⭕️پدر فوت کردند و نمی دانیم ایشان سال خمسی داشتهاند یا نه؛ آیا ارثی که از مرحوم پدر به ما رسیده، مشمول خمس میشود؟
✅ پاسخ:
اگر نمیدانید که ایشان خمس بدهکار است یا اموالش متعلق خمس است، نسبت به خمس تکلیفی ندارید وگرنه باید بدهی خمسی او را مانند بقیه بدهیهای پدر، از اصل مال او پرداخت کرده و سپس باقیمانده اموال را بین ورثه تقسیم کنید.
🔺پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری.
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
🍀@tasvir12🌸
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓معیار در سن تکلیف دختران و پسران بر اساس سال شمسی است یا قمری؟
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
🍀@tasvir12🌸
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 11 🔽
⚪️فصل اول
🌹«مهران ، مهریه فاو»
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷قسمت یازدهم
🌹هوا که به سمت روشنی می رفت، فرمانده لشکر نیز همپای گروهان های احتیاط از جاده خاکی که حالا دیگر باز شده بود، به سمت بالا میآمد. با دیدن ایشان خیالم راحت شد. پیروزی قطعی شده بود و به زودی مهران به آغوش وطن برمیگشت. حالا دیگر کار من تمام شده بود. به مقر برگشتم. حمام رفتم و دوش آب سرد گرفتم. حال میبایست از بچههای محورهای فاو و جزیره با خبر میشدم.
⚪️شاهین خان که روی صندلی نامناسبی نشسته بود، قبل از ایران خانوم از جایش بلند میشود و درحالی که پائین کمرش را میمالد، میگوید:
«این که… میگه … وقتی عراق مهران رو گرفت، سروصدای تبلیغاتی راه انداخت رو راست میگه، چون حرف صدام رو کسی باور نمیکرد، شاهحسین رو برای شهادت بردند مهران.
♦️خودم مدتی توی این منطقه بودم. بزرگ نمایی مهران برایم عجیب بود. راست میگه که بازی سنگینی توی رسانهها راه انداختن. انصاف نیست که بگم قصه بافته. این سنگر که میگه توش احساس راحتی میکردم و متفاوت با سنگرهای دیگه بود، پاسگاه مرزی... این جاده که در شرح اون گفته که روی ارتفاعات... به سمت آب زیادی میره رو برای پشتیبانی پاسگاههای صفر مرزی کشیده بودیم. کار پرزحمت و هزینهبری در زمان خودش بود. با وجود همسایهای که حاکمش دیوانه است، لازم بود.»
⚪️ وارد سالن میشود. ادامه حرفهایش را ایران خانم نمیشنود. که متوجه شده شاهین خان تحت تاثیر قرار گرفته، و خودش را به او میرساند و می گوید:
«برخورد خوبی باهاش نداشتی توی فرودگاه. میخوای زنگ بزنم یه تشکر خشک و خالی از محمود آقا بکنی؟»
♦️شاهین خان میگوید:« بابت چی؟»
⚪️ روز بعد وقتی شاهین خان برای پیادهروی از خانه خارج میشود، ایران خانم با نهال تماس میگیرد و از تأیید خاطرات محمودآقا توسط شاهین خان میگوید و توضیح میدهد که چقدر تحت تأثیر قرار گرفته است. او از نهال میخواهد به محمودآقا زنگ بزند و تشکر کند.
♦️نهال که تا قبل از تماس مادرش موفق به خواندن خاطرات محمودآقا نشده، همراه با همسرش آن را میخوانند. همسر نهال که از خواندن آن خاطرات به وجد آمده، درباره تصاویر و قابهای درجه یک سینمایی که در متن وجود دارد، برای نهال توضیح میدهد؛ این که چه جلوههای ویژهای میتوان از آن خلق کرد.
⚪️او از نهال میخواهد تا با محمودآقا تماس بگیرد و ارتباطش را بیشتر کند؛ که در جواب، نهال نظر تخصصی خودش را درباره محمودآقا میدهد و به تضاد شخصیت محمودآقا در روز اول آشنایی در فرودگاه میپردازد؛ این که حاضر نشده با او دست بدهد، اما به سادگی گنجینه خاطراتش را در اختیار او قرار داده. اشاره به تعارف سوهان میکند و این که وقتی متوجه شد مامان سوهان دوست دارد، حاضر نشد ظرف سوهان را پس بگیرد و این که چرا با لطفی که به ما داشت، تلاشی برای صمیمیترشدن با ما نکرد. او تمام یافته هایش را در این جمله خلاصه میکند: « سخت و نفوذ ناپذیر به نظر میرسد.»
♦️او ابتدا تأملی میکند، اما دو روز بعد به بهانه گرفتن آدرس پستی تماس میگیرد و از تمایل خود و همسرش برای خواندن خاطرات دیگر ایشان میگوید. محمودآقا با برخوردی خوش، اما جوابی کوتاه، شماره دکتر عباس طاهری را میدهد که در هامبورگ است.
نهال چند بار رفتار محمود آقا را در ذهنش مرور میکند و نتیجه تماس را با همسرش در میان میگذارد. در حضور همسرش با دکتر طاهری تماس گرفته و خیلی زود متوجه میشود که ایشان فرانسه و انگلیسی را به خوبی صحبت می کند. گوشی را به همسرش میدهد. او از تمایلش برای آشنایی بیشتر با دکتر میگوید. وقتی متوجه میشود که دکتر چند سالی در فرانسه زندگی کرده، برای شام به رستوران معروف «هرلین» هامبورگ دعوتش میکند؛ چون منوهای آشپزی کلاسیک فرانسوی این رستوران بینظیر است. او از نهال میخواهد که با رستوران تماس بگیرد و میز شماره سیزده را رزرو کند. چون چشم انداز مناسبی به رودخانه آلستا دارد.
⚪️روز شنبه است و نهال تمام عصر بیکار است؛ اما همسرش تا ساعت ۹ شب کارش در استودیو طول میکشد. او در تماس دومی که با دکتر میگیرد، برای ساعت هشت قرار میگذارد. چنان مشتاق کشف محمودآقا و دیدن دکتر طاهری است که نیم ساعت زودتر خودش را به رستوران میرساند. دکتر طاهری به شدت اهل نزاکت در آداب است. وقتی به میز سیزده نزدیک میشود، ساعت خودش را چک میکند و میپرسد:« درست آمدم؟
♦️شما نهال خانم هستید؟»
« بله… و شما دکتر طاهری، افتخار دادید دکتر.»
⚪️نهال تمام قد میایستد و به سمت دیگر میز میرود. صندلی را عقب میکشد کیف دکتر را از دستش میگیرد و تعارف میکند تا کنار پنجره بنشیند.
🌷ادامه دارد...
🌹عکسی که به یادگار باقی ماند /مادری چشم به راه و پسری در راه شهادت
⚪️ عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود، موقع اعزام، عکاس از ایشان خواست تا از ماشین بیاید پایین، تا با من عکس بگیرد.
🌹 انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدن علی اکبر شده بودند.
⚪️ قبل جبهه هم کمتر خانه بود، راستش همیشه مسجد بود ،بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم.
🌹 آره فقط خدا خواست این جوری تربیت بشود.
⚪️ موقع جبهه رفتنش به او گفتم، هر جا می خواهی برو، خدا به همراهت.
🌷🌷🌷 سه تا از بچه هایم را هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم و افتخار می کنم، پسرهایم فدای علی اکبر امام حسین(علیه السلام).
🌹 علی اکبر چند سالی مفقودالاثر بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در، همیشه می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بماند، خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نگذارد.
🌸 راوی: مادرشهید علی اکبر احمدیان
قائمشهر
🌹وصیت نامه ی شهيد سيد عباس جولايي:
⚪️برادرانم! به ريسمان الهي اعتصام كنيد و آن را رها نسازيد ،
🌹هرچه به كلاس بالاتري از ايمان برويم درسهاي مان مشكل مي شود و درس امتحانات مشكل تر و شيطان هم تلاشش بيشتر مي شود. مبادا پس از چند صباحي تحمل درد و رنج و زحمت در راه خداي بزرگ به دره نيستي سقوط كنيم،
⚪️قرآن زياد بخوانيد و سعي كنيد زماني كه خداوند(متعال) با شما صحبت مي كند، ترجمه تحت اللفظي آن را بدانيد .
🌹تقوا، تقوا، اساس كار است اگر تقوا نباشد، اكثر عبادات به خاطر غير خدا مي شود،
⚪️نماز را طوري بخوانيد كه بدانيد با خدا چه مي گوييد.
🌹مبادا عبادات مان بندي باشد كه ما را از راه سعادت بازدارد، بدين واسطه كه فكر كنيم خيلي آدم خوبي هستيم عبادات ما بايد پله اي براي صعود ما به درجات و كلاس هاي بالاتر باشد.