🌹🍃 امام صادق (علیه السلام):
⚪️🍃 مردی نزد رسول الله صلی اللَّه علیه و آله آمد و عرض کرد:
🌹🍃یا رسول اللَّه! مرا سفارشی کن، فرمود: چیزی را با خدا شریک مساز
🔺اگر چه به آتش سوخته شوی و شکنجه بینی،
🌷🍃همواره دلت به ایمان محکم باشد، و پدر و مادرت را فرمان بر و با آن ها نیکی کن،
🔺زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند خاندان و مالت را کنار گذار، این کار را بکن که از ایمانست.
📗منبع: (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 158
🌹🍃2️⃣مصاحبه آسمانی:
⁉️ می خواهید چه وجه اشتراکی با آن که دلتنگش شده اید داشته باشید؟
🌹🍃می خواهم بدنم هزار زخم داشته باشد.
⚪️🍃 می خواهم لب تشنه شهید شوم.
🌷🍃می خواهم غریبانه شهید شوم
⚪️🍃می خواهم مظلومانه شهید شوم.
🌹🍃می خواهم بدنم در آفتاب سوزان بر زمین بماند.
⚪️🍃می خواهم سر غربت بر دامن خاک بگذارم
🌷🍃 می خواهم غریب ترین غریبان باشم.
⚪️🍃می خواهم تنم بی سر دفن شود.
❤️🍃 می خواهم در عشق حسین(علیه السلام) آن چنان بسوزم
🔺که عاشقان عالم را چنین سوختنی حاصل نباشد.
🌹🍃🍃🍃می خواهم... تا در محضر سالار شهیدان سرفراز و سربلند باشم
🔺و به حسین(علیه السلام) اقتدا کرده باشم.
🌷قسمتی از دست نوشته های شهید احمد مختاری (از مهدی شهر)
🌷تولد 1345-4-19 شهادت عملیات مرصاد 1367-5-5 به دست منافقین
🌸🍃توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🌹🍃«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
⚪️🍃میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک⚠️ بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از 🔺همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
🌹🍃یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دراز کردم🤲 و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم😭دعا کردم.
🌸🍃🍃🍃در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند.
🌷#شهید_احمد_جولاییان🌷
📗برگرفته از کتاب مهر مادر
🌩برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نصف شب بود.
🌹🍃با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی اصغر ارسنجانی را جلوی خانه شان پیاده کردیم. هنوز پایش مجروح بود.
⚪️🍃فردا رفتیم بهش سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم مادرش جلو آمد و بی مقدمه گفت:
🌷🍃آقا سید شما یه چیزی بگو! دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خونه، تو برف نشسته
🔺 ولی حاضر نشده در بزنه و پدر و مادرش رو صدا کنه.
🔺صبح که پدرش میخواسته بره مسجد، اصغر رو پشت در دیده...
🌷🍃شهید علی اصغر ارسنجانی.
💐🍃مصاحبه سال ۹۱ با جانباز شهید سید ابوالفضل کاظمی،
📗 در کتاب مهر مادر. اثر گروه شهید هادی
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم 👆یه فیلم زیر خاکی برای شما ،
به یاد رفیقانی که آسمانی شدند