💬 سؤال:
آیا پولی که مستأجر ناچار است برای اجاره خانه به مُوجر قرض (رهن) دهد، خمس دارد؟
✅ پاسخ:
اگر مستأجر توان پرداخت اجاره کامل را ندارد یا مُوجر نمیپذیرد، به مقدار پولی که برای اجاره مسکن مطابق شأن، باید طبق قرارداد اجاره به مُوجر قرض دهد، خمس تعلق نمیگیرد و احکام مَئونه را دارد.[1]
✅ نکته:
منظور از مَؤونه در خمس: به مخارجى گفته مىشود که در زندگى، هزینه مىگردد و شامل موارد ذیل است:
1️⃣. هزینههاى زندگى شخصى؛ مانند: خوراک و پوشاک، خانه مسکونى، وسایل زندگى، وسایل نقلیه، وسایل تحصیلى، رایانه، هزینه ازدواج و...؛
2️⃣. هدایا و بخششها؛ مانند: خیرات، صدقات، جوایز و...؛
3️⃣. مخارج سفر حج (واجب و مستحب)، سفر زیارت، گردش و تفریح؛
4️⃣. حقوقى که بر عهده شخص است؛ مانند: دیه، غرامت و کفاره.
❇️در شأن انسان بودن یعنی اگر دیگران آن مقدار هزینه کردن ما را مشاهده کنند، تعجب نمیکنند؛ البته باید مشروع هم باشد؛ یعنی شرعاً اسراف نباشد.[2]
📚 پینوشت:
[1]. بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
[2]. عروه الوثقى، ج2، کتاب الخمس، م61.
📚 #احکام_دین 👇
https://eitaa.com/ahkam_din
🥀 دو عملی که خیری در آن نیست
🔻امام على عليهالسلام:
🌴ألا لا خَيرَ في قِراءةٍ ليسَ فيها تَدَبُّرٌ، ألا لا خَيرَ في عِبادَةٍ ليسَ فيها تَفَقُّهٌ؛
⚪️ بدانيد در قرآن خواندنى كه با تدبّر همراه نباشد، خيرى نيست؛
⚪️ بدانيد كه در عبادتى كه با فهم و انديشه توأم نباشد، خيرى نيست.
📚 بحارالأنوار: ج ۴، ص ۲۱۱، ح ۹۲
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 28 🔽
کربلای 4
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ادامه قسمت بیست و هشتم
📌ستون پنجم به منافقینی گفته میشد که روزگاری نام «مجاهدین خلق» را بر خود گذاشته و به خدمت ارتش صدام درآمده بودند. آنها در بیمارستانها، ترمینالها، ایستگاههای راه آهن و حتی در عکاسی های اهواز به جمعآوری اطلاعات و تخلیه اطلاعات نیروهای رزمی میپرداختند و برای اربابان خود در عراق مخابره میکردند. آنها گاهی در جبههها در کنار بیسیمچی های دشمن قرار میگرفتند و چون فارسی زبان بودند، شنود دشمن میشدند و با شیوههای مختلف، اطلاعات جمع آوری میکردند و در اختیار دشمن قرار میدادند که باعث میشد ضربههای سنگینی از به ظاهر خودی هایی که از دشمن بدتر بودند بخوریم.
⚪️عملیات کربلای۴ یکی از دهها نمونه است. این خیانت توسط کسانی انجام میشد که تمام وجودشان را حقارت گرفته بود و با کثیفترین شیوه، یعنی با جاسوسی، اطلاعات درون خانه را به دشمن میدادند و خون هموطنان خود را میفروختند.
🌹ما با تمام وجود جنگیدیم و دشمن را از سرزمین خودمان بیرون کردیم و به جایی رسیدیم که در پی تنبیه متجاوز بودیم. برای من کهنه سرباز که در فضای جامعه آن روز نفس کشیدم، همان قدری که عملیات کربلای یک دارای ارزش است، کربلای ۴ و ۵ و ۸ که یک مجموعه بود نیز ارزشمند هستند؛ به همان اندازه که فاتحان خرمشهر افتخارآفرین بودند، فاتحان فاو هم کار بزرگی کردند.
⚪️بله! از یه جایی به بعد ما با هدف درهم شکستن ماشین جنگی دشمن و شکستن تکبر شیطانی او عملیات انجام میدادیم. دشمن روز به روز به سلاح های پیشرفته مجهز میشد.آن زمان تعقیب و تنبیه متجاوز بهترین راه ممکن برای بازدارندگی بود.
🌹 گاهی توسط افراد کمتوجه ، سرزنش میشویم که چرا جنگ را ادامه دادید. ما با هدف کشورگشایی و تجاوزگری وارد سرزمین عراق نشدیم که شرمنده باشیم. در طول جنگ هشت ساله، حتی یک مورد هم وجود ندارد که ما وارد منطقهای از کشور عراق شده باشیم که مردم غیرنظامی در آن باشند.
⚪️ چه آن کسانی که جنگ را فقط از طریق اخبار پیگیری میکردند و چه کسانی که در میدان بودند و با پوست و خونشان جنگ را درک کردند، شاهد این ادعای من هستند که قدرت مندان حاکم بر جهان، زمانی با سکوت خود دشمن را همراهی کردند که چندین شهر ایران در دست دشمن متجاوز بود. زمانی که دشمن را به عقب راندیم، تمام قد پشتسر حزب بعث عراق قرار گرفتند و کمک تسلیحاتی کردند تا صدام را سرپا نگه دارند.
🌹ما چارهای جز ادامه جنگ نداشتیم و میبایست دشمن متجاوز را تنبیه میکردیم. ما از سازمانهای جهانی ناامید شده بودیم. پس میبایست با فشار حداکثری در میدان جنگ، دشمن بعثی را به عقب میراندیم تا شهرهای مرزی خودمان را زیر آتش توپخانه شان در امان نگه داریم.
⚪️از نظر من کهنه سرباز، همه حق دارند از چرایی و چگونگی جنگ بپرسند. ما در همان زمان جنگ میپرسیدیم و پیش میآمد که به واسطه طبقهبندی اطلاعات، قانع نمیشدیم. گاهی نیاز بود زمان بگذرد تا قانع بشویم. نمونهاش همین کربلای ۴ که در خاطراتم به آن اشاره داشتم. با روش فرماندهی لشکر موافق نبودم که تا این میزان روی نیروهای اطلاعات ـ عملیات فشار آورده شود، عملیاتی که از نظر من چشمانداز روشنی نداشت. اما پس از کربلای۵ متوجه شدم فرمانده لشکر بهترین تدبیر را به خرج داده بود. چون گردانهای عملیاتی توان ماندن پنج ماه در خط پدافندی، آن هم بدون استفاده از مرخصی را نداشتند؛ اما بچههای اطلاعات ـ شناسایی لشکر ۱۷ و لشکرهای هم جوار توانستند با تعداد محدودی نیرو، چندین سپاه عراق را به مدت ۵ ماه در حالت آمادهباش نگه دارند.
🌹 ارتش عراق، سرمست از پیروزی در عملیات کربلای۴ بود. در خیالش دلش خوش بود که نظامی های ایران توان انجام عملیات دیگری را به این زودیها نخواهند داشت؛ به همین دلیل، چند سپاه خود را که مدت زیادی در آمادهباش نگه داشته بود، به مرخصی فرستاد. در چنین شرایطی زمینه انجام عملیات پیروزمندانه کربلای۵ فراهم شد. آن چه از دید تحلیل گران جنگ هشتساله دور مانده، قدرت و توان نیروهای رزمنده ما در بازسازی و سازماندهی مجدد است. لشکر ۱۷ توانست در حداقل زمان، خودش را بازسازی کند و در عملیات غرور آفرین کربلای۵ حضور داشته باشد.
⚪️ زمانی که در بیمارستان گلپایگانی قم بستری بودم. دکترطاهری به عیادتم آمد. یک دفتر و خودکار برایم آورد.خواست که خاطراتم را بنویسم. گفت:
🌹«درآینده با استناد به گزارشها و خاطراتی که از جنگ میماند قضاوت خواهیم شد، اگرچه گزارشها و خاطرات به تنهایی نمیتوانند آن چه بر ما گذشته را بیان کنند»
⚪️ او در صفحه اول دفتر نوشت:« این مثال برای آیندگان؛ دزدی مسلح وارد خانه مردی شده و به حریم او تجاوز کرده، ثروت و داراییاش را به تاراج برده و فرزندانش را کشته است. این مرد چه باید بکند؟ باید دزد مسلح را تا دم در خانه بدرقه کند یا برای رسیدن به امنیت پایدار، میبایست دزد را تنبیه کند و به سزای عملش برساند؟»
🌷ادامه دارد...
1400-2-18 خاطره شهید محمدعلی قزلباش.MP3
5.03M
🥀روایت گری بنده سیدمرتضی کسائیان
🌹خاطره پنجم
🌷شهیدمحمدعلی قزلباش🌷
🔻🔻🔻
🌹* شهیدی که در جبهه زُورو بازی می کرد*🌹
🌹جثه ريزي داشت، مثل همه بسيجي ها خوش سيما بود و خوش مَشرَب، فقط يك كمي بيشتر از بقيه شوخي مي كرد، نه اين كه مايه تمسخر ديگران شود، كه اصلاً اين حرف ها توي جبهه معنا نداشت، سعي مي كرد دل مؤمنان خداوند(تبارک و تعالی) را شاد كند آن هم در جبهه و جنگ .🌷
🌺از روزي كه او آمد، اتفاقات عجيبي در اردوگاه تخريب افتاد:
💐لباس هاي نيروهای بسیجی كه خاكي بود و در كنار ساک هايشان قرار داشت، شبانه شسته مي شد و صبح روي طناب وسط اردوگاه خشک شده بود،🌷
💐ظرف غذاي بچه ها هر دو سه تا دسته گروهان ، نيمه هاي شب خود به خود شسته مي شد،🌷
💐هر پوتيني كه شب بيرون از چادر مي ماند، صبح واكس خورده و برّاق جلوي چادر قرار داشت ...🌷
🌹او كه از همه كوچك تر و شوخ تر بود، وقتي اين اتفاقات جالب را مي ديد، مي خنديد و مي گفت: بابا اين كيه كه شب ها زُورو بازي در مي آره و لباس های بچه ها و ظرف غذا شون مي شوره؟🌷
🌹و گاهي مي گفت: «آقاي زُورو، لطف كنه و امشب لباس هاي منم بشوره و پوتين هام رو هم واكس بزنه»🌷
🌸رفتیم عملیات، بعد از برگشتن از عمليات، وقتي «محمدعلي قزلباش » شهيد شد، يكي از بچه ها با گريه گفت: بچه ها يادتونه چقدر قزلباش زُوروي گردان رو مسخره مي كرد... زُورو خودش بود رَد گم کنی بود، به خاطر این که نمی خواست بچه ها متوجه کار او بشوند، زُورو، زُورو می کرد، من یک شب تعقیب اش کردم دیدم رفت توالت ها را شست، ظرف های بچه ها را شست، پوتین هایشان را واکس زد، لباس های زیر و روی کثیف شان را شست و روی بند آویزان نمود، تا مرا دید یک حالی شد،🌷 به من قسم داد تا زمانی که من زنده ام، به هیچ کس نگو بعد از شهادتم گفتی اشکالی ندارد.🌷
🌸خوشا به حال شهداء این ها کی بودند ما کی هستیم، دست ما را هم بگیرید و از این دنیای ظلمانی نجات دهید.🌸
49.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤ای به جان و تنت دعای علی
🔳دستهایت گرهگشای علی
🏴 روضهخوانی حاج مهدی رسولی در بیت رهبری
🖤هفته قبل انتظار سی و شش ساله مادر اسماعیل به سر آمد و در خانه ابدی آرام گرفت.
🌷اسماعیل برای خیلی ها که او را درک کرده اند مانند شمس تبریزی است که مولانا تا آخر عمر در فراقش سوخت و با چراغ باید در هر عصر و زمانی به دنبالش گشت.
🔳شجاعت و مهربانی و حیایی کم نظیر که بعد از چند سال حضور موثر در گردان تخریب لشگر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) بالاخره در ۲۴ چهار سالگی و شدت التهاب خط شلمچه و پاتک سنگین عراق ، در غروب سی ام دی ماه وقتی داوطلب شد، ماشینی پر از مین و مهمات را به آن طرف کانال ماهی شلمچه و سه راه شهادت برساند، با انفجار شدیدی همه جا لرزید و از قامت رشیدش به جز چند قطعه کوچک باقی نماند.
🌷از آن جایی که پیکری نداشت مادرش تا نفس آخر، مانند یعقوب در انتظار یوسفش سوخت تا این که هفته قبل دست اجل به فراقش پایان داد.
🔳چند باری که با همسرم خدمتش رفته بودم گفته بود به فرزندانم گفته ام تا زنده ام به این خانه قدیمی دست نزنید و بوی اسماعیلم را می دهد.
🌷دوست نداشت از خانه بیرون باشد، چون اسماعیل بر خواهد گشت. خانه اش را واقع در محله امامزاده حسن عوض نمی کرد، چون اسماعیل که برگشت پیدایش نمی کند.
حتی قفل در را نزدیک به چهل سال عوض نکرد، چون کلیدش را اسماعیل داشت و وقتی برگردد پشت در می ماند.
🔳با وجود کهولت سن و ضعف در راه رفتن هر وقت برای دستبوسی اش می رفتیم، برای بدرقه تا در کوچه می آمد.
🌷آخرین دیدار از همسرم خواستم گوشه پائین چادر حاج خانم را به من بدهد و به رسم ادب بوسیدم و بر دیدگان نهادم.
🖤به مناسب ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و رحلت مادر اسماعیل و نزدیک شدن به سالگرد عملیات غرور آفرین کربلای پنج و شهادت خاص اسماعیل اصغری، کلیپ هایی در چند قسمت ارسال می نمایم و در پایان وصیت نامه اش را که دی ماه ۶۵ چند روز قبل از شهادت نگاشته شده و بی مناسبت با ایام نیست.
🌷نقل از قاسم عباسی
تخریب چی لشکر 27 محمدرسول الله(صلی الله علیه و آله)