فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میتوان با خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد
میتوان درباره گل حرف زد
صاف وساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
میتوان با او صمیمی حرف زد
قیصر_امین_پور
╔ 💗 ══ 🍃ೋ•══╗
╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
༻༻🦋༺༺
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
️گزارش شبکه خبر ۲۴ فرانسه از مراسم مهمونی ۱۰ کیلومتری در تهران
🌺🌺🙏🙏
گاندی
من کوشش میکنم
خدایم را
از طریق خدمت به
مردم ببینم
چون میدانم خدا نه در
بهشت است ونه درجهنم !
بلکه درون
همهی انسانهاست.
🌸زندگی عمریست که اجل در پی
آن می تازد
🌸هرکس غم بیهوده خورد می بازد
🌸هر که را بینی به فال بخت خود
ناراضی است
🌸کودک و پیر و جوان را شکوه از
این قاضی است
🌸روزگاران از ازل این بوده و این
نیز هست
🌸بی خیال زندگی کن زندگی
یک بازی است...
من گرفتار شبم ❣
در پی ماه آمدهام
سیب را دست تو دیدم،❣
به گناه آمدهام...
شب و گیسوی تو ❣
تا باز به هم پیوستند؛
من به شبگردی این❣
شهر سیاه آمدهام ...!
#فریدون_مشیری❣
🌱⃟🌸๛
=====🍃🌺🍃=====
♥️ ♥️
=====🍃🌺🍃=====
🔆 #پندانه
الله اکبر، یعنی خداوند از همه بزرگتر است
پادشاهی، به نگاهی، دلباخته زنی شده و چون میخواهد او را به همسری درآورد، با خبر میشود که آن زن را شوهری است نجار و به آیین مسلمانی بر پادشاه حرام است.
چون جناب پادشاه نمیتواند او را فراموش کند؛ پس به هوایِِ پادشاهی خویش و به مکر شیطانیِ وزیر، آخوند دربار را فرامیخوانند تا مگر حیلتی شرعی کنند و شهوت برخاسته را جامهای از شرع بپوشند.
شوهر آن زن، نجاری بوده است زبردست و مشهور. پس وزیرِ دربار، نجار بختبرگشته را فرامیخواند که پادشاه امر کرده «تا روز دیگر از صد مَن جـُو، برایش صد گز چوب بتراشد».
و آخوند دربار فتوا میدهد «هرکه از حکم حکومتی سَر باز زند و به اوامر پادشاهی سر ننهد؛ خونش بر داروغه و شحنه حلال است».
نجار بختبرگشته، به خانه بازمیگردد.
در اندیشه جان، ماجرا را به همسر خویش بازمیگوید که زنی پاکدامن و اندیشمند و صبور بود. پس شوهر را دلداری میدهد و دل قُرص میکند که «مترس! خداوند از پادشاه بزرگتر است».
دیگر روز، شبنم بر گل و الله اکبر بر گلدستهها، ماموران پادشاه دقالباب میکنند.
پیش از آنکه مرد نجار خبردار شود و از ترس قالب تهی کند، همسرش خبر میدهد که «چه خوابیدهای نجار، برخیز و آبی به صورت زن و وضویی بساز و اللهاکبری بگو و میخی بر تابوت ترس بکوب، که پادشاه مرده است و ماموران آمدهاند تا او را تابوتی بسازی.»
از آن روز، هر گاه که مردم به تنگ بیایند و بخواهند تنگی زمانه را به دست باد بدهند و دلتنگیهایشان را به باد بسپارند و به گوشِ یار برسانند؛ رسم است که به خونِ جگر وضویی ساخته، بغضی میشکنند که «الله اکبر».
آری؛ الله اکبر! یعنی خداوند از پادشاه بزرگتر است.
🍁✨🍂
🌸🌺 داستان شب 🌺🌸
سلام علیکم
عرض تبریک خجسته زاد روز ولادت باسعادت امام موسی ابن جعفر علیه السلام...؛
شبتون بخیر و شادی...؛
وجودتون در کمال سلامتی و صحت...؛
الهی در کنار خانواده ساعات و اوقات و خاطرات بسیار شیرینی داشته باشید...؛
الهی آمین
..................................
داستان امشب راتقدیم میکنم.
۱۴۰۲/۰۴/۱۸
قصه امشب طنز هستش و فقط بخاطر ایجاد تبسم و انبساط خاطر به عشق خودتون شب عیدیه توی گروه ها گذاشتم.😂 از بابت تکراری بودنعذرخواهم🙏
" نذر خالصانه کرمعلی"
روایان امثال و حکم و خطبای طنز و مطایبه آورده اند :
در یکی از روستاهای دور در غرب کشور ؛ کشاورز سالخورده و باسخاوتی بود به اسم کرمعلی...!
کرمعلی ؛ سی سال قبل ازدواج کرده بود و از زندگیش خیلی خوشحال و از همسرش خیلی خیلی راضی بود...!
روزی از روزها ؛ سگی زن کرمعلی را گاز گرفت ؛ و بر اثر گاز گرفتگی؛ زن کرمعلی مریض شد و بعداز مدتی فوت کرد 😢😢
کرمعلی خیلی مغموم و دلشکسته شد...!
بطوریکه هیچوقت از منزلش خارج نمیشد ؛ و کلا در انزوا فرو رفت...!🙄🙄🙄
بارها بچه های کرمعلی به پدر پیرشان پیشنهاد ازدواج مجدد دادند😍😍
اما پیرمرد قبول نکرد و به عشق اولش پایبند مانده بود...!
از طرف بچه ها اصرار و از طرف کرمعلی انکار....!
بعد از مدتی اصرار فرزندان ؛ نتیجه داد و پیرمرد قبول کرد که ازدواج کند...😎😎
بچه ها هم گشتند گشتند و یه دختر بیست و پنج ساله و خوشگل برای پدرشان انتخاب کردند😋😋😋
جشن مفصلی هم گرفتند و بعدش عروس خانوم خوش بخت و اقبال را به خونه پیرمرد خوش اقبال قصه ما یا همون مشهدی کرمعلی بردند...!!!😂
عروس خانوم از همه لحاظ خیلی به کرمعلی میرسید...!
و تلاش میکرد ؛ پیرمرد را خوشحال کند...😂
چند روزی که گذشت ؛ پیرمرد خوشحال و سرمست از ازدواجش،
بچه هاشو صدا زد و گفت:
به شکرانه ازدواجش پنج گوسفند را قربانی کنند....!!!
دو گوسفند 🐑 را بین فقرا... !!!
یک گوسفند 🐑 را بین خواهر و برادرانش...!!!
و یک گوسفند 🐑 را برای شام خودش و همسرجوانش بیاورند...!!!
بچه ها گفتند :
پدرجان فداتون بشیم . اما گوسفند 🐑 پنجم را چیکار کنیم...؟؟!!!
مشهدی کرمعلی داستان ما گفت :
گوسفند 🐑 پنجم را برای اون سگی که مادرتان را گاز گرفته ببرید😆😆. بالاخره نقش او در خوشبخت شدن امروز ما بسیار زیاد و عینی میباشد...!!!!😂😂😂
خدا به این سگه هم خیر بدهد،
انگار اون مصلحت منو بهتر از خودم میدونست......🤣🤣🤣
😂😂😄😄😂😂
...................................
بله عزیزانم؛
داستان مشهدی کرمعلی اصلا" شرح نمیخواهد...!!!
اما فقط بدونید زنهای فامیل از اون روز فقط میگن : درد بگیری الهی کرمعلی که بد چراغی رو روشن کردی و بد رسمی را گذاشتی 😂😂😂
مراقب خودتون باشید.
شبتون آرام برقرار.
🍃🌸🌺🌻❤🌻🌺🌸🍃
این متن واقعامحشره
خدا، چیست؟کیست؟کجاست؟
خدا در دستیست که به یاری میگیری، درقلبیست که شاد میکنی، درلبخندیست که به لب مینشانی، خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی، درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی، آنجاست که عهدمیبندی و عمل میکنی، خدا؛ درتو،باتو، و برای توست...
زنده یاد
🌱⃟🌸๛
=====🍃🌺🍃=====
♥️ ♥️
=====🍃🌺🍃=====
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
○♪♫ دنیامی اونیکه میخوام عشق جانم 🌹
🗣خواننده: امین رستمی♫
#کلیپ_عاشقانه
#عاشقانه
کلیپ عاشقانه
🌱⃟🌸๛
=====🍃🌺🍃=====
♥️ ♥️
=====🍃🌺🍃=====