روایت شفاعت حضرت زهرا در روز حشر متن روایت روضه / بخش اول صوت محرم 98 شب چهارم روشه ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم - زمینه - دستمو رها کردم-1567881414.mp3
13.21M
دستم و رها کردم شرمندم ازت عمه ▪️سبک زمینه 🎤با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب چهارم زمینه ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم -واحد - بازم وعده ی عاشقونه-1567881535.mp3
18.48M
بازم وعده ی عاشقونه ▪️سبک واحد 🎤با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب چهارم واحد ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم -شور - تو قرار دل بی قرار منی-1567881451.mp3
14.18M
تو قرار دل بی قرار منی ▪️سبک شور 🎤با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب چهارم شور ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
سید رضا نریمانی_محرم98-شب چهارم -شور - مهتاب در حرم-1567881497.mp3
15.22M
مهتاب در حرم آفتاب در مصاف سبک شور با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب چهارم شور ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
224.mp3
2.01M
💠 قرائت زیارت عاشورا ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
AUD-20200820-WA0028.mp3
5.37M
🔳 🌴قافله سالار من 🌴کجایی ای دوای دردم 🎤 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 • حسینم بدون تو اون خاک‌و‌خون تو آتیش به قلب خدا میزنی ...💔 حاج‌محمودکریمی • ۱۴۴۲ ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
✨💔 • اصلاً خیال ڪن ڪه ڪسے تو را در بین جمعیت بڪشاندچه میکنے...؟! • ۱۴۴۲ ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
◾️شب پنجم محرم◾️👇👇👇 هیئت مجازی کانال ختم و چله
الحمدلله که مث علی اکبر.mp3
26.54M
الحمدالله که مثل علی اکبر ▪️روضه 🎤با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی محرم 98 شب پنجم روضه ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
[WWW.FOTROS.IR]ma98061301.mp3
36.69M
از دم صبح مانده در خیمه ▪️روضه بخش بخش اول 🎤با نوای حاج محمود کریمی محرم 98 شب پنجم روضه ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
[WWW.FOTROS.IR]ma98061302.mp3
8.02M
غرق خون شد غروب ▪️روضه بخش دوم 🎤با نوای خاح حنیف طاهری محرم 98 شب پنجم روضه ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
[WWW.FOTROS.IR]ma98061305.mp3
17.61M
دیگه واسه چی بمونم ▪️شور 🎤با نوای حاج محمود کریمی محرم 98 شب پنجم ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
YEKNET.IR - shoor 3 - shabe 4 moharram1399 - sibsorkhi.mp3
3.51M
🔳 احساسی 🌴به هوای حرم می تپه باز دلم 🌴میباره اشکامو هواییه سرم 🎤 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی جنجالی استاد دانشمند داستان تکان دهنده زن بدکاره سردیگ نذری امام حسین ع ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
آیت الله بهجت (ره) : وقتی می خواهید به روضه بروید اگر سوال کردند کجا میروید نگویید میرویم روضه بگید میخواهیم برویم کربلا 💔 ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
4_5800861548138202608.mp3
1.74M
▪️ ویژه نامه 🎵 مردم فک نکنید اگه گناه کاریدنباید بیاییددرخونه امام حسین(ع) ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
ختم و چله
#استاد_دارستانی ▪️ ویژه نامه #محرم 🎵 #توبه #حُر مردم فک نکنید اگه گناه کاریدنباید بیاییددرخونه ام
▪️▪️میدونم تکراریه برای بار سوم هست که در کانال گذاشتم اگه گوش نکردید گوش بدید اگه قبلا گوش کردید بازم گوش بدید
4_5850726870064037926.mp3
3.6M
58 ❣نمـــاز : ملـاقات با خداست! برای این ملاقات آماده شو؛ عطری بزن، لباسـی عوض کن، مسواکی بزن، سجاده قشنگی پهن کن، آراسته و شیـ🎀ــک توی این جلسه ی دونفره حاضر شو. ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele
ختم و چله
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهل_و_سوم 💠 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد
✍️ 💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. 💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. 💠 ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. 💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. مثل بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب‌هایم نمی‌آمد و اشک چشمم تمام نمی‌شد. 💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می‌لنگید و همان‌جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک‌هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی‌هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش فروکش نمی‌کرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش می‌کرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمی‌شد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟» 💠 به چشمانش نگاه می‌کردم و می‌ترسیدم این چشم‌ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می‌چکید و او درد‌های مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی می‌کنم، فقط یه بار بخند!» لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب‌هایم بی‌اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به‌جای اشک از روی گونه تا زیر چانه‌ام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟» 💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی‌آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟» 💠 بی‌توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه که در گلویش مانده بود، صدایش به خس‌خس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگ‌شون دراوردم! الان که نمی‌دونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟» می‌دانستم نمی‌شود و دلم بی‌اختیار بهانه‌گیر شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟» 💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب‌هایش بی‌قراری می‌کرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همز‌مان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمی‌شد دوباره می‌خواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. 💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :« گُر گرفته، باید بریم!» هنوز پیراهن به تنش بود، دلم راضی نمی‌شد راهی‌اش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی (علیهاالسلام) کردم و بی‌صدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم کنی، یادت نمیره؟» 💠 دستش به سمت دستگیره رفت و عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم می‌خورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!» و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست... ✍️نویسنده: ⚫️کانال 👇👇 🆔 @khatm_chele