eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2.3هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5هزار ویدیو
92 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی زیباست دقت کنید! آرام رد شوید حس کنید! نفس بکشید! همه چیز نعمت است . . . روزی خوب و زیبا را برایتان آرزو دارم.. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
مراقب باشیم که نیاید روزی که اینگونه ازمایادکنند: ڪاش ناشناخته می ماند؛ ڪه فڪر میڪردیم بهترینه... ڪه رویِ معرفتش حساب ڪرده بودیم ... ڪاش سر از ڪارش در نمی آوردیم ، آن رویِ سڪه اش را نمیدیدیم ، نقابش را ڪنار نمی زدیم ... ڪاش تصوراتمان را ، اعتمادمان را ، آرامشمان را خراب نمی کردیم...! 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
خدايا هرگز نگويم "دستم بگير" عمریست گرفته ای، "رهايش مکن" من قدرت آن را ندارم.... تا قلب آنها که "دوستشان" دارم را شاد کنم از تو ميخواهم دعايشان را مستجاب و دلشان را "شاد" گردانی... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💞 همسرانه 💑 برویـــد با هـــم بســازیـــد! 🔸رهبـــر انقلاب: بنای کار ازدواج، بر ســازش دختــر و پســر است؛ باید با هم بسازند. این «باهم بسازند»، معنای خیلـــی عمیــقی دارد. من یک ‌وقت خدمت امـــام رفتــم، ایشان می‌خواستند خطبه‌ی عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف مــا که طــول و تفصیــل می‌دهیم و حرف می‌زنیم عقد را اول می‌خواندند، بعد دو، سه جمله‌ی کوتاه صحبت می‌کردند. 🔸من دیــدم ایشــان پس از این‌که عقـــد را خواندند، رویشان را به دختــر و پســر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم، دیدم کــه ما این همـــه حــرف می‌زنیم، اما کلام امام در همین یک جمله‌ی «بروید باهم بسازید»، خلاصه می‌شود! حالا ما هم عرض می‌کنیم که شما دختــران و پســران، بروید با هم بسازیـــد در کمو کاستی زندگی. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt ✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟 تکنیک های همسرداری 🎗همدیگر‌ را بفهمید فرض کنید همسر شما کمی زود از کوره در میره و این ویژگی شخصیتی ایشون هست، با همچین فردی نباید تو شرایط بحث و دعوا دهن به دهن گذاشت❌ چون اینکار فقط و فقط باعث تشدید تنش میشه😖 🔖سکوت و گفتن جمله «حق با شماست» میتونه بهترین تصمیم یک زن یا مرد با سیاست باشه که در شرایط بحرانی همسرشو آروم می‌کنه...💯 ✴️ این نکته رو در نظر بگیرید که حتماً وقتی حال هر دوتون خوب هست، در مورد اون موضوع با هم حرف بزنید🌿 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراز علاقه دختر به پسر.mp3
4.36M
کاربر: 💠 دختر۲۰ ساله ای هستم. از کسی خوشم اومده و احساس میکنم هم کفو هم هستیم. هیچ واسطه ای و ارتباط خاصی هم ندارم که بخواهم از اون طریق علاقه ام رو به طرف بگم. باید چیکار کنم؟ 🔹 البته چند بار خیلی ظریف و غیر مستقیم بهش علاقه خودم رو نشون دادم، ولی یا متوجه نشد یا خودشو به اون در زد. به نظرتون علاقه ام رو به او بگویم؟ ⭕️ پاسخ مشاور: استاد مصطفوی رو می تونید در فایل بالا بشنوید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
خوشبختی ... زمانیست کہ وجودت ارمغان آرامش برای دیگران باشد... هرزمان احساس کردی دیگران درکنارت آرامش دارند..... بدان کہ خوشبختی.. چون خودت آرامی... کہ میتوانی دیگران را آرام کنی..... … بیاییم با آرامش بخشیدن به دیگران زندگی رازیباتر کنیم..... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت اول در دنیایی که ما انسان ها در آن زندگی میکنیم،اتفاقات خوب و بد زیادی ،ممکن است برایمان بیفتد! این اتفاقات گاهی مسیر زندگیمان را عوض میکنند.و این تغییر مسیر،یک شروع است،شروعی دوباره برای زندگی♡ همینطور که داشتیم با بچه ها از باغ خارج میشدیم،دنبال موبایلم میگشتم که یادم افتاد،توی باغ جاگذاشتم. --ساسان!ساسان!؟ همینطور که داشت تلو تلو میخورد ،به طرفم برگشت و با چشمای نیمه باز و خمارش بهم زل زد.؟ _راستش من موبایلم رو جا گذاشتم،شما برید من خودم میام. یه پوزخند زد و با سر تایید کرد. راه رفته رو برگشتم ودر ویلا رو باز کردم،بوی گند سیگار و مشروب ،بدجوری حالمو بد کرد!همینطور که بایه دست دماغمو گرفته بودم به طرف مبلی که موبایلم روش بود رفتم و موبایل رو برداشتم. از ویلا بیرون اومدم و همینطور که داشتم از باغ خارج میشدم،به این فکر میکردم که،خاله سوری بد بخت باید فردا با اون کمر دردش اینحارو تمیز کنه،و چقدرم فوش نثار ماها میکنه‌....! سوار ماشین شدم و به طرف شهر حرکت کردم. چون باغ خیلی دور تر از محوطه شهر بود،انگار که جاده رو بسته بودن و فقط ماشین من حق ورود به اون خیابون رو داشت،تاریک تاریک! راستش اولش یه نمه ترسیدم ولی بعدش ترسم تبدیل به عادت شد. کم کم تیر برق های کنار جاده شروع شد،و این یعنی وارد شهر شده بودم. یدفعه حالم بد شد و مجبور شدم توقف کنم. از شانس من کنار یه بستنی فروشی ایستاده بودم. با همون حال نامیزون از ماشین پیاده شدمو به طرف مغازه رفتم ،نمیدونم چرا معازه دار که یه پسر هم سن و سال خودم بودم یه طور مشکوکی بهم نگا میکرد. یه آب معدنی گرفتم و تلو تلو خوران خودمو به ماشین رسوندم،یکم از آب رو خوردم و بقیشو همونطور که وایساده بودم ریختم رو صورتم،خیسی صورتم رو باد ملایمی که در حال وزیدن بود از بین برد ولی انگار تو بدنم تنور روشن بود. حس میکردم پاهام تحمل وزنمونداره. همونطور که به ماشین تکیه داده بودم نشستم. باد موهامو به این طرف و اونطرف میبرد. باهمون چشمای نیمه بازم به آسمون خیره شدم،سیاه سیاه،اونقدری که دل سیاهم از نگاه با آسمون سیاه تر شد. تو فکرم برگشتم به عقب،به روزایی که من یه پسر ۱۹-۱۸ساله بودم. عاشق درس،اونقدری عاشق درس خوندن بودم که برعکس بقیه دلم میخواست زودتر کنکور بدم. از پدر و مادرم تا همسایه ده متر اونور تر خونمون همه و همه ازم راضی بودن، به قول معروف آسه میرفتم و آسه میومدم. یه خونواده معمولی داشتم،پدرم کارخونه دار و مادرم معلم بود. ولی به قول خودش به اجبار پدرش این شغل رو انتخاب کرده بود و آخر سر هم دووم نیاورد. استعفا داد............. 🍁نویسنده :حلما 🍁
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | با کسی ازدواج کن که آرامش بهت بده!💞 👌شاخصه‌ای مهم و کلیدی برای انتخاب همسر💞 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt