eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨احتمال پاسخ بلادرنگ ایران بنا بر‌هشدارهای قبلی بالاست اگر حمله توسط مقامات نظامی کشور تایید شود. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴 ادعای abc: اسرائیل به 9 هدف در ایران حمله کرد! ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
شبکه‌های خبری آمریکا برنامه های معمول خود را متوقف کرده‌اند و در حال گزارش درباره انفجارها در نزدیکی اصفهان هستند. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
سخنگوی سازمان فضایی کشور: چند ریزپرنده توسط پدافند هوایی کشور با موفقیت ساقط شده است ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴در پی افزایش شایعات مبنی بر شنیده شدن صدای انفجار در استان اصفهان، ای.بی‌سی نیوز آمریکا به نقل از یک مقام مسئول آمریکایی، گزارش کرد، "اسرائیل" به نقطه‌ای در ایران حمله کرده است. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
یکی از دوستان مطلع میگفت آمریکا پیام فرستاده برای ایران که بذارید اسرائیل ولو شده یه موشک بزنه تو بیابون، ولی اجازه بدید بزنه. مثل همون کاری که می‌خواست بعد از اینکه ایران عین‌الاسد و زد، آمریکا بیابون خالی‌رو بزنه تا آبروی بربادرفته‌اش برگرده اما ایران اجازه نداد. در اینکه ایران هیچوقت چنین اجازه‌ای نمیده شکی نیست، ولی فکر نمیکردم اسرائیل تا این حد تحقیر شده باشن که بخوان اینقدر مذبوحانه عمل کنن! چندتا ریز پرنده واسه خرابکاری فرستادن، بعد تمام رسانه‌های دنیا رو به کار بستن که بگن حمله تلافی جویانه اسرائیل به خاک ایران😂 خسته نباشی دلاور خداقوت پهلوان
خیمه‌گاه ولایت
یکی از دوستان مطلع میگفت آمریکا پیام فرستاده برای ایران که بذارید اسرائیل ولو شده یه موشک بزنه تو بی
🔴بزرگنمایی رسانه‌های آمریکایی از حمله به ایران قطعا می‌تواند تبعاتی برای رژیم صهیونیستی داشته باشد. بخاطر چندتا ریزپرنده، به دروغ بزرگ‌نمایی کنید، بعدش با موشک‌ها که اسرائیل و زدیم، حالتون جا میاد ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
یک نکته در اخبار از شنیده‌ شدن صدای انفجار در شهر تبریز خبری منتشر شد. فعلا تایید یا تکذیب نشده. اما درصورت تایید، گوییا اسرائیل بدنبال پاسخ به شیوه ایران، که از چند شهر به سمت اراضی اشغالی «قم، شیراز، لرستان، کرمانشاه، اصفهان و...» موشک و پهپاد شلیک شده است. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
🔴ترقه‌بازی برای حفظ آبرو؟/حاجی زاده هم موشک‌های انبار شده‌ای که برایش دیگر جایی ندارد را خالی کند روی سر اسرائیل 🔸صبح امروز اخباری مبنی بر شنیده شدن صدای انفجار در اصفهان منتشر شد. خبرگزاری‌های خارجی بلافاصله از حمله رژیم صهیونیستی به نقاطی در ایران خبر دادند و بعضا برنامه‌های خود را متوقف کرده و اقدام به پوشش اخبار ایران را به صورت زنده کردند. 🔹️رسانه‌های خارجی حتی نوع این حمله را نیز حمله موشکی عنوان کرده و از مشاهده ستون دود در اصفهان نیز خبر دادند! 🔸اندکی پس از انتشار این اخبار و با گزارش شاهدان و منابع محلی مشخص شد هیچ انفجاری بر سطح زمین در اصفهان رخ نداده است. 🔹️منابع رسانه‌ای و خبرگزاری‌های داخلی اعلام کردند سامانه پدافندی در برخی استان‌ها از جمله اصفهان فعال شده و تعدادی ریزپرنده‌ مهاجم را شناسایی و منهدم کرده است. ‌🔸بزرگ‌نمایی این اتفاق جزئی در رسانه‌های خارجی می‌تواند با هدف حفظ آبرو برای رژیم صهیونیستی باشد تا با این ترقه‌بازی افکار عمومی جهان را متقاعد کنند، اسرائیل پاسخ حمله موشکی هفته گذشته ایران را داد. 🔹️از طرفی با توجه به موضع قاطع مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر پاسخی فوری و سخت‌تر در صورت خطای رژیم صهیونیستی، تحریک جمهوری اسلامی با هدف واکنش شتاب‌زده نیروهای مسلح می‌توانست یکی از اهداف این نمایش باشد. 🔸در حال حاضر باید منتظر نشست تا ابعاد این نمایش و تبعات آن مشخص شود؛ اما آنچه روشن است درماندگی رژیم صهیونیستی در مواجهه با است. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خبر فوری 🔹️حمله اسرائیل به شیراز ورود جنگنده های اسرائیل به آسمان ایران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از عاکف سلیمانی
خاطره‌نگاری کوتاه از 1401 قسمت اول کوتاه اغتشاشات به اوج خودش رسید و بهم گفتند باید حضور میدانیم و بیشتر کنم. موهام و اصلاح کردم و دور موهام و آلمانی زدم؛ ریشام و به دلیل مسائل امنیتی ماشین صفر کردم. یه سیبیل داش مشتی گذاشتم و کلاه پشمی گذاشتم سرم. شلوار لی تنگ با زانوانی پاره و کتونی مشکی پوشیدم با یه کاپشن نارنجی. اسلحه‌ام را گذاشتم پشت کمرم، شوکر و اسپری را از داخل کیفم برداشتم و در دو طرف جیب کاپشنم گذاشتم. با سید عاصف عبدالزهراء و مرتضی سه نفر دیگر از همکارانم به خیابانی که باید می‌رفتیم، رفتیم. بخاطر اینکه کسی شک نکند، به صورت جداگانه و با فاصله، سوار بر موتور هوندایی شدیم و رفتیم به سمت خیابان وحدت اسلامی. از 200 متری دیدم تجمع است و یک بیلبورد تبلیغاتی را به پایین کشیدند و آتش زدند. به سیدعاصف گفتم:«من و همین‌جا پیاده کن. برو زیر پل یه گوشه بایست و سیگارت و بکش و موتورت و توی پوشش بشین تعمیر کن که کسی شک نکنه. منتظر خبر من باش تا بگم باید چه کنی.» هوا تاریک شده بود. با قدم‌هایی که آهسته بود، ناگهان با پیامکی دوکلمه‌ای که برایم از ستاد send شد، قدم‌هایم تند شد و به سمت جمعیت رفتم. خبر رسیده بود اعضای یکی از گروهک‌های تروریستی وسط جمعیت، بدنبال پروژه کشته سازی است. ناچار بودم به میان جمعیت بروم تا به سوژه اصلی نزدیک شوم و او را زیر چتر اطلاعاتی خودم بگیرم. یک نفر داشت تعدادی لاستیک را که در آن لحظه معلون نبود از کجا رسیده، آتش میزد. رفتم سراغش تا فندکی که دنبالش بود را بدهم تا هم با دوربینی که روی گردنبندم نصب بود، چهره‌اش را بچه‌های پشت دوربین ستاد ببینند. بعد از دادن فندک به آن جوان برای آتش زدن لاستیک ها، برگشتم نزدیک نادر که از اعضای عملیاتی و قدیمی گروهک تروریستی منافقین بود. هدفم این بود که روی او مسلط باشم و به او اشراف داشته باشم! نادر یک نفر را که در کنارش ایستاده بود، با کف دست هول داد و با عصبانیت گفت: «برو علیه بالا تا پایین این نظام قاتل شعار بده ببینم». مرد میانسال گفت: «باشه آقا.» کمی اطراف نادر بازتر شد و نزدیک‌تر شدم. دیدم به یک زن هم اشاره کرد تا برود تصویر حاج قاسم و رهبری و شهید همت را آتش بزند. آن زن رفت و آن کار را انجام داد و دقایقی بعد برگشت در کنار نادر که هیکلی درشت و تنومند داشت ایستاد. اما لحظاتی بعد یک موتور سوار آمد در گوشه خیابان ایستاد و آن زن سمت چپش را نگاهی کرد و رفت به سمت موتور سوار. به صادق پیام دادم: «نمیخواد از دور مراقب من باشی. برو دنبال اون زن و مرد موتور سوار.» یکساعتی را ایستادیم و آن‌ها آتش زدند و من هم به همراه برخی از آن جمعیت، برعلیه نظام مجبور شدم شعار دهم تا کسی شک نکند. نمی‌توانستم بی صدا بمانم و بی حرکت. چون قطعا مشکوک میشدند. ترافیک زیاد شد و بوق‌های ممتد هم اعصاب همه را به هم ریخته بود. از جمعیت فاصله گرفتم و رفتم گوشه‌ای ایستادم و با خط امن وصل شدم به سیدرضی که پشت دوربین بود. سیدرضی جواب داد: _جانم حاج عاکف +اونجا نشستید چه غلطی دارید میکنید؟ سیدرضی هنگ کرد... گفت: _ما با پهپاد بالای سر شما و جمعیتیم. همزمان که چشمانم از دور به نادر بود تا گمش نکنم، به سیدرضی گفتم: +پس چرا هیچ کاری نمیکنید و جلوی اومدن خودروها به سمت وحدت اسلامی رو نمیگیرید؟ کوری؟ نمیبینی چه خطری داره مردم و تهدید میکنه؟ چرا با راهنمایی و رانندگی هماهنگ نمی‌کنید خیابون منتهی به این سمت و ببندند. یالا ببینم. تماس را قطع کردم و رفتم در چندقدمی نادر ایستادم و مشغول خوردن تخمه شدم؛ علیرغم میل باطنی‌ام سیگار ماموریتی میکشیدم. ناگهان دیدم ماموران ناجا دارند از بالای پل ماشین رو به سمت ما می‌آیند. همزمان نادر چیزی به اندازه یک خودکار شی‌یی را از جیبش بیرون آورد و رفت روبروی جمعیت و پشت به مامورانی که داشتند می آمدند قرار گرفت. چشمانم را بستم و در دلم گفتم: «یا ابالفضل العباس. تورو جان مادرت ام‌البنین به من و اون کسی که اومد اینجا و جزء پروژه کشته سازی قراره باشه کمک کن که کسی بهش شلیک نکنه!» چشمانم را باز کردم، دیدم ماموران ناجا دارند نزدیک میشوند، مجددا چشمانم را بستم و توسلی به خانم ام‌البنین کردم. با صدای شلیک گاز اشک آور نیروی انتظامی چشمانم که باز شد، دیدم نادر نگاهی به پشت سرش انداخت و سپس به جمعیت نگاهی کرد، ناگهان فریاد زد: «همه فرار کنند. مزدورای نظام اومدن.» جمعیت که یکی یکی داشتند متفرق میشدند و فرار میکردند، همین که پشتشان به سمت نادر شد، نادر به طرفة العینی دستش را بالا آورد و ناگهان صدایی پیچید. دیدم یک دختر مانتویی بدحجاب تیر به کمرش خورد، صدای شلیک بعدی هم آمد و یک زن فوق العاده بدحجاب دیگر هم نقش زمین شد. هدفون بلوتوثی کاملا کوچکی که درون گوشم بود و روی سرم کلاه بود و دیده نمیشد، به صدا آمد: _کاظمم عاکف جان.
هدایت شده از عاکف سلیمانی
خیلی آرام گفتم: +جانم حاجی. _داریم با شیخ و بچه ها میبینیم تورو. این ماموریت خیلی مهمه. زنده میخوایم این نادر و. +دعا کنید این بی‌شرف و زنده بگیرمش. _میخوای خودت بری جلو؟ +بله حاجی. _لطفا با احتیاط کامل و در نظر گرفتن تمام جوانب. ارتباط قطع شد و قدم‌هایم در تعقیب نادر تندتر و استوارتر شد. پیام دادم به عاصف گفتم: «بیا سمت من. زیر چراغ راهنما ایستادم.» عاصف با موتور به سمتم آمد. تا عاصف برسد، فورا رفتم روی خط ستاد، به حاج آقای سیف مدیر کل ضدتروریسم که مستقیما این عملیات را نظاره میکرد گفتم: +حاجی _بگو عاکف. ✍ادامه دارد...