📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 24 🔽
🌷🌷🌷🌷قسمت بیست و چهارم
🌹خانواده همیشه و از همان بچگی برایم خیلی مهم بود. شاید نبودن مادر باعث شده بود که قدر خانواده را بیشتر بدانم. زمانی که داشتم فرم عضویت سپاه را امضا میکردم، به پدر و خواهر و برادرها و آیندهام فکر میکردم. شرط گذاشتم که فقط تا پایان جنگ در عضویت رسمی سپاه میمانم. بعد از جنگ رفتم سراغ کار و در خدمت خانوادهام بودم. در واقع با هدف انجام تکلیف در برابر وطن و لبیک گفتن به خواست امامخمینی(رضوان الله علیه) بود که امثال من وارد جنگ شده بودیم. به نظامیگری علاقه نداشتم.
⚪️ یک واقعیت که هرچه زمان بیشتری از آن میگذرد، فهمم به آن بیشتر میشود، این است که نسل من در هر جایی که قرار میگرفتند، دنبال این بودند که وظیفه خود را به بهترین شکل انجام دهند؛ بدون توجه به این که کسی زیر نظرشان دارد یا ندارد و چه نتیجه مادی برای آن ها دارد یا ندارد.
🌹بله، خانواده و خواست پدر برایم اهمیت زیادی داشت. به همین دلیل با همه علاقهای که داشتم وارد اطلاعات عملیات بشوم، اما وقتی آقای ندیری گفت شش ماه بمان، نپذیرفتم؛ ولی وقتی احساس کردم ماندنم در جبهه لازم است، بیشتر از ششماه ماندم.
⚪️وارد سنگر اطلاعات ـ شناسایی پاسگاه زید شدم. همه از من باسابقه تر بودند. از شهرهای مختلفی مثل زنجان، دامغان، شاهرود، خمین، محلات، دلیجان، تفرش، نراق، اراک، قزوین، ساوه، سمنان و قم بودند. جمع باصفایی داشتیم.
خیلی زود با هم ارتباط دوستانه برقرار کردیم. به لطف خدا، همیشه در مقابل کسانی که با تجربهتر از خودم بودند، تواضع داشتم.
🌹 اولین شبی که در پاسگاه زید برای شناسایی رفتیم، بچههای گروه شناسایی متوجه شدند نسبت به آن ها آمادگی جسمی بیشتری دارم. وقتی در طول مسیر توقف میکردند و مینشستند تا استراحت کنند، سرپا میایستادم و منتظر بلندشدنشان بودم. این همه توقف برای استراحت برایم خندهدار بود.
⚪️ فرمانده گروه به من اعتماد نداشت، چون تازهکار بودم.این طبیعی بود. مرا گذاشته بود تأمین گروه. آن شب تا نزدیکی موانع دشمن پیش رفتیم. به سرگروه اصرار میکردم که از خط دشمن برای شناسایی عبور کنیم. به همین دلیل گزارشهایی علیه من توسط سرگروه و دوستان پیشکسوت به فرماندهی داده شد که باعث شد مورد توجه فرماندهام قرار بگیرم.
🌹بچههای اطلاعات ـ شناسایی رفاقت شان به رقابت شان میچرپید. همه به بهتر انجامدادن کار فکر میکردند. در پاسگاه زید، شبهای زیادی برای شناسایی رفتیم. بعدا فهمیدیم تدبیر فرماندهان جنگ در این بود که نیروهای اطلاعات ـ شناسایی در تمام جبههها فعال شوند تا میزان استعداد و توان دشمن را در جبهههای مختلف برآورد کنند؛ با چنین هدفی برای شناسایی میرفتیم.
⚪️ مدت زمانی که در مأموریت پدافند پاسگاه زید بودیم، فرصت خوبی بود برای من تا تجربه عملی کسب کنم. هرچه زمان بیشتر میگذشت، بیشتر تحت تأثیر منش، روش و اخلاق نیروهای اطلاعات عملیات قرار میگرفتم. امیرحسین ندیری، فرماندهای بود که اخلاق، اخلاص، شجاعت و مدیریت را چنان درهم آمیخته بود که نمیتوانستی بگویی کدام بر دیگری میچرپد.
🌹 ارتباط دلی خاصی با او پیدا کرده بودم؛ یک رابطه استاد ـ شاگردی. کارهایی را که میکرد زیر نظر میگرفتم. حواسم به همه کارهایش بود. وقتی به نماز میایستاد، قامتش در نماز و مقابل خدا وضع دیگری داشت و هنگام قنوت، بازوانش به لرزش درمیآمد. از طرفی، میدیدم که زیرآتش دشمن، روی لبه خاکریز میایستاد و بدون توجه به گلولههایی که در کنارش به زمین میخورد، هدایت آتش میکرد.
⚪️ وقتی برای انجام عملیات شناسایی از خط خودمان میگذشتیم، آقای ندیری حضور داشت و تازمانی که برمیگشتیم، به انتظار ما بر لبه خاکریز مینشست. علاقه زیادی به او پیدا کرده بودم یا بهتر است بگویم که مرید مرامش شده بودم. عملیات والفجر ۳ در سال ۱۳۶۲، یک شب قبل از شهادتش در شهر مهران با هم بودیم. گفت:« بیا بریم قدم بزنیم پاک نژاد.»
🌹آن قدر مشتاق گپ و گفت با او بودم که مثل فنر از جا پریدم. تا قبل از آن فکر میکردم علاقه من به او یک طرفه است؛ یعنی من مرید مرامش بودم، اما او بی خبر از دل من.
⚪️ داخل شهر مهران قدم می زدیم. به یک میدان رسیدیم که در تیررس آتش توپخانه دشمن بود. دور میدان چرخ میزدیم. برای این که احساس راحتی بیشتری داشته باشم، در حالی که سیگارش را روشن میکرد، گفت:
« تعریف کن توی این دوره که رفتید، چه آموزشهایی دیدید؟»
🌹 دنبال جملهای میگشتم که با آن شروع کنم که گفت:« شنیدی که میگن هر قدر در تمرینات نظامی عرق بیشتر ریخته بشه، توی میدان جنگ خون کمتری ریخته میشه؟ این حرف درستیه
پاک نژاد، مهم نیست کی گفته باشه.»
⚪️ گفتم:« بله آقا، مربی های ما هم همین اعتقاد رو داشتن.»
🌷ادامه دارد...
🥀این روزا از گمنامی می گویند.
🌸 از بانوی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها
🌷از شهدایی که رفتند و گمنام ماندند.
بیاد 🌹شهید کانال کمیل 🌹
🌹شهید ابراهیم هادی (رضوان الله علیه)
⚪️ در یکی از مغازه ها مشغول کار بود .یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت، وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم بعد گفتم:
🌹آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بی کاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!
⚪️گفتم : اگه کسی شما رو این طوری ببینه خوب نیست! شما ورزش کاری و........خیلی ها می شناسنت.
🌹ابراهیم خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
گمنامی آرزوست
یاد کنیم همه شهدا را با ذکر صلوات
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ارتباط گرفتن با دانشجویان را بلد بود
@Farsna
🌹⚪️🌸🍃🍂🌹⚪️🌸🍃
🌹اولین سلام صبح گاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
⚪️ صبح مان را آغازمی کنیم، با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام و حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها، به نیابت از امام خمینی رضوان الله علیه و تمامی شهدا، علما، شهیدحاج قاسم سلیمانی، مؤمنین مؤمنات:
┄✦🌺✦༻﷽༺✦🌺✦┄
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ ﯾﺎ ﺭَﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹 ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ⚪️ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤةُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹 ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀِ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦَ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ⚪️ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ العسکری
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ🌹ﯾﺎ ﺑﻘﯿةَ ﺍﻟﻠﻪِ، یا اباصالحَ المهدی و رحمةُ الله و بركاته.
⚪️الهی
🌹یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
⚪️یا عالیُ بِحَقِّ علی
🌹یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
⚪️یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
🌹یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
⚪️عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🌹🍃⚪️🍂🌹🍃⚪️🍂🌹
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🌴با معارف قرآن بیشتر آشنا شویم🌴
🌷سوره یوسف آيه 80-81 🌷
🌴80- فَلَمَّا اسْتَيْئَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيّاً قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَّوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِى يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِى أَبِى أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِى وَ هُوَ خَيْرُ الْحَكِمِينَ
🌹ترجمه:
⚪️پس چون از یوسف علیه السلام مأیوس شدند (كه یكى را به جاى دیگرى بازداشت كند) نجواكنان به كنارى رفتند. (برادر) بزرگ شان گفت: آیا نمى دانید كه پدرتان براى برگرداندن او بر شما پیمان الهى گرفته و پیش از این نیز درباره یوسف كوتاهى كرده اید. پس من هرگز از این سرزمین نمى روم تا آن كه (یوسف عفو كند یا آن كه) پدرم به من اجازه دهد یا خدا در حق من حكمى كند و او بهترین داور و حاكم است.
🌴81- ارْجِعُواْ إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُواْ يَأَبَانَآ إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَآ إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنّاَ لِلْغَيْبِ حَفِظِينَ
⚪️ (برادر بزرگ گفت: من این جا مى مانم ولى) شما به سوى پدرتان برگردید، پس بگویید: اى پدر همانا پسرت دزدى كرده و ما جز به آن چه مى دانستیم گواهى ندادیم و ما نگهبان (وآگاه به) غیب نبوده ایم.
🌹نکته ها:
⚪️«خَلَصوا» یعنى گروه خود را از سایرین جدا كردند. «نجیّاً» یعنى به نجوى پرداختند. پس «خَلَصوا نجیّاً» یعنى شوراى محرمانه تشكیل دادند كه چه بكنند.
🌹پيام ها:
⚪️ 1- التماس ها وخواهش ها، شما را از اجراى احكام الهى واعمال قاطعیّت باز ندارد. «فلمّا استیأسوا منه»
📌 2- گناه موجب مى شود دیگران از فرد دورى كرده برائت بجویند و حتّى رابطه خویشاوندى را نادیده بگیرند. «فلمّا استیأسوا منه خلصوا نجیّاً»*
⚪️ 3- روزگارى همین برادران، قدرت مندانه مشورت مى كردند كه چگونه یوسف را از بین ببرند؛ «اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضا... لا تقتلوا ... القوه...» امروز كاسه التماس در دست گرفته و مشورت و نجوى مى كنند كه چگونه بنیامین را آزاد نمایند. «خلصوا نجیّاً»
🌹 4- در عدم حضور پدر مسئولیّت اعضاى خانواده با برادر بزرگتر است. «قال كبیرهم»*
⚪️ 5 - رعایت سلسله مراتب و موقعیّت سنّى در خانواده و جامعه لازم است. «قال كبیرهم»*
🌹 6- در حوادث تلخ و ناگوار، بزرگ ترها مسئول تر و شرمنده ترند. «قال كبیرهم»
⚪️ 7- عهد و پیمان ها لازم الاجرا است. «اخذ علیكم موثقاً»
📌 8 - پیمان هاى سخت و قراردادهاى محكم، راه سوءاستفاده را مى بندد. «اخذ علیكم موثقا»
📌 9- خیانت و جنایت تا آخر عمر وجدان هاى سالم را آزار مى دهد. « و من قبل ما فرطتهم فى یوسف»
⚪️ 10- تحصّن، یكى از شیوه هاى قدیمى براى رسیدن به مقصود است. «فلن ابرح الارض»
🌹 11- غربت، بهتر از شرمندگى است. «فلن ابرح الارض»
⚪️ 12- به خداوند متعال خوش بین باشیم. «هو خیر الحاكمین»
📌13- انسان، خودخواه است. در آن جا كه مى خواستند به گندم بیشتر برسند، گفتند: «فارسل معنا اخانا»(121) برادر ما را با ما روانه كن، ولى امروز كه تهمت در كار است، گفتند: «ابنك» پسر تو دزدى كرده و نگفتند: برادر ما.
⚪️14- شهادت و گواهى، باید بر اساس علم باشد. «ما شهدنا الاّ بما علمنا»
🌹 15- در پیمان ها و تعهدات، باید براى حوادث پیش بینى نشده تبصره اى باز كرد. «و ما كنّا للغیب...»
⚪️16- عذر خود را با كمال صراحت بگوئیم. «و ما كنّا للغیب حافظین»
🥀کار فرهنگی صحیح، تامین کننده تربیت ایمانی و انقلابی است
🌹امام خامنه ای حفظه الله:
⚪️البته کار فرهنگی الزاماتی نیز دارد، که اولین آن شناخت صحیح هدف است، «نشانه یک کار فرهنگی صحیح در رعایت دقیق هدفی است که برای آن انتخاب شده است.» ۱۳۷۵/۷/۹
🌹به عبارت دیگر «کار فرهنگی، آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد. لباس فرهنگی، یعنی نوشته و کاغذ و قلم و امثال این ها. این، فرهنگ می شود؛ اما کار فرهنگی نیست. کار فرهنگی، یعنی روح فرهنگی در آن باشد، یک حرکت فرهنگی باشد، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان به وجود آورد.» ۱۳۶۹/۱۰/۲۳
⚪️آسیب توجه نکردن به این مورد این میشود که «بعضیها کار فرهنگی را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفتهاند؛ خیال می کنند کار [فرهنگی این است]؛ می گویند باید دانشجو شاد باشد! شاد بودن برای هر محیطی چیز خوبی است امّا چهجوری؟ به چه قیمتی؟» ۱۳۹۴/۸/۲۰
🌹لذا «باید کار فرهنگی دانشگاه اینجوری باشد که افرادی تربیت کند مؤمن، متخلّق -با اخلاق خوب- انقلابی؛ کار فرهنگی چیزی است که این ها را تأمین کند. کار فرهنگیِ درست آن چیزی است که جوان ما را انقلابی بار بیاورد.»
۱۳۹۴/۸/۲۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀حکومت موظف است جلوی حرام الهی را بگیرد...
📍هشدار رهبری در مورد حجاب و عفاف به همه مردم و مسئولین
🌹امام خامنه ای حفظه الله:
📌"عده ای نادانسته همان خطی را دنبال می کنند که دشمن با آن همه خرج نتوانسته آن خط را در کشور به نتیجه برساند.
توشون روزنامه نگار هست...توشون روشنفکر نما هست...توشون آخوند هست... که بله امام که فرمودن باید زن ها با حجاب باشند، همه زن ها را نگفتند، حرف بیخود، ما بودیم اون وقت، ما خبر داریم، چطور این جوره؟ امام در مقابل یک منکر واضحی که به وسیله پهلوی و دنباله های پهلوی به وجود اومده بود مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشه. در مقابل همه منکرات امام همین طور محکم ایستاد.
📌همون وقت بحث تجارت مشروبات الکی بود ما توی شورای انقلاب بودیم، جلسات مشترکی با دولت داشتیم، کسانی بودن در همون وقت معتقد بودن که تجارت مشروبات الکلی برای کشور فایده داره، ما از این فایده چطور صرف نظر کنیم... امام قرص و محکم ایستاد، در مقابل حرام الهی امام بزرگوار می ایستاد این حرام الهی بود. حالا آقا از اون طرف درآمده که آقا این گناه که از غیبت بزرگ تر نیست چرا شما در مقابل غیبت کسی رو تعقیب نمی کنید، اما در مورد این کسی روسری رو برداره یا بی حجاب باشه تعقیب می کنید! ببینید چه عدم تشخیص! اونی که انسان رنج میبره اینه که تشخیص نیست!