eitaa logo
خط ولایت
189 دنبال‌کننده
19هزار عکس
23.5هزار ویدیو
89 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دیشب یمن موشک هایپرسونیک جدید ایران را در اسمان اسرائیل تست کرد و نتیجه ان شد که در تصویر میبیند. تلاش ناموفق همزمان سامانه های پدافندی تاد پیکان و داوود
⭕️ قابل توجه دوستان صاحب فرضیه ما بدبختیم بقیه خوشبختند. روسی ها یه مستند درباره ایران ساختن و یه بخشیش خیلی جالبه! میگه در ایران ۷۰ درصد از حجم محصولات مورد نیاز پزشکی در داخل تولید میشه و در روسیه این رقم ۲۰ درصده. ایران در حوزه پزشکی نه تنها بازیگر منطقه ای بلکه به قدرت جهانی تبدیل شده
هدایت شده از احمد نوایی / سعیدیسم
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از کوه رَضوىٰ که در منطقه یَنبُع در غرب مدینه قرار دارد و بنابر روایات، از جمله مکان‌هایی است که امام_زمان سلام الله علیه در دوران غیبت‌ ممکن است در آنجا سکونت داشته باشند. جایی که در دعای_ندبه می‌خوانیم: «لَیتَ شِعْرِی أَینَ اسْتَقَرَّتْ بِک النَّوَی بَلْ أیُّ أَرْضٍ تُقِلُّک أَوْ ثَرَی، أَبِرَضْوَی أَوْ غَیرِهَا أَمْ ذِی طُوًی...» «ای کاش می‌دانستم کجا دل به تو آرام می‌گیرد؟ یا کدام سرزمین تو را در بر گرفته است؟ آیا در کوه رَضوىٰ هستی یا غیر آن یا در ذی‌طُوی؟» سوای اینکه تا چه میزان صحت دارد یا ندارد، اینکه تصور کنی جایی هستی که امام زمان عجل الله بوده خیلی لذت دارد. سرباز جنگ رسانه 👇 🇮🇷@ahmad_navaei [عضویت]
🔴برا خرید های روزمره و خریدای بزرگتون حتما به این نکته توجه کنید |بیـکـران👇 ♾️ @bikarran ♾️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی سرمازده 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ آتش کنجکاوی ام سرد شده بود حرف های عبدالحسین سند مطمئنی بود برای قرص و محکم بودن او و برای راز نگه داشتنش " 1 ". پاورقی -۱ مقام معظم رهبری در عید نوروز سال ۱۳۷۵ به خانه ی شهید بزرگوار حاج عبدالحسین برونسی می روند و در دیداری که با خانواده ایشان داشته اند همین خاطره را تعریف می کنند. حجت الاسلام محمدرضا رضایی پنجاه متر زمین داشتم تو کوی طلاب، سندش مشاع بود ولی نمی گذاشتند بسازم علناً گفتند: « باید حق حساب بدی تا کارت راه بیفته». تو دلم می گفتم هفتاد سال سیاه این کارو نمی کنم. حتما باید خانه را می ساختم و آنها هم نمی گذاشتند. سردی هوا و چله زمستان هم مشکلم را بیشتر می کرد. بالاخره یک روز تصمیم گرفتم شبانه دور زمین را دیوار بکشم رفتم پیش آقای برونسی و جریان را به اش گفتم گفت:«یک بنای دیگه هم می گم بیاد خودتم کمک می کنی ان شا الله یک شبه کلکش رو می کنیم.» فکر نمی کردم به این زودی، قبول کند آن هم تو هوای سرد زمستان گفت: فقط مصالح رو سریع باید جور کنیم شب نشده بود مصالح را ردیف کردیم بعد از نماز مغرب و عشاء با یکی دیگر آمد . سه تایی دست به کار شدیم. بهتر و محکم تر از همه او کار می کرد خستگی انگار سرش نمی شد.
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی سرمازده 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ به طرز کارش آشنا بودم می دانستم برای معاش زن و بچه اش مثل مجاهد در راه خدا عرق می ریزد و زحمت می کشد. تو گرمترین روزهای تابستان هم بنایی اش تعطیل نمی شد. شب از نیمه گذشته بودمن همینطور به اصطلاح «ملات» درست می کردم و می بردم بخار سفید نفس هام تند تند از دهانم می آمد بیرون، انگشت های دست و پام انگار مال خودم نبود گوش ها و نوک بینی هم بدجوری یخ زده بود. یک بار گرم کار،چشمم افتاد به آن بنای دیگر به نظر آمد دارد تلو تلو می خورد. یکهو مثل کنده ی خشک درختی که از زمین کنده شود افتاد زمین! دویدم طرفش عبدالحسین دست از کار کشید آمد بالاسرش. «چیزی نیست یه کم سرما زده شده.» شروع کرد به ماساژ بدنش من هم کمکش. چند دقیقه بعد به حال آمد کم کم نشست روی زمین وقتی به خودش آمد بلند شد. ناراحت و عصبی گفت: «من که دیگه نمی کشم خداحافظ!» رفت؛ پشت سرش را هم نگاه نکرد نگاه نگرانم را دوختم به صورت عبدالحسین، اگر او هم کار را نیمه تمام ول می کرد، من حسابی تو درد سر می افتادم لبخندی زد دست گذاشت روی شانه ام. «ناراحت نباش به امید خدا خودم کار اونم می کنم...» هر خانه ای که می،ساخت انگار برای خودش می ساخت یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود،عقیده ای که با همه وجود به اش عمل می کرد. کارش کار بود، خانه ای هم که می ساخت، واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می آورد. همیشه می گفت:«نانی که می خورم باید حلال باشه!» می گفت :«روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من.»
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی آب دهان هدهد 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ برای همین هم زودتر از همه می آمد سر کار دیرتر از همه می رفت؛ حسابی هم از کارگرها کار می کشید. آن شب تا نزدیک سحر بکوب کار کرد. چقدر هم قشنگ کار می کرد دیگر رمقی نداشتم. عبدالحسین ولی مثل کسی که سرحال باشد داشت می خندید از خنده اش خنده ام گرفت، حالا دیگر خیالم راحت شده بود. سید کاظم حسینی سه چهار سالی مانده بود به انقلاب، آن وقت ها یک مغازه .داشتم عبدالحسین از طریق رفت و آمد به همان جا مرا با انقلاب و انقلابی ها آشنا کرده بود تو خیلی از کارها و برنامه ها دست ما را می گرفت و به قول معروف، ما هم به فیضی می رسیدیم. یک بار آمدکه:«امروز می خوام درست و حسابی ازت کار بکشم، سید» فکر کردم شبیه همان کارهای قبل است. با خنده گفتم:«ما که تا حالا پا بودیم امروزش هم پا هستیم» لبخندی زد و گفت:«مشکل بتونی امروز بند بیاری» مطمئن گفتم: «امتحانش مجانیه.» دست گذاشت رو بدنه ی ترازو نیم تنه اش را کمی جلو کشید گفت:«پس یکدست لباس کهنه بردار که راه بیفتیم.» لباس کهنه برای چی؟ «اگر پا هستی دیگه چون و چرا نباید بکنی»
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی آب دهان هدهد 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ کار خودش بنایی بود حدس زدم مرا هم می خواد ببردبنایی. به هر حال زیاد اهمیت ندادم. یکدست لباس کهنه ردیف کردم در مغازه را بستم و همراهش راه افتادم حدسم درست بود؛ کار بنایی تو خانه یکی از علمای معروف، از همان هایی که با رژیم درگیر بودند و رژیم هم راحتشان نمی گذاشت آستین ها را زدم بالا و پا به پاش مشغول شدم. به قول خودش زیاد بند نیاوردم همان اول کار بریدم ولی به هر جان کندنی که بود دو، سه ساعتی کشیدم. بعدش یکدفعه سرجام نشستم خسته و بی حال گفتم:«من که دیگه نمی تونم.» خوب می دانست که من اهل بنایی و این طور کارهای سنگین نبوده ام شاید رو همین حساب زیاد سخت نگرفت. حتی وقتی لباس ها را عوض کردم و می خواستم بزنم بیرون، با خنده و با خوشرویی بدرقه ام کرد. فردا دوباره آمد سراغم و دوباره گفت:« لباس کارت رو بردار که بریم» یک آن ماندم چه بگویم ولی بعد گفتم:«دستم به دامنت !راستش من بنیه ی این جور کارها راندارم .» خندید گفت: «بیا بریم امروز زیاد به ات کارسخت نمی دم» یک ذره هم دوست نداشتم حرفش را رد کنم ولی از عهده ی کار هم بر نمی آمدم دنبال جفت و جور کردن بهانه ای شروع کردم به خاراندن سرم گفت: «مس مس کردن و سر خاروندن فایده ای نداره برو لباس بردار که بریم.» جدی و محکم حرف می زد من هم تصمیم گرفتم حرف دلم را رک و راست بگویم گفتم: «آقای برونسی، من اگر بیام کار کنم این طوری هم برای خودم زیاد فایده و اجری نداره،هم اینکه دست و پای تو رو هم تنگ می کنم.» خنده از لبش رفت. اخم هاش را کشید به هم و برام مثال آن هد هد را زد که آب دهانش را ریخت رو آتش نمرود، همان آتش که با کوهی از هیزم برای حضرت ابراهیم علیه السلام درست کرده بودند خیلی قشنگ و منطقی این موضوع را به انقلاب ربط داد و گفت تو هم هرچی که بتونی به این علما و روحانیون مبارز خدمت کنی جا داره.
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حکم اعدام 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ که می خواست برود با غسل شهادت می رفت می گفت:« این جوری اگه اتفاقی هم بمیرم ان شاء الله اجر شهید رو دارم.» روزها کار و شب ها هم درس می خواند ۱ هم این که شدید تو جریان انقلاب زحمت می کشید. یک شب یادم هست با همان طلبه ها آمدند خانه چند تا نوار همراش بود گفت: «مال امامه، تازه از پاریس اومده» طبق معمول رفتند تو اتاق و نشستند پای ضبط. کارشان تا ساعت یازده طول کشید هنوز داشتند نوار گوش می دادند برق سر در حیات روشن بود. زن صاحب خانه باهامان قرار و مدار گذاشته بود که هر شب ساعت ده برق سر در حیات رو خاموش کنیم زن عصبانی و بی ملاحظه ای بود. دلم شور این را می زد که سر و صداش در نیاید. تو حیاط می پاییدم که یک هو سر و کله اش پیدا شد راست رفت طرف کنتور برق، نه برد و نه آورد، فیوز را زد بالا! زود هم آمد دم زیرزمین. «شما می خواین تا صبح نشینین و هر جور نواری رو گوش کنید؟!» صداش بلند بود و نخراشیده، عبدالحسین رسیدگفت: « مگه ما مزاحمتی داریم براتون حاج خانم؟» سرش را انداخته بود پایین و تو صورت زن نگاه نمی کرد زن صاحبخانه گفت:« چه مزاحمتی از این بدتر ؟! »فکر کردم شاید منظورش روشنایی لامپ سر در حیاط است رفتم بیرون گفتم :«عیبی نداره، ما فیوز رو می زنیم بالا و این لامپ رو خاموش می کنیم.» خواستم بروم پای کنتور ،نگذاشت،یکدفعه گفت:« ما دیگه طاقت این کارهای شما رو نداریم.» پاورقی ۱- شهید برونسی مدت ۵ سال در کنار کار وزندگی دروس حوزوی را هم تحصیل کرد.
آمریکا پدرخوانده داعش؛ جلوگیری از پرواز جنگنده‌های عراقی با مسدود کردن GPS قطری السمرمد، تحلیلگر امنیتی در گفت‌وگو با المعلومه: اطلاعات به دست‌آمده حاکی از نفوذ شماری از تروریست‌های داعش از سوریه با پشتیبانی و هماهنگی ائتلاف آمریکایی به منطقه صحرایی وادی حوران در غرب الانبار است. ائتلاف بین‌المللی راه را برای رسیدن نیروهای داعش به تونل‌های زیرزمینی مخفی در منطقه مذکور هموار کرده‌است. تروریست‌ها در قالب گروه‌های کوچک سه تا چهار نفره، مجهز به خودروهای مدرن و سلاح‌های مختلف و با آگاهی نیروهای آمریکایی مستقر در پایگاه عین الاسد در منطقه پراکنده شده‌اند. امری که بیانگر وجود یک سناریو است که هنوز ابعادش مشخص نیست. نیروهای آمریکایی، یک چتر هوایی برای حرکت عناصر داعش از سوریه به سمت منطقه وادی حوران که دارای زمین‌ها ناهمواری است، فراهم می‌کنند. ائتلاف آمریکایی در طرحی با هدف بی‌ثبات کردن امنیت و ثبات عراق، برای جلوگیری از پرواز جنگنده‌های عراقی در حریم هوایی این منطقه و هدف قرار دادن گروه‌های تروریستی، برنامه موقعیت‌یاب جی‌پی‌اس را مسدود کرده‌ است.
14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دبیرکل حزب الله لبنان: مردم سوریه در آینده نقش مهمی در رویارویی با رژیم صهیونیستی خواهند داشت شیخ نعیم قاسم: آنچه در جریان نبرد «أولی البأس» رخ داد، راه را به روی اسرائیل برای اینکه به آرزوهایش در لبنان برسد، بست. ممکن بود آنچه در سوریه رخ داد، در لبنان هم رخ دهد، معتقدم در آینده، ملت سوریه نقشی در رویارویی با اسرائیل ایفا خواهند کرد.