3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☄ در روز قیامت در مورد تربیت فرزندان و خصوصا#دخترت سوال خواهد شد چه جوابی داری؟!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🌿🌸🌿
#تلنگر
✍تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷آیت الله بهجت:
✍خداوند متعال می فرماید:و ءاتینه الحکم صبیا؛ در حال کودکی، حکم را به او عطا کردیم.(مریم/12)
❇️و نیز می فرماید:قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا؛ گفت: من بنده ی خدایم، خداوند به من کتاب عطا کرده و پیامبر قرار داده است.(مریم/30)
💠اگر مساله ی امام شناسی بالا رود، خداشناسی هم بالا می رود؛ زیرا چه آیتی بالاتر از امام(ع)؟ امام آیینه ای است که حقیقت تمام عالم را نشان می دهد؟
📚در محضر بهجت/ج1/ص40
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
چه خوبه که
کلیدباشیم نه قفل🔑
نوازش باشیم نه سیلی
باهم بخندیم نه به هم
راه باشیم نه سد
درک کنیم نه ترک🔑
نمک لحظه هاباشيم
نه نمک زخمها
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزی حضرت نوح (علیهالسّلام)
به سگی برخورد کرد.
بر زبان نوح گذشت که این سگ
چه زشت است و چه صورت
ناخوشی دارد.
در این هنگام از سوی خداوند،
عتاب آمد که:
ای نوح! بر آفریده ما عیب میگیری.
نوح از این عتاب، گریه کرد و روزگار
درازی بر خود نوحه میکرد تا نام
وی را نوح نهادند.
وحی آمد: ای نوح! چقدر ناله میکنی!
نوح با عمر درازی که داشت یک بار
کلمهای گفت که مورد رضایت خداوند
نبود و آن همه گریست.
پس خود را بنگر، که با این همه
لغزشها و مصیبتهای بیشمار
چه باید کرد
📙داستانهای کشف الاسرار، ص 305
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#نتیجه_ی_فاش_کردن_راز!
سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد: ابراهیم مدبر میگوید: در آن وقت که امیرالمؤمنین مأمون به روم رفته بود، روزی سوار بود و او را اسفهسالاری بود «عجیب» نام. گفت: یا عجیب! میخواهم که اسب با تو بدوانم تا بنگرم که اسب تو چگونه میرود. پس هر دو اسب را بتاختند، چندان که از نظر خواص دور شدند. مأمون عجیب را گفت: غرض من آن بود از این مسافت که مرا با توستری بود و [خواستم] با تو خالی کنم و بگویم. بدان که من از این برادر خود معتصم اندیشه میکنم. باید که پیوسته احوال مرا مراقبت کنی و در محافظت من حزم (احتیاط) به جای آری. «عجیب» خدمت کرد و چون بازگشتند و چندی برآمد، عجیب فرصت طلبید و این معنی نزد معتصم حکایت کرد. معتصم از وی منت داشت و زندگانی به حزم کردن گرفت، چندان که نوبت خلافت به معتصم رسید و اول روز که به خلافت بنشست، بفرمود تا عجیب را بگرفتند و فرمود که سیاست کنند. عجیب گفت: یا أمیرالمؤمنین! گناه من جز اخلاص و هواداری تو چیست؟ گفت: گناه تو فاش کردن راز برادرم بود و سری که با تو گفت نگاه نداشتی و مرا به تو چه اعتماد بود پس از این؟ پس در حال «عجیب» را بکشتند و افشای آن سر، سر او را از مصاحبت تن معزول کرد.
📙 جوامع الحکایات / 234.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 اینگونه بخشیده شو!!!
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 حجت الاسلام پناهیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•