eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🌿•• 🌼 گردان، محاصره شده بود. از شب كه عمليات كرده بودند و خط را شكسته بودند تا حالا كه غروب روز بعد بود، گردان در محاصره قرار گرفته بود. منطقه فاو، نمك‌زار بود و آب و غذاي بچه‌ها رو به اتمام. بعد از يك شبانه‌روز جنگيدن، گرسنگي و تشنگي و خستگي امان همه را بريده بود و حالا هم كه محاصره يعني صبر بعد از جنگ. پنج روز طول كشيد؛ پنج روزي كه زخمي‌ها را جزو شهدا كرد، مهمات را تمام كرد . گرسنگي همه را لاغر و رنجور كرد و تشنگي، تشنگي، امان از تشنگي... فداي لب تشنه‌ات يا حسين(ع). اين پنج روز همه عهد كردند كه مقاومت كنند كه بمانند، كه پشيمان و خسته نشوند و... نشدند. تا اينكه محاصره را شكستند و بچه‌ها را نجات دادند، اما با چه حالي!؟... زخمي‌هايي كه حالا پلاك و اسمشان را يادداشت مي‌كردند تا خبر پروازشان را به خانواده‌هايشان بدهند و سالم‌هايي كه مثل هميشه نبودند؛ رنجور و ضعيف و بيمار. به قول مردم، اسكلتشان مانده بود. محمد با اين قيافه به خانه برگشت. سيل متلك‌ها شروع شد... همه به مادر مي‌گفتند: از بچه‌ات سير شدي كه اين‌طور به سرش مي‌آوري... مگر ديگر او را نمي‌خواهي... اين چه قيافه‌اي است كه نوجوانت پيدا كرده. مادر هم اعتقادش محكم بود. مي‌دانست كه چه كار دارد مي‌كند. براي چه هدفي جان مي‌گذارد. سير راهش را، مقصدش را مي‌شناخت. محكم جواب همه را مي‌داد: امام حسين(ع) از بچه شش‌ماهه تا بالاتر را فدا كرد. نكند حسين(ع) هم از سر بچه‌اش گذشته بود. يك عمري توي روضه‌ها گفتيم حسين جان، دوستت داريم؛ پس دروغ مي‌گفتيم؟ بچه من هر وقت خوب بشود دوباره راهي جبهه مي‌شود. ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻