14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢یکی از سوالاتی که خیلی از جوانها می پرسن اینه که اگر کسی کارهای خوب زیادی انجام میده ولی نماز نمی خونه میره جهنم؟
جواب بر اساس آیات قرآن...
سخنران:کامران صاحبی
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
🍀🍀احکام مصور 🍀🍀
🌼🌼
https://eitaa.com/joinchat/3010396160C2b8cef193c🌼🌼
💫📗کتاب #عارفانه
🔺زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
9️⃣6️⃣ قسمت شصت و نهم
💫🟢بعد از مدتی حضور در دوکوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی به منطقه مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه 64 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم.
💫⚪️شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم. منو احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم. یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خودسازی خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد.
🔺خیلی آرام بچه ها را برای نماز صبح صدا میکرد.
💫🔴احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت میگفت فلانی، بیدار می شی؟ موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب میزدند،
🔺تا احمد آقا شانه آن ها را ماساژ بدهد!
🚀توی سنگر نشسته بودیم. یک دفعه صدای مهیب انفجار امد. پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود. گفتم بچه ها نکنه دشمن میخواد بیاد جلو؟ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده میشد.
🔺مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی.
💫🌹احمد آقا که معمولا انسان کم حرفی بود و آرام حرف میزد. یک باره فریاد زد: بایستید. نرید اونجا!!
هر سه نفر سر جای خود ایستادند! احمد آقا سرش را به آهستگی پایین آورد.
🔺همه با تعجب به هم نگاه میکردیم!
🔻🔻🔻
🧨این چه حرفی بود که احمد آقا زد؟چرا داد زد؟؟ یکباره صدای اتفجار مهیبی آمد. همه خوابیدند روی زمین! وقتی گرد و خاک ها فرونشست به محل انفجار نگاه کردیم. از سنگر کوچک دیده بانی
🔺هیچ چیزی باقی نمانده بود!
⬅️ ادامه دارد ...
🔻با کسب اجازه از ناشر کتاب
🥀 ( انتشارات شهید هادی )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🟢۲۷ آبان ، سی و نهمین سالگرد شهادت
💫🌹سردار رشید اسلام آقامهدی زینالدین فرمانده دلاور لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)
💫🌷و برادرش مجید در جاده بانه - سردشت (منطقه دارساوین) درسال ۱۳۶۳ میباشد.
💫⚪️یادشان گرامی ، روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.
💫🌸شادی ارواح مطهرشان صلوات...
💫🥀خاکریز خاطرات (نماز اول وقت)
💫🌷🌷دو نفر از علما پس از شهادت بچهها رفتند خانه خدا
💫🟢و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طوافی انجام بدهند.
💫🌹کسی که به نام آقا مهدی طواف را شروع میکند، بعد از اتمام میآیند مینشینند،
💫⚪️یک لحظه خستگی رفع کنند، تکیه داده بودند و خانه خدا را تماشا میکردند.
💫🌷در عالم خواب بیداری، میبینند آقا مهدی روبرروی خانه ایستاده،
💫⚪️لباس احرام به تن، خیلی زیبا، عدّهای هم به دنبالش بودند.
🔻میگویند:
💫🌷«آقا مهدی شما که شهید شده بودی چه طور آمدی اینجا؟»
🔻گفته بود:
💫🟢《به خاطر آن نمازهای اوّل وقت که خواندهام
🔺در این جا فرماندهی اینها را به من واگذار کردهاند.》
💫🌸راوی: مادر سرداران شهید "مهدی و مجید زینالدین"
💫🌷نثار ارواح مطهر سرداران شهید "مهدی و مجید زینالدین" صلوات🌷💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🤍شب میلاد دختر زهراست
💫🌸هر کجا بنگری شعف برپاست
💫🤍خانه مصطفی شده گلشن
💫🌸دیده مرتضی شده روشن
💫🤍مونس و یار مجتبی آمد
💫🌸حامی شاه کربلا آمد
💫🌸ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار مبارک🌸💫