🌹🍃اخلاص
🟢🍃در مشهد، بارها شاهد بودم كه از محمدباقر میپرسیدند: شما در جبهه چه كار میكنی؟ چه مسئولیتی داری؟ میگفت: «من افتخارم این است كه برای بسیجیها جاروكشی میكنم.» بعضی وقتها هم میگفت: «آبدارچی هستم.» اینها را طوری جدی میگفت،
🔺كه كسی دچار شك و تردید نمیشد.
⚪️🍃خود من قبل از اینكه اهواز بروم، اصلاً فكرش را هم نمیكردم كه او حتی فرمانده دسته باشد، چه رسد به اینكه مسئولیت بالاتری داشته باشد. شاید همین چیزها بود كه حس كنجكاویام را برانگیخت تا برای یكبار هم كه شده، همراه او به جبهه بروم. بعد از اصرار زیاد،
🔺یك روز راضی شد مرا ببرد.
🍃فكر میكنم رفتیم طرف محور سلمان، اطراف خرمشهر. آنجا برخورد نیروها با او با محبت و تواضع بیشتری همراه بود. او همان جا هم با لباس بسیجیاش این طرف و آن طرف میرفت. مدت زیادی از آمدن ما نگذشته بود كه یك موتورسوار از گرد راه رسید و همین كه عینكش را برداشت و سلام كرد، فهمیدم بسیار عصبانی است. به محمدباقر گفت:
⁉️فرمانده شما در این محور كیست؟
🌷🍃محمدباقر لبخندی زد و به نرمی گفت: خدا قوت اخوی! مشكلی پیش آمده؟ او با همان ناراحتی گفت: شما فقط بگو فرمانده این محور كیست؟ محمدباقر جلو رفت و دست به شانهاش گذاشت و گفت: حالا بیا پایین! صحبت میكنیم. او سمجتر از قبل گفت: میگی فرمانده كیست یا بروم از یكی دیگر بپرسم؟ محمدباقر گفت: خیلی خوب، بیا پایین تا من ببرمت پیش فرمانده. محمدباقر دست او را گرفت و رفتند چهل – پنجاه متر آن طرفتر و حدود بیست دقیقه با هم صحبت كردند
🔺و من ندیدم كه آنها پیش فرمانده بروند.
🔻🔻🔻
🌷🍃وقتی برگشتند، نمیدانم محمدباقر به او چه گفته بود كه برخوردش 180 درجه فرق كرده بود.
🔺با كلّی معذرت خواهی خداحافظی كرد و رفت.
🟢🍃همان شب یا شب بعد كه تك و تنها در سنگر نشسته بودم، بین خواب و بیداری زنگ تلفن قورباغهای مرا به خود آورد. گوشی را برداشتم، كسی از آن طرف گفت: سنگر فرماندهی؟ از شنیدن كلمه فرماندهی تعجب كردم. طرف دوباره گفت: الو! سنگر فرماندهی؟
🔺دستپاچه گفتم: اینجا كسی نیست آقا!
⚪️🍃گفت: یعنی چه؟ پس تو كی هستی كه گوشی را برداشتی؟ وقتی دید چیزی نمیگویم، با ناراحتی گفت: بنا بود یك ماشین بیاید تو خط شلمچه، چرا نیومد؟ گفتم: ببخشید! من از هیچی خبر ندارم. با حالت مشكوكی پرسید: ببینم اسم تو چیه؟
🔺گفتم: محمدصادق جوادی.
⚫️🍃گفت: با آقای صادق جوادی چه نسبتی داری؟ گفتم: برادرش هستم. با خنده و تعجب گفت: به! تو برادر فرمانده محوری و نمیدونی چی به چیه!
مكث كرد و ادامه داد: بدو برو دنبال برادرت و بگو بیاد پای گوشی.
🌹🍃آقا صادق وقتی فهمید من از سمت او اطلاع پیدا كردهام، گفت: «ما همه بسیجی هستیم؛ منتها یكی مسئولیتش بیشتر است و یكی كمتر.» آن روز آقا صادق به من فهماند كه درباره این موضوع نباید به كسی چیزی بگویم. من هم تا زمان شهادتش كه دو، سه ماه بعد بود،
🔺این راز را پیش خود نگه داشتم.»
🌷🍃شهید محمدباقر صادق جوادی مسئول طرح و عمليّات لشكر 5 نصر دوازدهم اسفندماه 1365 در عملیات کربلای5 به شهادت نایل گردید.
📗منبع : راوی: محمد صادق جوادی؛ ر. ك: كلید فتح بستان، صص 156 – 159
https://eitaa.com/khoban72
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با خادمی که تروریستِ شاهچراغ را زمینگیر کرد
🌷🍃فرزاد بادپا: وقتی دیدم آن تروریست به زائران شلیک میکند خونم به جوش آمد
🔺نتوانستم خودم را کنترل و به سمتش دویدم.
https://eitaa.com/khoban72
🔳روایتی از دادگاهی شدن حاج قاسم
🟢🍃دکتر امیرعبداللهیان در کتاب صبح شام روایت میکرد که یک روز هنگام جلسه با حاج قاسم و وقتی هنوز جلسه تمام نشده بود، ایشان گفته " من باید بروم؛ دادگاه دارم"
🔺و احضاریه دادگاه را هم نشان داد.
⚪️🍃من به ایشان گفتم اگر شما در ادامه جلسه نباشید کار سخت میشود که حاج قاسم جواب داد: "جلسه دادگاه را باید بروم. شما ادامه بدهید. من میروم و برمیگردم. دادگاه جمهوری اسلامی ایران است
🔺من باید به آن احترام بگذارم و شخصا خودم بروم."
⚫️🍃حال ایشان برای چه احضار شده بود؟ ماجرا به زمان حضور ایشان و برخورد با اشرار برمیگشت که پس از یک عملیات، حاج قاسم و نیروهایش، اشرار را تا عمق خاک کشور همسایه تعقیب میکنند. این مسئله موجب میشود تا سالها آرامش و امنیت در آن منطقه برقرار شود اما نکته اینجاست که ایشان هنگام خروج از کشور با مقامات بالای نظامی هماهنگ نکرده، در نتیجه در سیستم قضایی نظامی از ایشان شکایت میشود
🔺که بدون اخذ مجوز از کشور خارج شده است!
🌷🍃این را گفتیم تا بدانیم در این مُلک چنین قهرمانانی داشتیم؛ فردی که هر دقیقه از عمرش صرف خدمت به این سرزمین شده، اینگونه به قانون تمکین میکند. امید که برخی اشخاص را بیجهت بزرگ نکنیم
🔺و به قهرمانان واقعیمان تکیه کنیم.
https://eitaa.com/khoban72
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢🍃راه ما راه سیدالشهد علیه السلام است....
🌷🌷با بچه ها ی تفحص
https://eitaa.com/khoban72
🔳دلتون رو گرفتار این پیچ و خم دنیا نکنید ؛
📌این پیچ و خم دنیا انسان رو به باتلاق میبره و گرفتار میکنه ،
🔺از اون هم نمیشه نجات پیدا کرد . .
🟢🍃دلتون رو شاد کنید به رحمت الهی ، دلتون رو باز کنید
🔺و امیدوار کنید به رحمت ِخدا
🌷 شهید احمد کاظمی رضوان الله علیه🌷
https://eitaa.com/khoban72
1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳حکایات تکان دهنده از شهدا
🌷🍃روایتگری حجت الاسلام سعید آزاده
🌸🍃از پياده روی اربعین مادر طلبه شهید محمد کیهانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/khoban72
🔳کتاب صوتی نمایشی #من_زنده ام
🌸 "خاطرات دوران اسارت معصومه آباد"🌸
#من_زنده_ام
#معصومه_آباد
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/khoban72
www.iranseda.irPart06_نمایش من زنده ام.mp3
زمان:
حجم:
7.24M
📗کتاب صوتی نمایشی
#من_زندهام
🌸🍃خاطرات دوران اسارت معصومه آباد🍃🌸
قسمت 6️⃣
#من_زنده_ام
#معصومه_آباد
#دفاع_مقدس
https://eitaa.com/khoban72