#بیسیمچی|📞|• [ یک‌متن،سرشآر از #روضه! ] +همت همت،مجنون🎙 حاجے صداے منو میشنوید؟!! همت همت مجنون؟؟📞 - مجنون جان، به گوشم +حاج همت ، اوضاع‌خیلــےخرابه، برادر💔 محاصره تنگ تر شده... اسیرامون خیلے زیاد شدن اخوی...! خواهر و برادر ها را دارند ؛ قیچے میڪنند...!! #اینجاشیاطین‌مدام‌شیمیایـے‌میزنند... برادر ، خیلی‌به بچه ها تذڪر میدیم ولے انگار دیگه اثرے نداره...💔 عامل خفه ڪننده دیگه . . بوے #گیاه نمیده، بوے #گناه میده..🍂 + همت جان...؟؟!! حاجے‌جان‌اینجا به‌خواهرا،همش‌میگیم پَر چادرتون رو حائل ڪنید تا بوےِگناه مَشامتون رو اذیت نڪنه... ولے ڪو اخوے،آخه‌گوش شنوا...؟⛓ حاجے،برادرامون‌اوضاشون‌خیلےخرابه... همش میگم برادر ، نگاهت!!! برادر ، نگاهت...! حاجے این ترڪش هاے نگاه برادرا.. فقط قلبو میزنه...💘 + کمک میخوایم حاجی...:)💔 به بچه هاے اونجا بگو + کمک برسونید :))🌿 دارے صدا رو... :)✨ همت ،همت ، مجنون....!؟🎙

🎥داستان جالب ”روحانی و خانم بی حجاب“ از زبان استاد قرائتی

🚨اولین فیلم عجیب وتکان دهنده ازمنزل روحانی منتشرشد❗️ 🚨قابل توجه طرفداران روحانی مخالفان روحانی بدون تعصب ببینید😔 #کاملا_واقعی👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3471310851C6309f6d13d https://eitaa.com/joinchat/3471310851C6309f6d13d ❌ بزرگترین کانال سیاسی فرهنگی در ایتا ☝️☝️

السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله گفتم که خدایامرادی بفرست🌼🍃 طوفان زده ام راه نجاتی بفرست🌼🍃 فرمود که با زمزمه ی یا مهدی🌼💛🌼 نذر گل نرگس صلواتی بفرست🌼🍃 نذرسلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله (۱۴)مرتبه صلوات بفرست 🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد 🌼 وَآلِ مُحَمَّد 🌼 وَعَجِّل فَرَجَهُم

میلیونر شدن دور از دسترس نیست🤩😎🤑💶💶💶💶💶💶💶💶💶💶💶💶💶 میخوای #پولدار شی ؟!☹️ نمیدونی از کجا شروع کنی؟🤞🏻 دیگه نگران نباش🙅🏻‍♂ سیدآقا اینجاس یادت بده از ایتا کسب درآمد داشته باشی😉 بله درست دیدی ⚜💰💶 آموزش رایگان کسب درآمد اینبار از ایتا 🤗 با کسب درآمد اینترنتی رئیس خودت باش 😎 فقط کافیه بزنی رو لینک 👇🏻👏🏻 🤑https://eitaa.com/joinchat/2398552272Ce681e879bb تشریف بیار ضرر نمیکنی 😉 🤑https://eitaa.com/joinchat/2398552272Ce681e879bb #پول #ثروت #درآمد

ماشالله چه حیاط بزرگی یه حوض بزرگم وسط حیاط هست، در حیاط رو بستم راه افتادم سمت خونه رسیدم پشت در، در زدم، صدای حاج خانمی اومد، بفرمایید تو، وارد شدم بعد از سلام و. احوالپرسی حاج خانم گفت، اسمت چیه دخترم، گفتم اسم خودم روناک فرشاد پسر بزرگم شش سالشه فرشیدم پسر کوچیکم سه سالشه، نگاهی به بچه‌هام انداخت گفت ماشاالله چقدر خوشگل و دوست داشتنی هستن، اتاقی رو بهم نشون داد گفت اون اتاق برای خودت و بچه هات برو ساکت رو بزار بیا اینجا پیش من بشین برام تعریف کن ببینم چی شده، البته نوه‌ام یه چیزهایی برام گفت ولی من میخوام از زبون خودت بشنوم، وارد اتاقی که گفت شدم، اتاق بزرگی بود سه تا تخت گذاشته بود و کمد دیواری داشت یه تلوزیون روی یه میز قشنگ بود اتاق موکت بود ولی یه موکت خیلی نرم که ادم لذت میبرد رو. راه بره، فرشاد گفت مامان سه تا تخت هست اینها برای ماست گفتم آره، با فرشید دویدن سمت تختها هر کدوم خودشون رو. پرت کردن روی تخت گفتن این تخت من، نزدیکشون شدم گفتم، بچه‌های خوبی باشید حرف گوش کنید شلوغم نکنید وگر نه حاج خانم بیرونمون میکنه... ✍ادامه دارد ⛔️هرگونه کپی برداری وفوروارد از داستان‌های کانال حرام میباشد