📚 وجوب حلالیت طلبیدن برای غیبت و تهمت
💠 سؤال: اگر کسی غیبت کرده یا به دیگری تهمت زده باشد، چگونه از گناه خود توبه کند؟ آیا باید رضایت او را جلب کند؟
✅ جواب: باید با پشیمانی از گناه بزرگی که مرتکب شده است از خداوند، آمرزش بخواهد و تهمت را تکذیب کند و از کسی که غیبت او را کرده یا به او تهمت زده است، حلالیت بطلبد و اگر ممکن نیست یا مفسده دارد، برای او استغفار کند.
#احکام_گناهان #غیبت #تهمت
🆔 @leader_ahkam
16.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🌐💠
🌐💠
💠
*زندگی به سبک نهج البلاغه*
👌 *مؤمن ، زیرک است*
💠 در مقابل نیرنگ خناسان و دورویان، آدمها به چند دسته تقسیم میشوند :
⤵️
✅ عده ای در غفلت و بی خبری زندگی می کنند. اینها را دشمن شبانه در خواب به اسارت می برد و تباه می کند.
💠 حضرت در نامه ۶۲ خطاب به مردم مصر_ که در معرض حمله غافلگیرانه معاویهء مکّارند_ می نویسند:"
💎 *مَن نامَ لَم یُنَم عنه: هرکس بخوابد دشمن او نخواهد خوابید* ."
✅ عده ای نیرنگ دشمن را می فهمند اما تدبیر و چاره اندیشی ندارند و منفعلانه تسلیم می شوند.
🔸 *درباره این گروه در حکمت ۳۱ می خوانیم:*
◾️ " آن کس که از هر چیزی ترسید،⏪ همواره در حال عقب نشینی است
◾️و کسی که در تردید و دودلی باشد،⏪ زیرپای شیطان لگدمال خواهد شد.
◾️ و آنکه تسلیم حوادث روزگار شود و به تباهی دنیا و آخرت گردن بنهد، ⏪ هر دو جهان را از دست خواهد داد."
👌 اما " *صبحگاهان حقیقت بر آن کس که دو چشم بینا دارد، روشن است.* " ( حکمت ۱۶۹)
✏️با این مقدمات امیرمؤمنان در زمینه فتنه سخت و پیچیده ی جمل می فرمایند:" ⬇️
💎 *من آگاهی لازم به امور را دارم؛ نه حقیقت را پوشانده ام و نه کسی توانسته حقیقت را بر من بپوشاند.* "
ای برادر و خواهر مؤمنم ❗️
👈نه بیخود و بی جهت به کسی سوء ظن داشته باش و نه ساده لوح باش؛ 👉
👌 *مؤمن باید کیّس باشد....*
( خطبه ١٠، نهج البلاغه)
🔗ادامه دارد....
✍️حجةالاسلام مهدوی ارفع
💠
🌐💠
💠🌐💠
نگاهی کوتاه به زندگی و خصوصیات رفتاری شهید «حسینعلی عالی»
«حسینعلی عالی» در ماه محرم سال ۱۳۴۶ در روستای «جهانگیر» شهرستان «زابل» متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در این شهرستان گذراند. وی در حوادث انقلاب حضور فعال داشت و عاشق امام خمینی رضوان الله علیه بود و نیز همه را به اطاعت از ایشان سفارش میکرد.
با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در واحد اطلاعات لشکر 41 ثارالله استان کرمان به فعالیت پرداخت. وی در عملیاتهایی همچون «والفجر 8»، «کربلای 1» و «کربلای 5» حضور یافت.
شهید «حسینعلی عالی» در عملیات «کربلای 5» آسمانی شد.
🌹خاطره«اصغر ایران منش پاریزی» از شهید حسین علی عالی:
دوربین دید در شب را باید با خودمان میبردیم و آب تا ناحیه سینهمان را میپوشید، شنا كردن لازم نبود دوربین را روی سرمان میگذاشتیم و داخل آب راه میرفتیم.
خط دشمن با ما سه كیلومتر آبی فاصله داشت. در این ده شب ما باید هر شب یک مسیر را برای شناسایی و جمعآوری اطلاعات انتخاب و وضعیت دشمن را بررسی میكردیم كه كدام نقطه از خط عراق، از نظر نگهبانی، تجهیزات و رفت و آمد نفرات ضعیفتر و برای حمله مناسبتر است.
🌷صبح همان روز هم باید حسین اطلاعات جمعآوری شده را به حاج قاسم سلیمانی گزارش میكرد.
شبها را اینگونه میگذراندیم و روز را هم باید به نوبت دیدهبانی میدادیم و در پست دیدهبانی میایستادیم و تحركات دشمن را در همان نقطهای كه شب بررسی كرده بودیم، زیر نظر میگرفتیم و ریزه كاریها را كنترل میكردیم و با اطلاعاتی كه شب به دست آورده بودیم مطابقت میدادیم و مجدداً به فرماندهی گزارش میكردیم تا با توجه به همین گزارشات، حاج قاسم سلیمانی نقطه و ساعت آغاز عملیات را تعیین کند. شب عملیات و نقطه رهایی مشخص شد، بچههای اطلاعات جلو و حدود 400 نفر غواص هم پشت سرشان حركت كردند و رفتند.
چند عدد چراغ گردان كه به آنها چراغ آمبولانسی هم میگفتند، داخل یک گونی به گردنم آویخته بودم و با خودم میبردم و قرار بود هر جا كه موانع برداشته و معبری باز میشد، من یكی از آنها را كه داخل پلاستیک پرس شده بود را آنجا روشن كنم تا قایقهای بعدی كه نیروهای جدید را میآورند، مسیرشان را بر این اساس مشخص كنند.
🌴دشمن حدود 100 متر جلوتر از نیروهایش را با سیم خاردار، موانع سختی درست كرده بود. پشت این سیمها هم حد فاصل هر 300 یا 400 متر سكویی ساخته و روی آن را چهارلول نصب كرده بودند تا بتوانند روی آب را كاملاً پوشش بدهند و امنیت روی آب را برای خودشان برقرار كنند.
حدود 150 متری با این سكوها و سیم خاردارها فاصله داشتیم كه سمت چپ ما محور لشكر عاشورا لو رفت. چهار لولی كه روی سكوی روبروی ما بود تمام توجهش به محور عاشورا جلب شد و چرخید و مرتب به همان سمت تیراندازی میكرد. ما هم از فرصت به دست آمده استفاده كردیم و خودمان را كشیدیم به سمت راست تا به سیمهای خاردار برسانیم. هنوز 30 متری فاصله داشتیم كه عراقیها متوجه حضور ما شدند، آتش را به سمت ما گرفتند. همه هیجان زده داخل آب میدویدیم تا به سیمها برسیم و عبور كنیم.
هنوز بچههای تخریب فرصت پاره كردن سیمها را پیدا نكرده بودند كه حسین خودش را روی سیمها انداخت و فریاد میزد از روی من رد شوید. مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و اولین نفری باشد كه از روی حسین رد شود. حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود. عارف به تمام معنی بود، زاهد بود، انس شدیدی با قرآن داشت، محبوب قلوب بود.
اما حسین هم چنان فریاد میزد: «زود باشید! عجله كنید! رد شید! معطل نشید! از روی كمرم بپرید! بپرید و خودتان را به خشكی برسانید وگرنه همه تلف میشویم."
🌷فرمانده گردان، صدایش را بلند كرد و گفت: «حسین! خجالت بكش! كی میتونه پا روی تو بذاره و بگذره. مگه كار راحتی است.»
ولی حسین هم چنان التماس میكرد كه معطل نشوید. صبح روز بعد، پیكر بی جان حسین را در حالی كه سیمهای خاردار را در بغل داشت و تیر دشمن پهلوی نازنینش را شكافته بود، در همان نقطه پیدا كردیم و به عقب برگرداندیم.