اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
💔🍃💔 ایـــنم بـــرا ڪربلا نـــرفتـــهها😭💔 ایـــن نفسهاےآخـــرو بـــزار بڪشم تـــو حـــرمتـــــ😔 ه
شب جمعہ ست و اينجاييم دور از ڪربلاےتو
ولے با اين همہ هستيم راضے بہ رضاے تو😔💔
مرا با ڪربلاے خويش ڪردے امتحان ... باشد
صبورے مےڪنم اين بار هم بر ابتلاے تو😞
شب جمعہ ست و ما بےخانه تر از هرشب ديگر
ڪجا بايد رَوند آقاے من ديوانہ هاےتو❓😢💔
#شب_زیارتےارباب❤🍃
واســــه یـــه بارم ڪه شــــده
بطلبـــــ اربــــاب😭😔
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
زنـــدگےنـــامـــه #شهیــــدهمتــــ❤️ قسمتــــ #دوازدهــــم آزمـــایش بـــا ڪفر و ایــــمان #پـــر
بعد از عملیات خیبر و فتح جزیره مجنون،☝️ بر اثر شدت آتش دشمن⚡️🔥، پُل های متحرڪ خراب و ارتباط با خط قطع شده بود و تدارکات و ارسال نیروے ڪمڪے، ممڪن نبود.😣 زمانے کـــه #حاجهمّت، اوضاع را آشفته و روحیه بچههاے خط را پریشان دید، 🙁با هر زحمتی بود، خود را به خط رساند🤗. جوانان رزمنده با دیدن #حاجے، به طرف او دویدند😍 و با این استدلال ڪه به دلیل نداشتن مهمات، سنگینی آتش دشمن⚡️و نرسیدن نیروهاے پشتیبانے و تدارڪات، نتوانسته اند به خوبے ایستادگے ڪنند، اظهار شرمسارے ڪردند😞. #شهیدهمّت با شنیدن این سخنانِ مأیوسانه بچه ها گفت😒: «هیهات... هیهات... من چے دارم مےشنوم. 🙄برادرها، این حرف ها را نزنید. ما در این جنگ، به سلاح و تجهیزات نظامے متڪے نبوده ایم و نیستیم. ما اتّکای به خدا داریم. 😌ما این جنگ را با خون پیش می بریم. خداوند در این جنگ، صدام را با ڪفرش مےآزماید و ما را با ایمانمان». با این هشدار #حاجي، بچه ها روحیه تازهاے یافتند و صداے تکبیرشان به هوا برخاست.✌️✊
#ادامــهدارد...
@kheiybar
💔🍃💔
🌹دلـم گرفتہ #شهـ🕊ـیدان مرا مرا ببرید
مرا ز غربت این خـاڪ #تاخدا ببرید
مرا ڪہ #خستہ ترینم
ڪـــــــسے نمیخواهد
ڪرم نمودہ #دلم را
مگر شما ببرید😭😔💔
🌹🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد.
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا
#شادی_روحش_صلوات 🌷
@kheiybar
❤🍃❤
نوشتــــههایم هــــم
بےتابتان هستـــند ،
صبح بخـــیر بگـــوینـــد!
تا #صبحگاهــم با عـــطرِ نفسِ شمــا
آغـــاز شـــود . . .
#شهید_ابراهیم_همت 🍃
#روزتــــون_شهـــــــدایے❤
@kheiybar
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️#زندگی_به_سبک_شهدا❤️
بهش گفتیم:
"نمیخواے زن بگیرے؟"🙄
گفت:
"چرا نمیخوام؟"😕
فڪر نمیڪردم به این راحتے قبول ڪنه ازدواج ڪنه...!!!😦
مادرم گفت:
"خب ننه...ڪیو میخواے...بگو تا واست بگیرمش..."😍
.
"من یه زن میخوام ڪه بتونه پشت ماشین باهام زندگے ڪنه..."😊
مادرم گفت:
"واااا...این دیگه چه صیغه ایه...!!!😳
آخه ڪدوم دخترے حاضره میشه همچین زندگے اے داشته باشه...؟!"😒
گفت:
"اگه میخوای من زن بگیرم،شرطش همینه...🤗
زنی میخوام ڪه #شریڪ_و_همدم زندگیم باشه...👌
هرجا میرم دنبالم بیاد..."☺️😉
حرفش یه ڪلام بود...
بعد مدتی از پاوه برگشت...
"کسی رو ڪه دنبالش بودم پیدا کردم...😌
برام ازش خواستگارے میڪنین یا نه...؟😐😃
بهش گفتم:
"به همین سادگے!!!!؟"😁
"نه...همچین ساده هم نبود...😞
بیچاره م کرد تا بعله رو گفت...😒😂
با تعجب گفتم:😕
"یعنی...🤔
قبول کرد که پشت ماشین باهات زندگی کنه...؟!!!"😑
خندید و گفت:😅
"تا اون ور دنیام برم دنبالم میاد..."🙂
گفتم:
"مبارکه..."😉
چن بار ازش خواستگارے ڪرده بود...
اما هربار جواب رد شنیده بود...
عروس خانوم نیت چله روزه و دعاے توسل ڪرده بود...
با خودش عهد ڪرده بود ڪه بعد چله...
به اولین خواستگار،جواب مثبت بده...😌
درست شب چهلم،دوباره #ابراهیم ازش خواستگاری ڪرده بود و بعله رو گرفته بود…🤗😀
(محمد ابراهیم همت
منبع:برای خدا مخلص بود...)
🍁همســـر یعنے همسفـــرتابهشــــت🍁
@kheiybar