‼️واسطه شدن کودک در اتصال جماعت
🥀س ۶۳۰۳: آیا حضور #کودک_نابالغ در #صف_نماز #جماعت، مانع اتصال است❓
✅ ج: اگر واسطه اتصال در جماعت، کودک نابالغ باشد، چنان چه بدانند #نماز او صحیح است، مى توانند #اقتدا كنند و به جماعت نماز بخوانند.
⁉️ملاک در آلت قمار بودن یک وسیله
🥀 س ۶۴۶۱ : اگر بعضی از وسیله های بازی در شهری از آلات قمار محسوب شوند ولی در شهر دیگری از آلات قمار محسوب نشوند، آیا بازی با آنها جایز است❓
⛔️ ج: باید عرف هر دو مکان رعایت شود به این معنی که اگر آن وسیله ها در یکی از دو شهر از آلات قمار محسوب شوند و در گذشته هم در هر دو مکان از آلات قمار بوده اند، در حال حاضر هم بازی با آنها حرام است.
🥀#سؤالات_شما
💐 سلام. توی قبرستانها گلهایی که روی قبور متوفی گذاشته میشه، برمیدارن و میذارن روی قبر متوفی خودشون.
این کار اونا حقالناس نیست؟
🥀#پاسخ سلام علیکم
⛔️ حتماً هست.
📗منبع: leader.ir
🆔 @resale_ahkam
‼️ برگزاری مراسم ازدواج در ایام قمر در عقرب
🔷س ۶۳۱۱: با توجه به این که در هر ماه قمری، بعضی از روزها قمر در عقرب است، آیا برگزاری مراسم ازدواج در این روزها اشکال دارد؟
✅ ج: در ایام قمر در عقرب، اجرای صیغه عقد نکاح، کراهت دارد، اما برگزاری مراسم اشکال ندارد.
🆔 @resale_ahkam
🥀#پایداری_دولت_حق
🌹امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
⚪️《لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ وَ لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ》
📌 باطل تنها جولان دارد و چهره نفاق و فریب او پس از مدّتی آشکار می گردد؛
امّا دولت پایدار از آنِ حق است و حق جاودانه می ماند.
🌹امام صادق علیه السلام:
⚪️ لاَ خَيْرَ فِيمَنْ لاَ يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ اِحْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا اِحْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلاَلَتِهِمْ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ .
✍️حضرت صادق عليه السلام به بشير فرمود:
🌴هر يك از اصحاب ما كه فهم دين ندارد خيري ندارد، اي بشير هر مردي از ايشان كه از نظر فهم دين بي نياز نباشد، به ديگران نياز پيدا مي كند و چون به آن ها نيازمند شد او را در گمراهي خويش وارد كنند و او نفهمد.
📗 الکافي/، ج 1، ص 33
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 25 🔽
🌷🌷🌷🌷🌷قسمت بیست و پنجم
🌹کربلای چهار
⚪️ مرداد ماه۱۳۶۵؛ حدود پنچ ماه مانده بود به عملیات. حدود شصت نفر از نیروهای اطلاعات ـ شناسایی مأمور شدند که جایگزین یک گردان از تیپ امامرضا(علیه السلام) در ساحل شرقی نهر خین شوند.
🌹حد لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(علیه السلام) از محل تلاقی نهر خین با اروند، یعنی منتهیالیه شرق جزیره بوارین، شروع میشد که در جایی فاصله نیروهای خودی تا دشمن به کمتر از ۵۰ متر میرسید. جناح راست ما تا جاده ششم ادامه پیدا میکرد و به حد لشکر ۵ نصر متصل میشدیم که نقطه الحاق بین دو یگان بود. در این قسمت، فاصله ما با دشمن به دو کیلومتر میرسید.
⚪️ در زمان عملیات بیت المقدس، زمین این منطقه خشک بود و عراق با وسعت بسیار زیادی زمین را به انواع مینها مسلح کرد و بعداً به این نتیجه رسید که این منطقه را زیر آب ببرد. آن طرف رود، بعد از آب گرفتگی، دژ دشمن قرار داشت که ارتفاعش به حدود پنج متر میرسید. جلوی دژ از انواع مینها ، بشکههای فوگاز ، مینهای منور، سیم خاردار حلقوی و موانع خورشیدی پوشیده شده بود. ساختمان بلند تأسیسات پتروشیمی بصره دیدگاه مناسبی برای آنها بود.
🌹پس از بررسی قرار شد دو معبر در سمت چپ، یعنی همان قسمت از خط که فاصله زیر پنجاه متر بود، و سه معبر در آب گرفتگی داشته باشیم. در این قسمت، فاصله ما با دشمن به دو کیلومتر میرسید. عمق آب بین پنجاه سانتیمتر تا دو متر بود.
⚪️آن شصت نفر از نیروهای اطلاعات ـ عملیات در این خط عملیاتی مستقر شدند. روزها دیدهبانی داشتند و شبها نگهبانی. میبایست شناسایی پنج معبر را کنار وظایف دیگری که داشتند، انجام میدادند. من در جایگاهی نبودم که با کلیت عملیات موافقت یا مخالفتی داشته باشم، اما مخالفتم را با آن حجم فشار کار که روی نیروها بود، نشان دادم. فشار روانی هم به آن اضافه میشد. چون هیچ نیرویی تا پایان مأموریت نمیبایست از منطقه خارج شود، تمام مرخصیها لغو شده بود و پاکت نامهها میبایست درب باز ارسال میشد تا قبل از ارسال توسط حفاظت اطلاعات خوانده شود. برای پیش گیری از نشت خبر عملیات، در پاکت نامهها بسته نمیشد. مجموعهای از عوامل دست به دست هم داده بودند تا حس خوبی برای ادامه کار در این منطقه نداشته باشم.
🌹یک روز آقای میرجانی من را خواست و گفت فشار زیادی از طرف خانواده یک شهید برای آوردن جنازه فرزندشان وجود دارد و توضیح داد که شهید در یک عملیات محدود در غرب کشور شرکت داشته. گفت، از تهران با لشکری از ارتش که در منطقه میمک مستقر هستند، هماهنگ شده. قرار است که ما گروهی را برای بازگرداندن پیکر شهید بفرستیم، مادر شهید اصرار دارد جنازه فرزندش برگردانده شود.
⚪️ با شنیدن اسم مادر شهید، آن قدر داغ شدم که بدون هیچ سوالی مأموریت را قبول کردم. خودم مادر نداشتم و شاید به همین دلیل بود که تمام مادرها را مادر خودم میدانستم. در طول خدمت، چه خودم و چه دوستانم، تمام سعی مان را میکردیم تا شهید و مجروح در منطقه درگیری جا نماند. از نظر ما هر کدام از نیروهای رزمنده، بخشی از وجود مادری بودند و عضوی از یک خانواده و فامیل که دهها و شاید صدها نفر چشم انتظارشان بودند.
🌹 آن قدر خون فرزندان برای خانواده شهدا با ارزش بود که در پی این بودند که بدانند فرزندشان چگونه و در چه حالتی به شهادت رسیده و خونش کجا به زمین ریخته است. آنها با شهادت فرزندان شان کنار میآمدند و آن را میپذیرفتند، اما توقع داشتند جنازه عزیزان شان به خانواده تحویل داده شود. به همین دلیل برای خود وظیفه میدانستیم که پس از هر عملیات، وقتی به شهر برمیگشتیم، حتماً به خانه همرزم شهیدمان برویم و از چگونگی شهادتش برای خانوادهی شهید تعریف کنیم.
⚪️کار وقتی سخت میشد که پا به خانه دوست و همرزم شهیدی میگذاشتیم که نتوانسته بودیم که بدنش را به عقب برگردانیم. در این صورت برای آرام کردن مادر شهید به او قول می دادیم که تمام سعی خودمان را میکنیم و پیکر مطهر آن شهید را پیدا میکنیم و به آن ها تحویل میدهیم. دوستان زیادی از از نیروهای اطلاعات ـ عملیات و تخریب تا همین سالهای اخیر برای انجام همان عهدی که بسته بودند، در مناطق جنگی حضور دارند.
🌷ادامه دارد...