eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
39.9هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
✨امام صادق (ع) فرمودند: 🌿هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مى‏‌كند.☝️ @kheiybar
جاے شهید همت خالی ڪه💔 همیشه آرزو میکرد مانند امام حسین(ع)شهید بشودو چه زیبا به آرزویش رسید،خمپاره سرش را از بدنش جدا ڪرد🕊 @kheiybar
بعضی‌ها که می‌شود، هوایی روزهای وداع می‌شوند..💔 به یاد آخرین نگاه،🌱 از آنها که رفتند تا بمانیم....😔✋ باز پنج‌شنبه و ♥️ @kheiybar
🏴 پیام تسلیت خانواده شهید سلیمانی در پی ارتحال والده گرامی شهید حاج محمد ابراهیم همت ✍بسم الله الرحمن الرحیم خانواده محترم و معزز شهید والامقام حاج محمدابراهیم همت مادر گرامی شهید حاج محمدابراهیم همت، شجره مبارکه‌ی تربیت و اعتلای یکی از علمداران جهاد فی سبیل الله بود☝️. نام همت و اخلاص آن فرمانده عالی مقام، قلعه‌ی قلب تمام عاشقان جهاد فی سبیل الله را فتح کرده است. اینک روح پاک آن مادر، مهمان جنات عدن لطف الهی و مستقر در نزد سید و سالار شهیدان و فرزند برومندشان است، ان شاءالله. تسلیت و تعزیت‌مان را در اندوه درگذشت مرحومه خانم نصرت همت بپذیرید و ما را شریک غم خود بدانید.💔 خداوند ما و شما را در مسیر شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی ثابت قدم قرار دهد و دل‌های‌مان را به رحمتش تسکین بخشد.🌿 خانواده شهید حاج قاسم سلیمانی @kheiybar
⁉️ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به اونایی که دلشون میخواد اربعین کربلا باشن💔 از هر جا باشی میشنوی هر دم، هلابیکم ....😭 «هلا بیکم» با صدای صابر خراسانی🎤 @kheiybar
. هرڪس شھدا را یاد ڪند شھدا او را نزد 💔 یاد میڪند 📎 یادشان ڪنیم با ذڪر صلوات تا یادمان ڪنند🌱 @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل چهارم قسمت 9⃣7⃣ حاجی غرولند کرد:گرما وپشه بس نیست میخوای از دود خفه
😍 فصل چهارم قسمت 1⃣8⃣ کمی جلوتر رفت.نزدیک مرد غریبه که رسیدند از او پرسید:ببخشیدبرادر،شما این جا چه کار می کردید؟😟🤔 مرد غریبه،شرم زده و متعجب گفت:ببخشید خواهر،من نمیدانستم این جا کسی زندگی میکنه...!😓😰 راستش ما قبلاً روی این ساختمان ها کار میکردیم...! تعمیرات و این جور چیزها اگر داشت،می آمدند سراغ ما...👨‍🏭 بعد هم که همه از اینجا رفتند،چون این درهای کشویی خراب بود،گاهی میومدیم این جا حمام و برمی گشتیم می رفتیم...🍃 به خدا من نمی دونستم کسی آمده این جا....😥 حالا همه این درها🚪رو براتون دُرُست میکنم که دیگر کسی نتونه بیاد اینجا مزاحمتون بشه... ژیلا گفت:خیلی ممنون.شما زحمت نکشید.شوهرم که آمد،میگم دُرُستشون بکنه...🙃 نه خواهر نمیشه،این جور کارها کار منه....👨‍🔧 و دوست ژیلا گفت:حالا که اصرار میکنند،خُب اجازه بده دُرُستشون کنه... مرد در حالی که سرش روپایین انداخته بود،رفت سراغ درها و آنها را دُرُست کرد...🛠🔩 باز هم ببخشید خواهر،خداحافظ شما...🚶‍♂️ به سلامت.... مرد غریبه که از آنجا دور شد،دوست ژیلا هم از او خداحافظی کرد و رفت...👋🚶‍♀️ ژیلا امّا جرات نکرد که توی آن خانه بماند...☹️ فصل چهارم قسمت 2⃣8⃣ وسایل بچه را برداشت...👜 درها را محکم بست و دوباره رفت سراغ نزدیکترین همسایه و دوستش،خانم دکتر توانا...👩‍⚕️ حالا دیگر نه تنها شب ها،که روزها،صبح هاو عصرها هم از ماندن در خانه خودشان میترسید واز تنهایی،از دزدها و عقرب ها...🕴🦂🤦‍♀ در خانه ی دکتر توانا هیچ کدام از این ترس ها با او نبود...☺️ نه تنهایی،نه عقرب و نه دزد،تنها اندوهی که داشت،دوری از ابراهیم و نگرانی اش نسبت به سرنوشت او بود...🤦‍♀ وهمچنین،گاهی احساس شرم ومزاحمتی که به سراغش می آمد...😓 دوباره مزاحمت شدم خانم دکتر،ببخش!🤭 این حرف ها رو دیگه تکرار نکن ژیلا.... که اگر تکرار کنی از خانه می اندازمت بیرون!...🙊😉 و ژیلا ناگاه تمام غم دنیا رو در لبخند صادقانه ی خانم دکتر و دوستی صمیمانه اش فراموش میکرد...☺️🍃 -چشم خانم!چشم!🙈 می نشستند دور هم... چای می خوردند ☕️و حرف میزدند... راستی می آیی برویم بچه ها رو واکسن بزنیم؟💉 خانم دکتر توانا این رو به ژیلا گفت و ژیلا هم گفت:خُب اگر لازم است بریم...☺️ شما دکترید و هر جور که مصلحت میدونید...🙃🙂 بریم... ژیلا گفت:چشم الان مهدی روحاضر میکنم و راه میفتیم...🚶‍♀️ عصر،وقت برگشتن از بیمارستان، ژیلا رفت سراغ خانه ی خودشان... 🏠 خانم دکتر توانا در بیمارستان مانده بود و سفارش کرده و به او کلید داده بود🔑که به خانه ی آنها برود... ژیلا گفته بود:چشم... امّا اول به سراغ خانه ی خودشان رفت! و ناگاه بر خلاف انتظارش دید که در خانه ی آن ها باز است...😰😦 دست و پایش سست شدند...🤭 رنگ از رویش پرید و آب دهانش خشک شد...😧 ... @kheiybar
صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و هدیه کنید🌿 به امام زمان علیه السلام که این عمل در صفا و جلاء دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد.🌹 🏴 ختم صلوات و سوره قدر و زیارت آل یاسین به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ {هدیه به حضرت زهــرا س} و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐 ☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️ تعداد صلوات و سوره قدر خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇 @Behzadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره جمعہ شد و دل شده پریشانٺـ دوباره حسرٺـ دیدار برقِ چشمانٺـ💔 بلند مرتبہ شاهِ زمان سلامٌ علیڪ سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺـ...!!✨ @kheiybar
🌸هر چیزے قبل ازخورشید در ما طلوع مے کنـد✨ مے دانم هنـوز تڪہ اے از یـاد شما، عطـر شما در مـا باقے ست...💔 🌹 @kheiybar
✨حضرت امام موسى كاظم عليه السلام فرمودند: كمترين ثوابى كه به زائر امام حسين عليه السلام در كرانه فرات داده مى‏‌شود اين است كه تمام گناهان بخشوده مى‏‌شود🌸. بشرط اين كه حق و حرمت ولايت آن حضرت را شناخته باشد.✨☝️ @kheiybar
بگذاریدپیشانی شماراببوسم،شماحتما شهیدخواهیدشد💔 روایتی از سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین از آخرین دیدارش باسردارشهیدمحمدابراهیم همت را منتشر کرد.📝👇 یادش بخیر از نخستین روزهای ورود به سپاه باهمت آشناشده بودم و خاطراتی داشتم ولی آخرین خاطره‌ام به یک هفته قبل از شهادت او برمیگردد.داخل سنگر قرارگاه نصرت شلوغ بودهمه رفته بودند و فقط من‌ مانده‌ بودم وشهیدآقامهدی باکری و ،ازفاصله چندمتری هردو شیرجبهه‌هارو نظاره میکردم که چطور در اوج عملیات خیبر داشتند باهم بحث میکردند.یادم نیست دقیقاً باهم چه میگفتنداماحالتشأن نجوا گونه بود.شرایط سختی بود،محور طلائیه قفل شده بود و هرچه قدربچه‌هاتلاش میکردند پیشرفت قابل توجهی حاصل نشده‌بود.لشکر۲۷مأموریت گرفته بودکه به جزیره مجنون برود.چهره حاج ابراهیم خیلی گرفته بود چراکه دوستان زیادی از اودر طلائیه به شهادت رسیده بودند🕊از طرفی احساس میکردم دیگر انگار مثل یک عقاب پرریخته شده است.اون روح حماسی و ناآرام و طوفانی انگار دیگر آرام شده و به ساحل رسیده و شرایط جدیدرا پذیرفته است.خوب که به چهره اش دقیق شدم از نورانیت و آرامش چهره اش مطمئن شدم که شهید خواهدشد،این بودکه تردیدنکردم و برای برداشتن توشه‌ای بدون مقدمه وسط صحبت او و آقامهدی باکری رفتم و بدون مقدمه گفتم"برادرهمت شهید نشی؟!😢باحالتی ازسر تواضع و باحسرت گفت:ای!ماکجاوشهادت کجا?😞بلافاصله بااطمینان گفتم:نه شماشهیدمیشی!بگذار پیشانی‌ات رو ببوسم.بعدپیشونی‌اش رو بوسیدم واین درحالی بودکه آقامهدی شاهد این صحنه بود.بعدازچند روز ترکش دشمن پیشانی‌اش روبوسه زدوبسوی خدا پر کشید😔 @kheiybar
Shab16Ramazan1396[07].mp3
10.28M
▪️غریب کوچه‌ها شدن با من💔 غریب کربلا شدن با تو 🎙با نوای: حاج میثم مطیعی 🏴(ع) @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 🚨هدف‌شبڪه‌های‌ماهواره‌ای‌ چیست؟😳😱 حتمـــا حتمــــا ببینید و نشر بدید💯 @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | قالیباف در : حاج قاسم هیچ‌وقت برای خودش زندگی نکرد💔 @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل چهارم قسمت 1⃣8⃣ کمی جلوتر رفت.نزدیک مرد غریبه که رسیدند از او پرسید:
😍 فصل چهارم قسمت 3⃣8⃣ یعنی چی؟😳 ژیلا آمده بود خانه اش را آب و جارو کند.مرتب کند تا شاید دوباره ابراهیم بیاید...😢 چندین روز بود ابراهیم نیامده بود و او نگران بود...😟 نگران و چشم انتظار...😓 هرروز،روزی دو سه مرتبه می آمد...😔 سری به خانه میزد! چیزی نداشت اما آنچه راکه داشت هی جابه جا مرتب میکرد تا کمی مشغول شود...🤦‍♀ تا دوری از ابراهیم رو راحت تر تحمل کند... اما از ابراهیم خبری نبود...😞 امروز اما هنوز به خانه سرنزده بود... رفته بود بیمارستان و حالا برگشته بود.،درخانه اش بازبود...😰 مهدی روچسباند به بغلش و با ترس و احتیاط رفت داخل اتاق...😲 ممکن است ابراهیم آمده باشد... اما نه!😬 او که هیچوقت این وقت روز پیدایش نمیشد🤭 او اگر بیاید نیمه شب می آید... سحر می آید...☹️ فصل چهارم قسمت 4⃣8⃣ دمدمه های صبح می آید...🌞 مثل ستاره ی زهره،مثل ستاره ی صبح...💫 رفت داخل و باچشم هاش توی اتاق رو کاوید...👀 اتاق به هم ریخته بود...🤦‍♀ آشپزخانه هم....😰 ژیلا آهسته و آرام و بی صدا گفت: -ابراهیم!...ابراهیم!... امّاکسی نبود...😬 کسی جواب نداد...😨 ژیلا از اتاق اومد بیرون...🚶‍♀ دوباره در ها رو بست... محکم و مطمئن... و دوید سمت خانه ی خانم دکتر توانا...🏃‍♀️ دوباره بغض کرده بود،دوباره ترسیده بود.دوباره مثل بید داشت می لرزید...😣 +چی شده ژیلا؟چرا انقدر به هم ریخته ای عزیزم؟چرا؟...🤷‍♀ و ژیلا نمیتونست حرفی بزنه... حتی نمی‌تونست به ابراهیم نگاه کنه... می‌ترسید بغضش بترکه...😢 و نمی خواست که پیش خانم دکتر توانا ناگهان بزند زیر گریه واز ابراهیم گلایه کند...😭 ابراهیم،مهدی رو از ژیلا گرفت و گفت: +پاشو برویم خانه ی خودمان... ژیلا از جا برخاست... بی صدا و با تکان دادن سر از خانم دکتر توانا خداحافظی کرد و پشت سر ابراهیم راه افتاد...🚶‍♀️ ... @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#شب_جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و هدیه کنید🌿 به امام زمان علیه السلام که این عمل در صفا و جلا
جمع کل صلوات 🌸5327🌸 قبول باشه از همگی حاجت روا بشید ان شاءالله 💐 سوره قدر:418 زیارت ال یاسین:115
🏴 ختم صلوات به نیابت از ✨✨ {هدیه به حضرت زهــرا س} و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐 ☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️ تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇 @Behzadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا