eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
38.5هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 با هزینه پیاده‌روی امسال چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم⁉️ @kheiybar
⁉️ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل پنجم قسمت 3⃣0⃣1⃣ در پادگان دوکوهه؛جلسه ای با حضور حاج احمد، حاج محم
😍 فصل ششم قسمت 5⃣0⃣1⃣ عقرب! عقرب! عقرب!😰😨😱 ژیلا کلافه شده بود و نصرت خانم حالی بدتر از او داشت...😣 اما نمی توانست در گوشه ای بماند و همچنان تماشاگر هجوم عقرب ها باشد...👀 پس تا توانست آن ها را کشت...🦂 بعد هم، جُست وجُست تا رسید به کانالی که در پشت خانه ها بود! خانه های سازمانی یی که ژیلا و تعدادی دیگر از خانواده های رزمندگان در آن جا زندگی می کردند، علاوه بر این که در تیررس موشک ها و توپ های عراقی ها بود ،کثیف بود...😖 و علاوه بر بوی گندی که گاهی از آن جا بر می خواست و شامه اهالی را می آزرد، باعث رطوبت پشت خانه ها شده بودو همین رطوبت سرچشمه ی زایش و پرورش عقرب ها بود...🤦‍♀ نصرت خانم که این ها رو فهمید به عروسش گفت: ننه دیگه این جا نمان هم برای خودت خطرناک است هم برای این بچه!👦 و ژیلا هم که بیش از گذشته ترسیده بود گفت :.... فصل ششم قسمت 6⃣0⃣1⃣ با ابراهیم صحبت می کنم اگر اجازه داد با شمابرمی گردم...☺️ با ابراهیم اما صحبت نکرد! پدر و مادر ابراهیم برگشتند شهرضا و ژیلا نتوانست برگردد!دلش نیامد که از ابراهیم جدا شود...😞 ترجیح داد با عقرب ها کنار بیاید و بادوری از ابراهیم کنار نیاید...🤦‍♀ می خواست اون سال رو، نوروز اون سال کنار همسرش باشه...😇 سفره ی هفت سین رو که پهن کند، سه نفری، ابراهیم، مهدی و ژیلا سرسفره، باهم باشند...😌✌️ قرآن که خواندند و دعای تحویل سال یا مُقلِّبِ القلوب والابصار، یا مدبّر اللّیلِ والنَّهار، حوّل حالِنا الی اَحَسَنِ الحال🤲 ابراهیم دیوان حافظ را باز کند📖وبه تفآل غزلی بخواند تعبیرش را بگوید وبعد هم تبریک و شادمانی...☺️ حتی برای چند ساعت، اما این هم رویایی بیش نبود...🤭 جنگ هر لحظه وسعت و شدت بیش تری می گرفت و ابراهیم را بیش تر در خود غرق می کرد... ابراهیم غرق شده بود دیگر و ژیلا هرچه قدر هم که می خواست دستش به ابراهیم نمی رسید🤦‍♀ -امروز را لااقل ، پیش ما می ماندی! +میماندم؟چگونه؟وقتی حاج احمد سراغ میدان مین رفته است؟😶 وقتی عباس و محسن و محمود و رضا و... همه توی آتش دارند بال بال می زنند، من چه جوری می تونم این جا پیش زن و بچه ام بمانم و با آن ها خوش باشم؟😔😞 گر چه می دانم... و سکوت کرد...🤭 ژیلا پرسید: -می دانی چی؟ +می دانم که این، حق شماست...! و بغض کرد...😢 بغض که کرد ، ژیلا پیش تر خزید... شیفته تر وشیداتر از قبل نگاهش کرد وگفت: -برو!همین الان بلند شو برو...🙃 +برم؟ -تو که باید بری، پس تا پشیمان نشدم و جلوت رو نگرفتم ، یا علی...!✋ و ابراهیم، لبخند برلب☺️از او واز محمد مهدی اش خداحافظی کرد ورفت....🚶🏻‍♂ ... @kheiybar
🏴 ختم صلوات به نیابت از ✨✨ {هدیه به حضرت زهــرا س} و برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج💐 ☑️مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت 21 ☑️ تعداد صلوات خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇 @Behzadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جسم و روحم با حرم گشتہ عَجین حال و روزم با غمٺ گشتہ غَمین این سہ جملہ خواب شبهاے من اسٺ ڪربلا پاے پیاده أربعین💔 حسین جان هوامو داشتہ باش ڪه حرم باشم😭 @kheiybar
بخند ! آنقدر جانانه، که دل تمام ثانیه ها شاد شود.😍 این نهایت مهربانیِ توست درحق دنیایی ؛🌿 که در برابر حجم غم‌هایمان کم آورده ...😞 🌹 @kheiybar
✨امام صادق (علیه السلام) فرمودند: 💔سجده بر تربت قبر حسين (ع) تا زمين هفتم را نور باران مى‏‌كند و كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين (ع) را با خود داشته باشد، تسبيح گوى حق محسوب مى‏‌شود، اگر چه با آن تسبيح هم نگويد.✨☝️ @kheiybar
ساعاتی قبل از “عملیات رمضان” ارتش عراق، در رابطه با این رزمنده‌های موتورسوار🏍 ما یک تحلیل جالبی به عمل آورده است که سند آنرا ما در حمله فتح خرمشهر از سنگرهای دشمن بدست آوردیم😇 مضمون‌ سند این بود که؛ سربازهای عراقی انقدر که از موتورسوارهای🏍 بسیجی ما وحشت دارند✌️، از فانتوم‌های ایرانی نمی‌ترسند😊 🌹 @kheiybar
🚨قرائت زیارت اربعین، همنوا با 🌱 📅 پنجشنبه ۱۷ مهر، ساعت ۱۰ 📲 پخش زنده از شبکه یک و شبکه‌های اجتماعی KHAMENEI.IR @kheiybar