✍چقدر
عجیب است
زیر بار غمهای دنیا لِه شدیم!
اما ابتلا به غم تو
غمهای دیگر را از قلبمان زدود!
غم #نداشتنت بزرگِمان کرد...یوسف!!
تا تو تنهایی
غم دلمان زدودنی نیست.
#سلام_تنهاترین💚
♡••࿐
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠 #خلوت_من_و_خدا💠
🌸اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ🌸
🍃خدایا! مرا بهوسیله #حلالت از حرامت بینیاز کن، و با #فضل خودت، از هرچه غیر خودت بینیاز گردان🍃
🔰 #آیتالله_بهجت قدسسره میفرمودند: به هر تعداد که میخواهید #ذکر را بگویید و قبل و بعد از گفتن همه، یک #صلوات بفرستید.
🔰معظم له برای کسانی که از ایشان برای برطرف شدن مشکلات #اقتصادی خود و #افزایش_رزق، دستورالعملی میخواستند همین ذکر را توصیه میفرمودند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حضرت عیسی(ع):
نترسيد ازکسانیكه میتوانند فقط بدن شمارا بكشند ولی نمیتوانندبه روحتان صدمه بزنند.
ازخدا بترسيدكه قادراست
هم بدن و هم روح شمارا در#جهنم هلاك كند.
📚انجيل متی،28:10
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹یک قدم تا خدا🌹
🌸از عارفی پرسیدند: فاصله انسان تا پرودرگار متعال چقدر است؟
فرمود:به اندازه یک قدم.
🌿گفتند:آن یک قدم کدام است؟
🌸گفت:پا گذاشتن روی نفس خود.
((ان الراحل الیک قریب المسافه))
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍#ازلسان گرم دانشمندبشنویدداستان حکایت_موسی_و_جوان
روزی حضرت موسی برای عبادت به کوه طور میرفت؛
در راه، جوانی سالم و سرحال ایشان را دید و گفت: ای موسی برو به خدایت بگو من نه تنها تو را عبادت نمیکنم بلکه هر آنچه به عنوان گناه مشخص کرده ای انجام میدهم،
هر عذابی میخواهی بکن ...!
سخنران:استاددانشمند 🎤
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃کلیپ.آرایش و پوشش در آخرالزمان
🍃بسیارآموزنده
🍃اگرکلیپم دوست ندارید اینو ازدست ندهید
📚استاد رائفی پور
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شیعه شدن فرزند قاری معروف سنی عبدالباسط..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار جا دعا مستجابه ...
🎙#مرحومآیتاللهمجتهدیتهرانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#_وفای_به_نذر
حاج میرزا خلیل تهرانی که از اطبای مشهور و دانشمندان عالی قدر شیعه است در زمان سید صاحب ریاض در کربلا به مداوای بیماران اشتغال داشت. او میگوید: هنگامی که ساکن کربلا بودم مادرم در تهران زندگی میکرد، شبی او را در خواب دیدم به من گفت: پسر جان من از دنیا رفته ام، جنازهام را پیش تو میآورند. کسی دماغم را شکست. چیزی نگذشت که نامه ی یکی از دوستانم به دستم رسید، در آن نامه نوشته بود: مادرت از دنیا رفت، جنازه اش را با جنازههای دیگر فرستادیم. وقتی جنازهها وارد شد مراجعه کردم، گفتند: ما خیال میکردیم شما ساکن نجف هستید جنازه ی مادرت را در رباط ذی الکفل گذاشتیم. پیوسته موضوع شکستن دماغ در نظرم بود. بالاخره جنازه ی مادرم را تحویل گرفتم، همین که کفن را باز کردم دیدم دماغش شکسته است، علتش را پرسیدم، گفتند: این جنازه بالای جنازههای دیگر بود اسبها میان رباط در هم آویختند و به جنازهها برخورد کردند و این جنازه از بالا به زیر افتاد، دیگر ما اطلاعی نداریم. پیکر مادرم را به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل (ع) آوردم، آن جا عرض کردم: یا ابالفضل! مادرم نماز و روزه را خوب نمی توانست انجام دهد، اکنون به شما پناه آورده ام، به فریادش برس، من با شما عهد میبندم پنجاه سال نماز و روزه برایش بخرم، پس از آن مادرم را دفن کردم. مدتی گذشت، شبی در خواب دیدم ازدحام و داد و فریاد زیادی بر پا است، خارج شدم دیدم مادرم را به درختی بسته اند و او را با شلاق میزنند، گفتم: چه کرده که او را میزنید؟ گفتند: حضرت ابوالفضل به ما دستور داده او را بزنیم تا مبلغی را که تعهد کرده بپردازد. داخل منزل شدم و مبلغی را که میخواستند آوردم، مادرم را رها کردند. او را به منزل آورده، به خدمتش مشغول شدم، وقتی از خواب بیدار شدم، حساب کردم مبلغی که در خواب از من گرفته بودند کاملا مطابق بود با پنجاه سال نماز و روزه، آن مبلغ را برداشتم نزد سید صاحب ریاض آوردم و تقاضا کردم از طرف مادرم پنجاه سال نماز و روزه بگیرند.
📙پند تاریخ30/2 ؛ به نقل از: دار السلام 2/ 245.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•