🌹روز مادر... 🌸روز مادر بود، می دانستم آرمان یادش نمی رود... آمد توی خانه پیشم؛ 🌷 گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟ ⚪️گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. 🔺 گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت. 🔺و گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... 🔺اجازه نمی‌دادم؛ می گفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه! 🌷نمی خوای من بهشت برم؟🌷

🥀استوری 🌸🍃🍃🍃روایت مادر شهید: 🌹 از تصمیم شهید آرمان علی وردی 🌷🍃🍃🍃سربازی امام زمان افتخاره برای من...

🥀استوری 🌹شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه 💚عاشقانه های حاج قاسم با مادرش

🥀استوری 🌸مادرم حرفی بزن که تشنه لالائی ام 🌷هدیه معنوی برای تمامی مادران شهدای عزیزمان🌷

🥀استوری 🌹شهید محسن حججی رضوان الله علیه 🌸بوسیدن پای مادر 🌷چقدر این شهدا باحال و باصفا بودند🌷🍃🌷🍃🌷🍃

🥀– ايثار و از خودگذشتگي(پورياي ولي): 🌹از چهره پاك علي صداقت مي باريد. در پهلواني به علي(علیه السلام) اقتدا نموده بود، ⚪️بعد از چند مرحله كشتي توانسته بود به مسابقات انتخابي كشتي گيران ارتش جمهوري اسلامي ايران برسد. او در اين مسابقات به فينال رسيد، 🔺در مرحله فينال یکی از فرماندهان ارتش، رقيبش شده بود، علي كه در اكثر مسابقات گذشته او را ضربه فني كرده بود، در اين مسابقه تصميم گرفت با امتياز او را ببرد. صداي تشويق تماشاگران ، كشتي گيران را در مبارزه ياري مي داد. 🌹ناگهان چشم علي به همسر و فرزندان و سربازان تحت امر فرمانده افتاد كه با شور و شوقي عجيب او را ترغيب به مبارزه مي كردند، ⚪️ غيرت و مردانگي علي به او اجازه نداد اين اميد خانواده و سربازان فرمانده را نااميد سازد، لذا تن به شكست داد، 🔺اين شكست موجب ناباوري مربي و داوران و دوستانش شد و برایشان داستان پوریای ولی تداعی شد. 🌷نقل از حسين كسايي نژاد ، همرزم شهید.