🟢🍃خدایا ...
⚪️🍃از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
🔺اما شکایتم را پس میگیرم ...
🔴🍃من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت،
🔺نگاهم به تو باشد ..
🌹🍃گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که تنهایم ...
🔺معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
🔺با تو تنهایی معنا ندارد !
🌷🍃مانده ام تو را نداشتم چه می کردم ...!
🔺دوستت دارم
🔺خدای خوب من
🌷شهید#مصطفی_چمران رضوان الله علیه🌷
https://eitaa.com/khoban72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صوت کوتاه🌷
📌 برای خوشایند هیچ کس جهنم نروید...
🌹🍃#شهید_احمد_کاظمی رضوان الله علیه
#معامله_با_خدا
https://eitaa.com/khoban72
🌷شهیدی که با صحبت هایش رهبر انقلاب را منقلب کرد🌷
🟢🍃یک شب در اتاق خودم نماز میخواندم. دیدم از اتاق بغلی صدا میآید. فردی تلفنی با تهران صحبت میکرد. من نمیدانستم با کی صحبت میکند
🔺و این کیست؟
⚪️🍃لباس نظامی چون تنش بود، خیال میکردم درجهدار یا افسری باشد. ترکی با خانواده و زن و بچهاش صحبت میکرد. من خیلی تحت تاثیر صحبتهایش قرار گرفتم. او میگفت که
🔺"امشب میخواهم به میهمانی بروم... اگر برنگشتم به بچهها برس."
🔴🍃فهمیدم که امشب عملیات دارند و با زبان غیرمضطربکنندهای با خانوادهاش صحبت میکرد.
🌹🍃من خیلی منقلب شدم که مردی اینگونه به سوی مرگ میرود و عازم شهادت میشود. بعد که پرسیدم این فرد کیست، پاسخ دادند
🌷🍃این مرد حاج صادق عبداللهزاده است. او از کسبه بازار بود که بعد هم به شهادت رسید.
🌷#شهید_صادق_عبدالله_زاده رضوان الله علیه🌷
🌹🍃راوی : امام خامنه ای حفظه الله
#شهید_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/khoban72
🌷#فرمانده_ساده_زیست🌷
#سفره_ساده
#تحول
🌹🍃 بعد از عملیات والفجر۸ یکی از عراقی ها اسیر نیروهای لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) شده بود.
🔺آوردنش سنگر فرماندهی.
⁉️ اسیر عراقی پرسید فرمانده شما کیه ؟
🌷🍃حاج غلامرضا جعفری که لباس خاکی تنش بود و جثه جم و جور و کوچکی هم داشت
🔺رو بهش نشان دادند.
⁉️دوباره گفت فرمانده شما کیه؟!
🔺بچه ها دوباره حاج غلامرضا رو نشون دادند.(باورش نمیشد)
🟢🍃 ظهر شد و بچه ها موقع صرف غذا ماست چکیده و نون خشک آوردند
🔺و باهم خوردند.
⚪️🍃 اسیر عراقی که از قضاجزء فرماندهان هم بود با تعجب به این صحنه ها نگاه می کرد
🔺و هاج و واج مونده بود.
🔴🍃با خودش می گفت: فرمانده شون اینه و ناهارشون هم که نون وماست!
🔺حسابی رفته بود تو فکر ...
⚪️🍃 با دیدن این صحنه ها توبه کرد و اومد تو لشکر حق...
🔺ملحق شد به نیروهای لشکر ۹ بدر و بر علیه نیروهای بعثی و صدامی جنگید.
https://eitaa.com/khoban72
🌹🍃به یاد "شهید سعید مسافر" رضوان الله علیه
🔺مدافع حرم
https://eitaa.com/khoban72
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷فیلم کوتاه🌷
🌹🍃به وقت دلتنگی
🌷🍃مرد میدان...
https://eitaa.com/khoban72
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷روایتگری🌷
🌹🍃خاطره شهید عباس بابائی رضوان الله علیه
🌷🍃از زبان حجة الاسلام عالی دامت افاضاته...
https://eitaa.com/khoban72
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
🔴🍃 #سه_دقیقه_در_قیامت
2️⃣4️⃣ قسمت چهل و دوم👇🏻
🌸🍃یازهرا (سلام الله علیها)
🔺ادامه
🟢🍃خيلي ناراحت بودم. بسياري از اعمال خوب من از بين رفته بود. چيز زيادي در كتاب اعمالم نمانده بود. از طرفي به صدها نفر در موضوع حق الناس بدهکار بودم
🔺که هنوز به برزخ نيامده بودند.
⚪️🍃براي يك لحظه نگاهم به دنيا و به منزل خودمان افتاد. همسرم كه ماه چهارم بارداري را ميگذراند، بر سر سجاده نشسته بود و با چشماني گريان، خداوند(متعال)
🔺را به حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم ميداد كه من بمانم.
🔴🍃نگاهم به سمت ديگري رفت. داخل يك خانه در محله خود ما، دو كودك يتيم، خداوند(متعال) را قسم ميدادند كه من برگردم. آنها به خدا مي گفتند: خدايا، ما نمي خواهيم دوباره يتيم شويم. اين را بگويم كه خدا توفيق داد كه هزينه هاي اين دو كودك يتيم را ميدادم و سعي ميكردم براي آنها پدري كنم.آنها از ماجراي عمل خبر داشتند
🔺و همين طور با گريه از خدا مي خواستند كه من زنده بمانم.
🟢🍃به جواني كه پشت ميز بود گفتم: دستم خالي است. نميشود كاري كني كه من برگردم؟ نميشود از مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواهي كه مرا شفاعت كند. شايد اجازه دهند تا من برگردم و حق الناس را جبران کنم.
🔺يا كارهاي خطاي گذشته را اصلاح كنم.
⚪️🍃جوابش منفي بود. اما باز اصرار كردم. گفتم از مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواه كه مرا شفاعت كنند. لحظاتي بعد، جوان پشت ميز نگاهي به من كرد و گفت: به خاطر اشك هاي اين كودكان يتيم و به خاطر دعاهاي همسرت و دختري كه در راه داري و دعاي پدر و مادرت،
🔻🔻🔻
🔺حضرت زهرا (سلام الله علیها) شما را شفاعت نمود تا برگرديد.
🔴🍃به محض اينكه به من گفته شد: برگرد ، يكباره ديدم كه زير پاي من خالي شد! تلويزيون هاي سياه و سفيد قديمي وقتي خاموش ميشد، حالت خاصي داشت، چند لحظه طول مي كشيد تا تصوير محو شود.
🔺مثل همان حالت پيش آمد و من يكباره رها شدم.
🌹🍃بازگشت کمتر از لحظه اي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده ام و تيم پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد. روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافته ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور،
🔺دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام.
🌸🍃 پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند.
🔺من در تمام آن لحظات، شاهد كارهاي شان بودم.
🌷🍃پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، كم كم اثر بيهوشي رفت و درد و رنج ها دوباره به بدنم برگشت. حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم،
🔺اما نمي خواستم حتي براي لحظه اي از آن لحظات زيبا دور شوم.
🌹🍃من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور ميكردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمت هايش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم. من مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد.
🔺برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود.
🌷🌷🌷ادامه دارد ...
https://eitaa.com/khoban72