🌺یا فاطمة الزهراء
🌸🍃کمک کار حضرت زهرا سلام الله علیها
🌹🍃بعد از شهادت یدالله آرام و قرار نداشتم .هَمَش به لحظه ی شهادت و چگونگی شهید شدنش فکر می کردم. این احساس که با لب تشنه شهید شده بود بی تابم می کرد.
⚪️🍃هیچ کس راستش را به من نمی گفت حتی پیکرش را هم روز تدفین ندیدم؛ وقتی به بالای جنازه اش رفتم فقط پاهایش را نشانم دادند و آن جوراب نویی که خودم در آخرین دیدار به او داده بودم به پایش بود.
🌸🍃خلاصه هیچ چیز آرامم نمی کرد با این که اولین بارم نبود که وداع با فرزند را تجربه می کردم قبلا محمدم شهید شده بود، ولی این دفعه فرق می کرد .شعله های فراق عزیزانم هر لحظه افروخته تر می شد. نه می توانستم بر زبان بیاورم و نه می توانستم پنهان کنم. من باید سنگ صبور همسر و دیگر فرزندانم می شدم.
🌷🍃به هرحال مدتی گذشت و من بی قرارتر از روز قبل؛ تا این که شبی در رؤیا محمدم را دیدم که در میدان وسط شهر زیر درختی نشسته بود؛ رو به من کرد و گفت: مادر چه شده؟ چرا این قدر بی تابی؟ شما که همه را به صبر دعوت می کردید ! چرا این چنین غمناک و ناراحتید؟
🌹🍃وقتی حرف میزد مثل همیشه حرف هایش زیبا و دل نشین بود. احساس می کردم چقدر در کنارش به آرامش رسیدم گفتم: پسرم کسی که راستش را به من نمی گوید، تو بگو که چه بر سر یدالله آمد؟ چگونه شهید شد ؟ آیا لب تشنه جان داد...
🌸🍃 گفت: جایش خوب است و کمک کار حضرت زهرا (سلام الله علیها) است ...🔻🔻🔻
🥀حدیث
🌹🍃قال امیرالمؤمنین علي عليه السلام :
🌸اجعَلوُا عِبَادَاللهِ اِجتِهَادَکُم فِی هَذِهِ الدُّنیَا اَلتَّزَوُّدَ مِن یَومِهَا القَصِیرِ لِیَومِ الآخِرَةِ اَلطَّوِیلِ ؛ فَإِنَّهَا دَارُ عَمَلٍ، وَ الآخِرَةُ دَارُ القَرَارِ وَ الجَزَاءِ.🌸
¤¤¤¤¤¤¤
🌷🍃اى بندگان خدا! کوشش خود را در این دنیا صرف توشه برگرفتن از این چند روزِ کوتاهِ آن براى دوره طولانى آخرت کنید؛
⚪️🍃زیرا که دنیا، سراى کار است و آخرت، سراى اقامت و پاداش.
📚الکافي، ج ۸، ص۱۷۳
🌹🍃 راز شهیدیکه بوی عطر میداد در وصیت نامه اش فاش شد
⚪️🍃 خیلی از همرزمان شهید میگفتند: شهید همیشه بویعطر میداد، خوشبو بود.
🌷🍃 خیلی وقتها از او میپرسیدیم حسین چه عطری میزنی؟ اما هر دفعه جواب سر بالا میداد یا بحث را عوض میکرد،
🔺ولی آن چه که برای ما عجیب بود بویعطر خیره کنندهاش بود که هیچ جا نبود.
⚪️🍃 تا این که در وصیت نامهاش راز این بوی خوش، فاش شد.
🌷🍃 این شهید در وصیت نامهاش نوشته بود:
⚪️🍃 به خدا هیچ گاه در زندگیام از عطر استفاده نکردم، فقط هر گاه می خواستم بوی خوش داشته باشم، میگفتم: ❤️🍃«السلام علیک یا اباعبدالله»
🌷🍃 زندگینامه شهید: شهید حسینعلی اکبری ششم تير ۱۳۴۳،
در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.
⚪️🍃 پدرش اسماعیل، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته ریاضی فیزیک درس خواند و به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت.
🌷🍃 بيست و هشتم دي ۱۳۶۵، با سمت جانشین تیپ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای اسلام آباد واقع است.
#شهید_سردار_حسینعلی_اکبری
#شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۸
🌺یا فاطمة الزهراء
🌸🍃کمک کار حضرت زهرا سلام الله علیها
🌹🍃بعد از شهادت یدالله آرام و قرار نداشتم .هَمَش به لحظه ی شهادت و چگونگی شهید شدنش فکر می کردم. این احساس که با لب تشنه شهید شده بود بی تابم می کرد.
⚪️🍃هیچ کس راستش را به من نمی گفت حتی پیکرش را هم روز تدفین ندیدم؛ وقتی به بالای جنازه اش رفتم فقط پاهایش را نشانم دادند و آن جوراب نویی که خودم در آخرین دیدار به او داده بودم به پایش بود.
🌸🍃خلاصه هیچ چیز آرامم نمی کرد با این که اولین بارم نبود که وداع با فرزند را تجربه می کردم قبلا محمدم شهید شده بود، ولی این دفعه فرق می کرد .شعله های فراق عزیزانم هر لحظه افروخته تر می شد. نه می توانستم بر زبان بیاورم و نه می توانستم پنهان کنم. من باید سنگ صبور همسر و دیگر فرزندانم می شدم.
🌷🍃به هرحال مدتی گذشت و من بی قرارتر از روز قبل؛ تا این که شبی در رؤیا محمدم را دیدم که در میدان وسط شهر زیر درختی نشسته بود؛ رو به من کرد و گفت: مادر چه شده؟ چرا این قدر بی تابی؟ شما که همه را به صبر دعوت می کردید ! چرا این چنین غمناک و ناراحتید؟
🌹🍃وقتی حرف میزد مثل همیشه حرف هایش زیبا و دل نشین بود. احساس می کردم چقدر در کنارش به آرامش رسیدم گفتم: پسرم کسی که راستش را به من نمی گوید، تو بگو که چه بر سر یدالله آمد؟ چگونه شهید شد ؟ آیا لب تشنه جان داد...
🌸🍃 گفت: جایش خوب است و کمک کار حضرت زهرا (سلام الله علیها) است ...🔻🔻🔻