فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ای دنیا در مقام زن، لاف بیهوده ای مزن️!
🔳مداحی کربلائی سیدامیر حسینی
🖤پیام زندگی داره زینب برامون ؛
🔳برای خواهرم ، خواهرت ، خواهرامون !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤تو زمانی قرب به حضرت زهرا(سلام الله علیها) پیدا می کنی
🔳که غصه هات هم رنگ غصه های مادرت بشه
🌷#استاد شجاعی دامت افاضاته
🥀مسائل شرعی - مسئله ۱۲۶۳ و ۱۲۶۴
⛔️اگر عمدا" یا به خاطر ندانستن مسئله، چیزی از واجبات نماز را کم و زیاد کند، نماز باطل است.
✅ولی چنان چه به خاطر ندانستن مسئله، بلند یا آهسته خواندن نمازهای واجب را رعایت نکند،
یا نمازهای ظهر، عصر و عشا را در مسافرت، چها رکعتی بخواند، نمازش صحیح است.
🥀موضوع: «#احکام_دخانیات»
⁉️کشیدن سیگار و تنباکو و استعمال دخانیات چه حکمى دارد؟
✅ حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای (مدظلهالعالی):
⚪️حکم، تابع ميزان ضرر آن است، اگر داراى ضرر قابل ملاحظهاى باشد يا موجب اذيّت و آزار ديگران گردد، جايز نيست.
✅ حضرت آیت اللهالعظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته):
⛔️ کشیدن سیگار و سایر انواع دخانیات اگر به تصدیق اهل اطّلاع، ضرر مهمّى داشته باشد، حرام است، ولى استفاده از موادّ مخدّر مطلقاً حرام است؛ خواه به صورت تزریق یا دود کردن یا خوردن و یا به هر طریق دیگرى باشد. هم چنین تولید، خرید و فروش و هرگونه کمک به انتشار آن، حرام است.
✅ حضرت آیت الله العظمی سیستانی (دامت برکاته):
⛔️اگر کشیدن سیگار و تنباکو، هرچند در آینده، ضرر مهمی به او میرساند، خواه آن ضرر مهم حتمی باشد و یا احتمالی، که از آن نزد عقلاء ترس حاصل میشود، کشیدن آن حرام است...
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
🍀@tasvir12🌸
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
‼️سجده بر سطح ناصاف یا نوشته دار مُهر
🔷 س ۶۴۴۲: #سجده بر روی نوشته های مُهر اشکال دارد؟
✅ج: اگر مقدار تماس پیشانی با #مُهر، در مجموع به اندازه حد اقل سر انگشت باشد، اشکال ندارد.
#احکام_نماز #احکام_سجده
🆔 @resale_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 آیا تا به حال اسم نماز احتیاط را شنیده اید؟ میدونید در چه مواردی این نماز بر ما واجب میشه؟
📚 #احکام_دین 👇
https://eitaa.com/ahkam_din
بسم الله الرحمن الرحیم
💠#حدیث_روز 💠
💎 آرزوهای بر باد رفته
🔻امام امیرمؤمنان علی علیهالسلام:
فَتَدارَکْ ما بَقِیَ مِنْ عُمُرِکَ وَ لا تَقُلْ غَدا اَوْ بَعْدَ غَدٍ، فَإِنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبلَکَ بِاِقامَتِهِم عَلَی الأَمانیِّ وَ التَّسْویفِ حَتّی اَتاهُمْ اَمرُ اللّه بَغْتَهً وَ هُمْ غافِلُونَ
💭 آنچه را که از عمر تو باقی مانده است، دریاب و مگو فردا و پسفردا؛ زیرا پیشینیان تو به آن سبب هلاک شدند که تکیه بر آرزوها کردند و امروز و فردا نمودند، تا آنکه فرمان خدا [مرگ] ناگهان فرارسید، در حالی که غافل بودند.
📚 بحارالأنوار، ج 68، ص 349
•┈┈••✾••┈┈•
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 29 🔽
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷قسمت بیست و نهم
کانی مانگا
🌹 مرداد ۱۳۶۲ برای من برشی از تاریخ نیست، بلکه شروع یک تحول بزرگ در زندگی است. مورد توجه امیرحسین ندیری ، فرمانده اطلاعات ـ عملیات قرار گرفته بودم، با مهدی زینالدین، فرمانده لشکر، و جواد دل آذر، فرمانده تیپ، هم سفره شدم. در جمع خیلی از بزرگان لشکر قرار گرفتم و در جلسات شان حضور داشتم. طرف مشورت قرار میگرفتم و شاهد گفت و شنودهای آن ها شدم.
⚪️همان روزهای اول که به معاونت اطلاعات ـ عملیات معرفی شدم، پس از اولین نماز که پشت سر فرمانده خودم خواندم، متوجه عزت نفس و بزرگی اش شدم، دستم را که هنگام قنوت بالا بردم، چشمم به شانه های لرزان فرماندهام افتاد که در محضر خدای بزرگ به لرزش درآمده بود.
🌹همیشه منتظر بودم اسمم را به زبان بیاورد. این خواسته و آرزوی تمام نیروهای اطلاعات ـ عملیات بود که آقای ندیری اسم آن ها را صدا کند. همیشه منتظر بودیم کاری از ما بخواهد تا فرصتی برای گپ زدن با او پیدا کنیم. آقای ندیری از من خواست همراهش شوم. رفتیم سمت منطقه عملیاتی والفجر۳.
⚪️وارد مهران که شدیم، روز قبل، عراق به اجبار مهران را تخلیه کرده بود. اما نقطه به نقطه شهر زیر آتش انواع سلاح های منحنی زن و هلیکوپترهای ارتش بعث قرار داشت. دشمن روی ارتفاعات کله قندی و قلاویزان مستقر بود. منطقه درگیری را به روی دامنه ارتفاعات کشانده بود و کاملاً به نیروهای ما اشراف داشت. از روی ارتفاعات قلاویزان، شهر مهران تا جاده کمربندی ایلام ـ مهران زیر دید و آتش توپخانه دشمن قرار داشت.
🌹در محلهای به نام هرمزآباد در طبقه دوم یک خانهی مخروبه مستقر شدیم. ما چند نفر بودیم. نیروی دیگری از لشکر ۱۷ وارد منطقه نشده بود. نزدیک ظهر بود و دشمن در بهترین شرایط دید قرار داشت. به همین دلیل حجم آتش سنگینی روی ما بود. فرمانده لشکر، مهدی زینالدین با یک جعبه میوهی فصل، مسیر پلههای ساختمان را گرفت و آمد بالا و گفت:
«شُستم باید بخورید».
⚪️ یک نفر شروع کرد اذان گفتن. یکی رفت سمت آقای زینالدین برای کمک، که آقامهدی گفت:« موافقی خوردن میوه باشه برای بعد از نماز؟»
🌹 فرمانده لشکر، اصرار زیادی داشت تا آقای ندیری پیش نماز بایستد. خیلی خوشحال شدم. حال خوبی داشتم. پس از اولین نمازی که پشت سر آقای ندیری خواندم، همیشه انتظار میکشیدم باز وقت نماز برسد.
🌹 فرماندهام پیش نماز ایستاد؛ زیر آتش توپخانه و حملات هوایی دشمن. از اصرار زیاد آقای زینالدین برای امام جماعت ایستادن ایشان، فهمیدم تنها من نیستم که متوجه حال معنوی آقای ندیری در هنگام نماز شدهام. پیدا بود که فرمانده لشکر هم با حال ملکوتی آقای ندیری حال خوشی پیدا میکند.
⚪️ چند روز در مهران بودیم و من شاهد رفت و آمدها و گفت و شنودهای زیادی بین فرماندهان بودم. قرار بود تیپ یکم لشکر ۱۷ به فرماندهی جواد دل آذر که وارد منطقه شده بود، بعد از این که لشکر ۴۱ ثارالله روی قلاویزان موفقیت به دست آورد برای مقابله با پاتک دشمن و تثبیت خط وارد عمل شود.
🌹 یک شب آقاجواد من را خواست و گفت که با من کار دارد. فرمانده لشکر در منطقه حضور نداشت. امیرحسین ندیری؛ فرمانده دوست داشتنی ام به همراه علی شالی که از باسابقه ترین نیروهای معاونت اطلاعات بود، هنگام شناسایی معبر قلاویزان به شهادت رسیده بودند.
⚪️همراه آقا جواد رفتیم سنگر فرماندهی لشکر ثارالله. بحث بود بین فرماندهان لشکر ثارالله و آقاجواد برای گرفتن خاکریزی که احتمالش میرفت صبح روز بعد، از پشت آن روی نیروهای لشکر ثارالله ضد حمله انجام شود.
🌹 جواد دل آذر ساکت بود. با اشاره خواست که همراهش بروم سمت خاکریز خط پدافندی. مهتاب بود. روی خاکریز ایستادیم. او با حرکت دست، حدود خاکریزی را که بر سر آن بحث بود نشانم داد. فاصله زیاد بود. خاکریز به راحتی دیده نمیشد. گفت:«میخوام خودت رو نشون بدی. یک گردان بهت بدم، میتونی ببری برسونی شون پشت این خاکریز؟»
⚪️ او منتظر جواب من نشد؛ رفت تا گردان را آماده کند. مسیرهای رفتن به سمت خاکریز را بررسی کردم؛ یک رودخانهی فصلی خشک بود که مسیر مناسبی به نظر میرسید. چیزی به ساعت دو شب نمانده بود که همراه گردان وارد رودخانهی فصلی شدم.
🌹 تنها یک امتیاز مسیر رودخانه نسبت به مسیرهای دیگر این بود که نیروهای گردان همدیگر را گم نمیکردند و هم چنین نسبت به زمین اطرافش پائینتر بود. مسیر رودخانه ما را از پشت به گوشه چپ خاکریز بحث برانگیز رساند. شروع به پیشروی در ادامه خاکریز کردیم. نیروهای گردان میگفتند:« امداد غیبی شده؛» دشمن قبل از رسیدن ما، خاکریز را ترک کرده بود. خالی بودن پشت خاکریز از نیروهای عراقی باعث شد شک کنم که آیا مسیر را درست آمدهایم یا اصلاً قرار بود همین خاکریز را بگیریم.
🌷ادامه دارد...
1400-2-2 خاطره شهدای عصر عاشورای جهرم.MP3
11.88M
🥀روایت گری بنده سیدمرتضی کسائیان
🌹خاطره ششم
🌷شهید سیدمهدی صحرائیان🌷
🔻🔻🔻