eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
39.9هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
77🔹لازم به ذکر است که پس از ایراد همین سخنرانی، از اردوگاه شیلر بدون معطلی به ستاد فرماندهی برگشت و ضمن فراخواندن کلیه فرماندهان گردان‌ها و مسئولین واحدهای ستادی لشکرش برای حضور در یک نشست توجیهی، از ساعت ۹:۳۰ صبح روز سه‌شنبه هفدهم آبان ۱۳۶۲، در محل پاسگاه مرزی کوخلان با ایشان به بحث و گفت‌وگو نشست. طی آن جلسه؛ ابتدا فرمانده لشکر۲۷ خطاب به حاضرین، آماری از میزان تلفات انسانی و انهدام تجهیزات دشمن را ارائه داد. براساس آمار ارائه‌شده توسط همّت؛ کل تلفات نیروی انسانی دشمن بالغ بر ۸۸۰۰ نفر کشته و زخمی و به اسارت درآمدن ۳۰۰ نفر از نظامیان بعثی بود. شمار قابل‌توجهی از تجهیزات و ادوات سپاه یکم نیروی زمینی ارتش بعث نیز، منهدم و تعدادی هم، به غنیمت گرفته شدند. پس از آن عباس ورامینی؛ رئیس ستاد لشکر، از فرماندهان گردان‌ها خواست تا آخرین وضعیت نیروی انسانی گردان‌های خود را، به واحد پرسنلی ارائه نمایند.☝️ 🔸 پس از استماع گزارش فرماندهان گردان‌ها و رده‌های اطلاعات - عملیات، تخریب و مهندسی رزمی، از روی نقشه، پیرامون عملیات انجام‌شده توضیحاتی به حاضرین ارائه داد و گفت: در حال حاضر ما سه محور و جناح از دشمن داریم که می‌خواهیم بار دیگر از همین سه جناح به او حمله کنیم. در همین جلسه توسط حاج‌همّت؛ ؛ مسئول واحد طرح‌ و عملیات لشکر به عنوان فرمانده جدید تیپ ۱ عمّار و نیز به عنوان جانشین او، به حضّار معرفی شدند. مسئولیت واحد طرح و عملیات نیز سیّدجعفر تهرانی محول شد. در پایان جلسه؛ تاکید حاج‌همّت به فرماندهان این بود؛ غنائم جنگی را به هر مقداری که گرفته‌اند، به واحد تدارکات لشکر تحویل بدهند. بعد هم هرچه سریع‌تر؛ برای بازسازی گردان‌ها اقدام کنند.✅ 📸 سرداران عزیز و بزرگوار سپاه اسلام و سمت راست: سمت چپ: 🌹 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
😉 🌯 یک شب مهدی دیر به خانه آمد. تا رسید منزل، بابا حسابی او را کتک زد. وقتی آمدیم زیر کُرسی، دیدم مهدی نه تنها ناراحت نیست، بلکه دارد می‌خندد. گفتم: چرا می‌خندی؟ داری بابا رو مسخره می‌کنی؟ خیلی بی‌ادبی! گفت: نه آبجی! تو نمی‌دونی چی شد؟ گفتم: چی شد!؟ گفت: من امرو یه چیزی خوردم به اسم که خیلی خوشمزه بود. گفتم: از کجا پول اوردی!؟ گفت: با پولی که بابا واسه کرایه ماشین داده بود، یه ساندویچ خوردم. بعدم مجبور شدم کل مسیرو پیاده بیام. این شد که دیر رسیدم خونه و کتکم خوردم. امّا اون ساندویچِ خوشمزه به این کتک‌خوردنه می‌ارزید. گفتم: پع چرا واسه ما نیاوردی؟ گفت: دفعه دیگه پیاده میام، پولشو واسه تو ساندویچ می‌خرم. 🥰 ❤ 👈 به نقل از خواهرِ سردار ؛ فرمانده‌ی تیپ یکم عمّار ملقّب به منبع: کتاب ، صفحه ۳۶ با کمی اختصار.🌹 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar