هدایت شده از نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالی_همسنگری
مزار #شهیدمحمدابراهیمهمت🌸
ممنونم بزرگوار که بیادمون بودید حاجتروا بشید انشاءالله🌹
@enayate_shahidhemat
هدایت شده از نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالیهمسنگری👇☝️
امروز که رفتیم شهرضا زیارت یه فرقی با باقی روزا داشت...
دوتا زلزله... دوتا فاجعه... دوتا آتیشپارهی دهه نودی هم باهامون اومدن... 😄👦🏻👦🏻
اولش هم نمیخواستیم ببریمشون ولی دیگه چارهای نبود... افتادیم تو هچل... 😅
یکیشون هفت سالشه یکیشون ده سال... هردوشون بین صحبتهای ما و پوسترای اتاقامون حاجهمت رو میشناختن... کنجکاویشون هم باعث شد اسم حاجی که بیاد پاشون رو بکنن توی یه کفش که ما رو هم ببرید... 😬
از همه جالبتر اینکه جوگیر شدهبودن و آتیششون از ما هم تندتر شدهبود... حتی وقتی رسیدیم شهرضا و گفتیم بریم ناهار بخوریم گفتن نه... اول بریم پیش شهیدهمت بعد بریم ناهار...😅
راجب حاجی سوال میپرسیدن و مشخص بود فکرشون درگیر شده... 😊
ما هم یهجوری با فلسفه و نطقهای منبری جوابشون رو میدادیم انگار که یادمون رفتهبود اینا دوتا بچهان و قرار نیست که با حرفهای ما اشک از چشمشون سرازیر بشه و بشینن توبه کنن به خاطر گناهاشون... 😄
یه لحظه از مزار حاجی دور نمیشدن... تمیزش میکردن... دور و اطرافش میچرخیدن... حتی یه بچه کوچولویی که رو مزار حاجی نشست رو یجوری دعوا کردن که بچهی بیچاره دوتا پا قرض گرفت و زد به چاک... انگار میخواستن به ما بگن ببینین! چه هوای رفیقتونو داریم ما .! 😌
چشمشون که افتاد به فروشگاه محصولات فرهنگی اول به قصد ویران کردنش رفتن داخل اما کمکم شروع کردن به علاقه نشون دادن... منم خوشحال از این قضیه دوتا یادگاری که روش عکس شهید همت بود براشون خریدم تا این روز رو یادشون نره... 🙂
و الان هم که چند ساعتی میشه که برگشتیم فقط از شهید همت و بقیهی شهدا از ما سوال میکنن... سوالهایی که حتی ما هم براشون جوابی پیدا نمیکنیم تا قانعشون کنیم...
گفتم که به اینجا برسم : حتی بردن دوتا بچه به گلزار شهدا و اینکه از همون بچگی یه چیزی راجب شهید و شهادت یادشون بدی کم چیزی نیست... کار فرهنگی کوچیکی نیست... نمیدونم عنایت خود حاجی بود یا نه... ولی من به شخصه فکرشو نمیکردم این دوتا آتیشپاره تا این حد علاقه نشون بدن و توجهشون به شهیدهمت جلب بشه...
انشالله که خود حاج همت کمکشون کنه که تا ابد این سفر کوتاه اما جذاب رو یادشون بمونه... ☺️
@enayate_shahidhemat
حديث روزانہ
#الطریـق_الے_ڪربلا
📝 #رسول_اکرم_صلےاللهعلیهوآلہ:
#کربلا #پاڪترین بقعہ روی زمین👌 و از نظر احترام #بزرگترین بقعہ ها اسٺ و الحق ڪه #کربلا از بساط های #بهشٺ اسٺ.✨🌸
《📚 مستدرک الوسائل ، ج 10 ، ص 325》
@kheiybar
#شهیدهمت به روایت همسرش2
#قسمت_سیام
ادامه👈ازش بدم آمد!!!
من هم مهمان بودم. خبر نداشت خانواده ام راضی نبودند بیایم آنجا. و بیشتر از همه پدرم. که ارتشی بود🍃 و اصلاً آبش با این چیزها توی یک جوی نمی رفت. خبر نداشت آمدنا راهمان را گم کرده بودیم و خسته بودیم و خستگیمان حتی با آن نان و ماست هم درنرفت😞. خبر نداشت توبه هام را کرده بودم و حتی وصیتنامه ام را هم نوشته بودم. یا حتی غسل شهادت💔 کرده بودم. یا آنقدر در راه دعا و قرآن خوانده بودم که دیگر اطمینان داشتم سفر آخرتم ست و پام اگر به کردستان برسد سریع شهید می شوم🕊 و همین فردا جنازه ام را برمی گردانند. خبر نداشت یک ثانیه هم از شوق شهادت نخوابیده بودم👌. خبر نداشت جانم را کف دستم گذاشته بودم آمده بودم آنجا و آن وقت او داشت به خودش حق می داد جلو همه سر من داد بزند و یاسین را به سرم بکوبد🍃. جرأتش را داشتم، حرفهای زیادی هم داشتم، ترس که اصلاً، ولی نشد نتوانستم نخواستم. فقط بلند شدم آمدم بیرون، رفتم یک گوشه ی دنج نشستم گریه کردم.😢
گاهی در سرنوشت آدم چیزهایی پیش می آید که حکمتش بعدها معلوم می شود. من یاد گرفته ام، از آن روز به بعد، که هیچوقت از این چیزها برای خودم آشفتگی فکری و دغدغه درست نکنم. آن هم من، با آن همه ادعا و با خانواده یی که نصف ایران را به خاطر شغل پدرش گشته بود و سرد و گرم ها چشیده بود.🙁😞
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامهدارد...
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اولین بار این فایل صوتی از شهید باقری منتشر شد ♨️
به والله اگر کسی در جنگ تاثیر داشته باشد...☝️
@Kheiybar
مداح بود.🎤
تمام روضهها را از بَر بود.
انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآمد!
مخصوصا روضه علی اکبر(ع)
مخصوصا اربا اربا💔
مخصوصا کمر خمیده
مخصوصا عبا و تن چاک چاک
ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند.😧
همین دو دقیقهی قبل #روحالله به رویشان لبخند زده و گفته بود:
«اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم میکنه»🕊
حالا چطور میتوانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان میسوزد، قتلگاه رفقایشان است؟!
صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد:
«خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...»🌱
روضهها به کمکش آمدند. انگار یکی یکی جلوی چشمانش رژه میرفتید.
رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد!
پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند.😔
خب! #فرمانده بود.
غیرتش اجازه نمیداد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند.
گلهایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید.😭
زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید!
اما...
اما، امان از آن لحظهای که میخواست برخیزد!
باز هم روضه:
« الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست»😭
کمرش خم شده بود.
دیگر نمیتوانست راست بایستد.
چقدر حالا روضهها را بیشتر درک میکرد.
۳ روز بیشتر طاقت نیاورد.
پر کشید سوی شهیدان... سوی سالار شهیدان...
#شهید_مدافع_حرم
محمدحسین محمدخانی🌺
@kheiybar
#استوری دیشب فرزند #شهیدهمت
اقا محمدمهدی همت🌸
مردان بزرگ زیر بار مشکلات کمر خم نمیکنند🍃
موی سپید میکنند😇👌
#حضرت_آقا
#سیدحسننصرالله
#سردار_سلیمانی
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨رفیقشهیدم✨ هدیه به { حضرت محمد ص } برای سلامتی و تعجیل آق
جمع کل صلوات
🌸3,450🌸
قبول باشه از همگی حاجتروا بشید انشاءالله💐
❣ #قرار_شبانه
🌸ختم صلوات به نیابت از
✨رفیقشهید شما✨
هدیه به { حضرت علی ع،حضرت فاطمهالزهرا سلاماللهعلیها } برای سلامتی و تعجیل آقا امام زمان عج💐
🌺مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت ۲۱🌺
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@shahiideh
#شهید_همت به روایت همسرش2
#قسمت_سیویکم
ادامه👈 ازش بدم آمد!!!
شما حسابش رابکنید که دختر خانواده در نجف آباد اصفهان به دنیا بیاید، سالها در تهران و اهواز و تبریز و همدان و خیلی جاهای دیگر زندگی کند🍃، باز برگردد نجف آباد و دو دیپلم ریاضی و تجربی بگیرد، همان سال در رشته ی شیمی دانشگاه اصفهان قبول شود، همان سال اوج فعالیت های گروههای مختلف سیاسی باشد♨️ و او پیگیر تمام جریانات و مشتاق حرفهای دکتر شریعتی و دیگران و برود دوران انقلاب را درک کند در راهپیمایی ها و همه جا✌️، فتنه ها را هم ببیند و بیکار ننشیند، حتی بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، و سر از کردستان و پاوه دربیاورد.
آن لحظه اما نمی توانستم این چیزها را درک کنم. یعنی قدرتش را نداشتم فراموششان کنم.نمی توانستم فراموش کنم بعد از پیروزی انقلاب بیکار نبودم.🍃 حتی سر از روستاهای کهکیلویه و بویراحمد درآوردم. فکر کنم زمان یکی از رفراندوم ها بود. صحنه ها آنجا دیدم از خیلی ها.از زنی که با آبجوش سوخته بود و زخمش کرم گذاشته بود و رأیش را در صندوقی انداخت که ما برده بودیم پیشش😞. یا زنی دیگر که در کوهپایه زندگی می کرد و جای استراحت وخوابش در تنور بود. یا خیلی چیزهای دیگر، که مرا مقید میکرد از نظر عقلانی و انسانی همراه انقلاب باشم.😢
جنگ هم که شروع شد نتوانستم همراه نباشم. آن روزها انقلاب فرهنگی شده بود و ما رفته بودیم قم. اردوی دفتر تحکیم بود برای مسایل اسلامی.🌹
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامهدارد...
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹فیلم دیده نشده از✨
#حاج_همت
#شهید_محمد_ابراهیم_همت🌸
@kheiybar
⭕️یک روز که رفته بودم دانشگاه محل تحصیل آقا مصطفی صدرزاده، اتفاق عجیبی افتاد.
سرکلاس به مناسبتی صحبت آقا مصطفی شد، یکی از دانشجویان دختر گفت حرف محرمانهای دارم، بعد ماجرای زندگی خودش رو برای من با حال گریه🍃 میگفت که من سابقاً بسیار بد حجاب بودم وشهادت آقا مصطفی چه انقلابی در من ایجاد کرد.👌
حتی میگفت من عکس ایشون رو روی کاشی سفارش داده و ساختهام، هر وقت به این تصویر بسیار زیبای برجسته ایشون روی کاشی نگاه میکنم، خیلی در مورد کارهای روزم و اشتباهاتم الهامات خوبی به من میشه.😞☝️
کاملا احساس میکنم ایشون با نگاهش با من صحبت میکنه و خطاهام رو به من تذکر میده💯، حاجات و مشکلات سختی رو در زندگیام رفع کرده تا اینکه با او عقد اخوت بستم... اینک این دانشجوی عزیز ترم دو رشته فقه است."
مصطفی اخیرا میگفت مامان دعا کن آنچه که صلاح هست پیش بیاد، اگه رفتنم مؤثرتر بشه. میگفتم بمونی که بیشتر میتونی خدمت کنی ولی با رفتنت...😔
بعد جواب داد اونجا دستم بازتر هست. با این پیامها تازه متوجه شدم "دستم بازتر هست" یعنی چی!
حتی شهادت رو برای خودش نخواست💔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨رفیقشهید شما✨ هدیه به { حضرت علی ع،حضرت فاطمهالزهرا سلام
جمع کل صلوات
🌸5,213🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید انشاءالله💐