eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  لُـھُـوف
من ڪـربـلا نـدیدھ‌‌ام‌ بـھ‌ دادم برس...😭 ..💔
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " حضرت فرمود ما در کشتن آنها از شما تواناتریم،لکن باید حجت بر مردم تمام شود ، تا هر کس هلاک می گردد پس از اتمام حجت باشد و هر کس به زندگی سعادتمندانه نایل می شود نیز با دلیل و بینه و تمام شدن حجت الهی باشد. راوی می‌گوید: حضرت به راه ادامه داد ،تا هنگام ظهر به ثعلبیه رسید سر بر زمین گذاشت و به خواب رفت سپس بیدار شد و فرمود: هاتفی دیدم که می گفت : شتابان [ به سوی مقصد ] میروید، ولی مرگ، شما را شتابان به بهشت می برد. سپس بیدار شد ، علی عرض کرد :‌« پدرجان! آیا ما برحق نیستیم؟‌» فرمود ‌« چرافرزندم ! سوگند به خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست !‌» عرض‌کرد در این صورت از مرگ هراسی نداریم . حسین علیه السلام فرمود: پسرم خدا به تو پاداشی دهد ، بهترین پاداشی که به واسطه پدر، به فرزند داده است. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " سپس حضرت به راه ادامه دادند. گروهی از قبایل بنی حزاره و بجیله چنین نقل می کنند که: هنگام خروجمان از مکه، همراه زهیر بن قین بودیم. با حسین علیه اسلام هم بودیم ، تا آن که به او رسیدیم هر جا فرود می آمد، گوشه ای دیگر می رفتیم ‌[ تاحضرت را رو در رو ملاقات نکنیم ] یکی از روزها، آن حضرت در جایی فرود آمد که ما چاره ای جز فرود آمدن در همان جا نداشتیم. مشغول غذاخوردن بودیم که فرستاده حسین علیه السلام روبه ما آمد و پس از سلام، گفت:" ای زهیر بن قین ! اباعبدالله حسین ،مرا در پی تو فرستاده است، تا نزد او بروی" ‌[ با شنیدن این مطلب ] همه ما لقمه هایی که در دست داشتیم ، رها کردیم و [ چنان ساکت شدیم که] گویی پرنده ای برسرما نشسته است ، همسر زهیر که دیلم ، دختر عمرو بود ، گفت : « سبحان الله ! فرزند رسول خدا بدنبال تو فرستاده است، ولی تو نزدش نمی روی؟ چرا نمی روی و سخنش را نمی شنوی ؟ ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
°•|🍂 ✋ •|ازراه دورمیدهم،ارباب جان سلام🍃 •|ذڪرم،فقط ،ولاغیرمیشود •|هروز،گر ،شودبہ،این سلام🍂 •|من،مطمئنم ،بہ خیرمیشود💚 🌥🌈 ||•🇮🇷 @marefat_ir .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " راوی می گوید: حسین علیه السلام به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب بن نجیه و رفاعة بن شداد و گروهی از شیعیان کوفه ، نامه ای نوشت و آن را همراه قیس بن مسهر صیداوی [ به کوفه ] فرستاد . چون قیس نزدیک ورودی کوفه شد، حصین بن نمیر یکی از یاران عبیدالله بن زیاد سراغ او رفت تا او را تفتیشش کند. قیس ناچار نامه را بیرون آورده پاره پاره کرد. حصین بن نمیر قیس را نزد عبیدالله برد. چون برابر او ایستاد گفت : توکیستی؟ گفت: مردی از شیعیان امیر المومنین ، علی بن ابی ‌طالب علیه السلام و فرزندش هستم. گفت برای چه نامه ای را پاره پاره کردی؟ پاسخ داد : برای آنکه ازمضمون آن آگاه نشوی. گفت : نامه از سوی چه کسی بود و برای چه کسی‌؟ گفت : از سوی حسین علیه السلام برای گروهی از کوفیان که نام هایشان را نمی دانم. ابن زیاد خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند از من جدا نخواهی شد تا آن که مرا از نام آنها با خبر کنی ، یا بر منبر بروی و حسین بن علیدعلیه السلام و پدر و برادرش را لعنت کنی، وگرنه تو را قطعه قطعه خواهم کرد. قیس گفت: نام آن افراد را که به تو نخواهم گفت، ولی لعن حسین علیه السلام و پدر و برادرش را انجام میدهم. قیس به منبر رفت ... ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " سپس سخنانی بین آن دو رد وبدل شد، تا آنکه حسین علیه السلام به او فرمودند: اکنون که شما [ کوفیان ] برخلاف نامه ها و فرستادگان که به سوی من آمده اند، رفتار می کنید ، به همان جایی که از آن آمده ام باز می گردد . ولی" حر " و یارانش حضرت را از بازگشت بازداشتند."حر" گفت: نه، یابن رسول الله ! راهی در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه، تا من نیز نزد ابن زیاد عذری داشته باشم که راه تو با من متفاوت بود [ و من تو را ندیدم ] حسین علیه السلام نیز به جانب چپ رفت ، تا آن که به منطقه ای به نام " عذیب هجانات " رسید. راوی می گوید : عبیدالله بن زیاد نامه ای به حر نوشت و او را درباره امام حسین علیه السلام سرزنش کرده ، دستور داد بر آن حضرت سخت بگیرد. حر و یارانش نیز به سراغ امام حسین علیه السلام رفته آن حضرت را از ادامه مسیر بازداشتند . امام حسین علیه السلام به او فرمودند: مگر تو دستور ندادی که از راه [ معمول ] کناره بگیرم ؟ عرض کرد: چرا، ولی نامه ای از امیر عببدالله رسیده است که در آن دستور داده است بر تو تنگ بگیرم ، مأموری نیز قرار داده است، تا مرا به اجرای این دستور وادارد... ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " راوی می گوید: حسین علیه السلام میان یارانش به سخنرانی ایستاد و پس از حمد وثنای الهی و یاد جدش و صلوات بر آن حضرت ،فرمودند: آیا حق را نمی نگرید که به آن عمل نمی شود ؟ و باطل را که از آن جلوگیری نمی شود؟ بر مومنین است که مشتاق دیدار پروردگار باشند که من مرگ را جز سعادت ، و زندگی با ستمگران را جز مایه دلتنگی نمی دانم . زهیر بن قین برخاست و گفت: خداوند، ما را به وسلیه تو هدایت کند، ای فرزند رسول خدا "ص" سخنت را شنیدیم ،اگر دنیا برای ما پاینده بود و در آن جاوید بودیم ، باز هم حرکت با تو را بر زندگی همیشگی دنیا بر می گزیدیم . ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" رسیدن امام علیه السلام به " پس از آن ، حسین علیه السلام برخاست و سواره به راه ادامه داد . هنگام حرکت حضرت در مسیر ،گاهی سپاهیان حر، آن حضرت را باز می داشتند و گاهی همراه او به راه می افتادند ،تا آن که به کربلا رسید. آن روز ،دوم محرم بود، حضرت هنگامی که به آن جا رسید،پرسید : نام این سرزمنیت چیست ؟ گفتند: « کربلا » فرمودند: "خداوندا ! به تو پناه می برم از کرب [ = سختی ] و بلا " سپس فرمودند: " این ،جایگاه کرب و بلا است. فرود آئـید ! به خدا سوگند این جا مکان بار انداختن ما و ریختن خونمان و جایگاه قبر های ماست" اینجا به خدا سوگند! جای اسیری محارم ما است . این را رسول خدا "ص" به من فرموده است . همه فرود آمدند . حر و یارانش نیز گوشه ای دیگر فرود آمدند. حسین علیه السلام نیز فرود آمد و به آماده سازی شمیشرش پرداخت و در این حال می فرمود : ای روزگار ! اف بر دوستی تو [ که چقدر بی وفایی ] ! در هر زنده ای و جایگزینی قناعت نکردی. که جز این نیست که همه امور به اختیار خداوند جلیل است ، و هر زنده ای پوینده راهی است. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" رسیدن امام علیه السلام به " راوی می گوید: زینب،دختر فاطمه سلام الله علیها اشعار را شنید و گفت: " برادرم ! این سخن کسی است که به کشته شدن یقین دارد " فرمودند: آری ،خواهرم ! زینب گفت: ای وای از این داغ ! حسین از مرگ خود به من خبر می دهد . روای می گوید: زنان نیز گریستند ، به چهره لطمه زدند و گریبان چاک کردند. راوی می گوید: حسین علیه السلام او را تسلی و دلداری داده ،به او فرمود : سپس فرمودند: هنگامی که کشته شدم ،برای من نه گریبان چاک ندهید و چهره نخراشید،وسخن بیهوده مگویید. ✍ ‌[ مؤلف می گوید: ‌] ممکن است یکی از اموری که سبب شد حسین علیه السلام محارم و خانواده اش را با خود بیاورد این بود که اگر آنان را در حجاز یا دیگر شهر ها بجا می گذا‌شت، یزید بن معاویه لعنه الله علیا در پی آنان می فرستاد ،تا احضارشان کند و با آنان چنان بدرفتاری می کرد که حسین علیه السلام را از جهاد وشهادت باز دارد و با دستگیری آنان توسط یزید بن معاویه آن حضرت ،از مراتب سعادت محروم می شد ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
✋❤️ •|ازراه دورمیدهم،ارباب جان سلام🍃 •|ذڪرم،فقط ،ولاغیرمیشود •|هروز،گر ،شودبہ،این سلام✨ •|من،مطمئنم ،بہ خیرمیشود💚 ||•🍂 @marefat_ir . .
#حاج‌آقا‌پناهیان 🍀🌟 •|هرکے آرزو داشتہ باشہ خیلے خدمت کنہ، شهید میشہ... یہ گوشہ دلت پا بده؛ شهدا بغلت کردند. ما بہ چشم دیدیم اینارو ؛ از این شهدا مدد بگیرید... +مدد گرفتن از #شهدا رسم بزرگے است. دست بزار رو خاک قبر شهید بگو: [ #حسین،بہ حق این #شهید ،یہ نگاه بہ ما کن ] #شهدا‌گاهے‌نگاهے { 🌸🍃 } #امام_حسین 🍃 #کربلا #اربعین 🌟 ||•🇮🇷 @marefat_ir .
°•|💔🍃 و در چنین شبے سوگ #علی(ع) و #فاطمه(س) در فراق #خاتم الانبیا(ص) به سوگ #حسین(ع) در فراق #حسن(ع) مبدل شد ... و چه #غریبانه شبےاست ڪه اهل بیت(ع) را این چنین گرد هم آورده ... 🏴 فرارسیدن سالروز رحلت نبی مڪرم اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) و شهادت سبط اڪبرشان حضرت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد.💔🍃 #امام_حسن #شهادت #رحلت_ پیامبر #تسلیت_باد 🌟🍀 #شبتون_امام_حسنے 🌟✨🌙 ||•🇮🇷 @marefat_ir .