فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌼
🌼خُـدایا 🙏
🍁در آخرین روز پاییز
🌼دلهایـمان را عاشقـانه
🍁به تـومیسپاریم
🌼پنـاهمان باش...
🍁آرامـش
🌼سـلامتی
🍁عاقبـت بخیری
🌼وعمـر باعـزت را
🍁نصیبـمان ڪن...
🌼آمیـــن
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💢 در امور همسرتان، تجسس نکنید
💠 حریم خصوصی همسرتان را با تجسس زیر پا نگذارید؛ این کار، گناه محسوب میشود.
🔶 شاید همسرتان با مادر یا دوستش حرف خصوصی زده باشد و دوست نداشته باشد که شما از آن مطلع شوید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم فال شب یلداتون😍
اول نیت کنین بعد شات بگیر🍁
ای حافظ شیرازی!
تو کاشف هر رازی!
تو را به شاخ نباتت
هر چه صلاح و
مصلحت میبینی برایم آشکار کن😊
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
نسبـت به ناراحتی همسرتان بیتفاوت نباشید!
💢وقتی بحثتون میشـــه و دلخـــوری پیش میاد؛ نزاریـــد دلخــوری به روز بعد بکشه از دلش دربیارید و بیتفاوت نخوابید. این حس بیتفاوتی، از تلخترین احساسهاست که روح و روان همـسرتون رو آزار میـده.
💢همون شب ناراحتی رو چال کنــید تا روز بعدتون رو با شادی و رضایت از هــم شروع کنــید وگرنه روزی که با ناراحتی از شب قبل شروع بشه، اون روز هم هدر میـــره.
💢اگر گذشت آدم رو کوچیک میکرد خــدا با این همـــه گذشتش انقــدر بزرگ نبود. چه خوشبختند زن و شوهـــر هــایی که حتی تو لحظات ناراحتی و دلخوری کنار هم هستن و جاشون رو از هـم جدا نمیکننـد.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
پاداش مدارا با همسر
✍ امیرالمؤمنین علی (ع):
🔸همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود.
📚مکارم الاخلاق، ص۲۱۸
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
841.6K
💫✨ پرسش و پاسخ
موضوع: 💔 دوست نداشتن فرزند
خانمی سی و هفت ساله هستم دوتا پسر دارم یازده ساله وپنج ساله با نهایت تاسف نمیدونم چرا به پسر بزرگم محبت آنچنانی ندارم احساس میکنم دوستش ندارم یا نمیدونم چطور بگم انگار حس مادری بهش ندارم وقتی بهش نگاه میکنم دلم میسوزه ولی وقتی پیشم میاد دوست ندارم بهش دست بزنم یا اون به من دست بزنه لطفاً کمکم کنید تا مشکلم حل بشه چون داره میره تو دوران نوجوانی میترسم به دلیل کمبود محبت به خلاف کشیده بشه البته پدرش هم تقریبا رفتارش شبیه من هست بیچاره بین ما غریب وتنهاست تو رو خدا کمکمون کنید،البته لازم به ذکره که تا تا چهار سال پیش ما تو خونه پدر شوهرم زندگی میکردیم اونجا خیلی به تمیزی خونه حساس بودن وبه بچه زیاد گیر میدادن ما هم مجبور بودیم به خاطر اونا بیشتر کنترلش کنیم که این کنترل مون تبدیل به سرزنش لحظه به لحظه شده،یعنی لحظه ای نیست که ما بهش ببخشید فهش نداده باشیم،به خدا بچه خیلی خوبیه ها وقتی دوروورمونو نگاه میکنم کم بچه ای مثل پسرمه ولی نمیدونم چرا به کارهای معمولی بچه گانه اش هم حساس شدیم. لطفاً اگه میشه زود جواب بدین خیلی به خاطر این مسأله تو عذابم
---❀🌺🍃🌸🍃🌺❀---
پاسخ استاد کاظمیان« مدرس و کارشناس ارشد خانواده»
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
Zehneashofteh2.mp3
1.46M
😔 با ذهن آشفته و رویا پردازم چه کنم؟
👈 بنده پسری سی و چهار ساله و مجرد هستم، مشکلم این است که قدرت تمرکز روی فکرم را ندارم، این باعث شده که در یادگیری شغل خیلی ضربه بخورم، درعین حال موفق به درس خواندن تا مقطع کارشناسی شده ام ولی خیلی رویا پردازی در ذهنم شکل می گیرد و خیلی وقت ها در حال مطالعه کتاب یا حرف زدن با دوستان هم بخشی از ذهنم (نا خواسته) درگیر رویا هست. آیا کمکی می توانید به بنده بکنید؟
🔺 پاسخ کارشناس (استاد توفیقی) را در فایل بالا بشنوید👆👆
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫 کارهایی که در دوران قهر کردن نباید انجام دهید.👆👆👆
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صل الله علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی ادرکنی 💕،التماس دعای فرج
ماهروی نازنینم «صبح بخیر»
شور عشق آتشینم «صبح بخیر»
هم پر پروانهها در باغ عشق
من گلی جز تو نچینم «صبح بخیر»
سلام 🖐🏻 صبح اولین روز زمستونیت بخیر ❄️
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین روز دی ماه 🌸❤️
چهارشنبه تون پراز بهترینها💞🍃
زندگیتون پراز باران برکت🌸🍃
دلتون پراز نغمههای خوش زندگی💞🍃
و زندگيتون پراز شکوفههای 🌸🍃
سلامتی وتندرستی💞🍃
نگاه خدا همراه لحظههاتون🌸🍃
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از 🌷کانال لاله های زهرایی
💗#زمستان_مبارک
☃️چهارشنبه تون عالی
❄️امیدوارم
💗چراغ زندگیتون
☃️مدام حول محور
❄️عشق و شادی و آرامش
💗در حرکت باشه
☃️و این فصل زمستان براتون
❄️برکت خوشبختی
💗موفقيت و نگاه خدا رو
☃️به همراه داشته باشه
❄️روزتون زیبا و در پناه خدا
⚠️ﻫﯿﭻ ﺯن یا مردی ذاتا خیانتکار نیست❗️ 🙎♂🧕
👌ﻗﺒﻞ ﺍﺯ اتهام زدن به طرف مقابل ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ جمله ﺧﻮﺏ ﻓﮑﺮ کنید:
➖ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
➖ﺍﮔر با همسرت ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ
➖ﺍﮔر با همسرت ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ.
➖ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ، ﺩﯾﮕﺮﯼ راضیاش ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ (ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ نمیکند ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺁﺑﺮﻭست ﻧﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻮ)
➖ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﺮﯾﺪ
➖ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﮐﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
➖ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﻭﻝ ﮐﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭼﺴﺒﯿﺪ
➖ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
❌ هیچ گاه خود را استثناء ندانید؛ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻝ تمام افراد ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ ﻧﻪ ﻣــــﺮﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺧﻮﺍهد کرد و نه زن!!
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✍️ #داستان_دنباله_دار
🍃#کودتای_دل (قسمت آخر )
شب از نیمه گذشته است که نرگس خاتون بی تاب و درد آلود ناله سر می دهد و حکیمه که لذت عبادت شبانه، بیدارش نگاهداشته؛ رو به نرگس خاتون می دود.
نرگس خاتون رو به حکیمه، درد آلود می گوید: «عمه جان! درد دارم، نمی دانم گویا کمرم را…»
نمی تواند ادامه بدهد؛ درد افزون می شود؛ افزون بر قبل؛ لحظه به لحظه و حکیمه آب گرم و دستاری می آورد.
الله اکبر! تو بارداری؟!
با هر ناله نرگس خاتون، حکیمه به علایم بارداری بیشتر و بیشتر پی می برد و یقین می یابد که کودکی در راه است. در ذهن حکیمه به ناگاه آنچه دیده بود از ماموران خلیفه و آنچه از دیگران شنیده بود؛ محو و گم، اما هولناک جان می گیرد: «خلیفه عباسی؛ مهتدی دستور داده است مامورانش هر پسری که متولد می شوند را بکشند…».
و با خود سرد و ترس خورده زمزمه می کند: «به خدا سوگند خود ناظر یکی از آن…»
ادامه نمی دهد؛ هیجان و ترس مانعش می شود، اما ابو محمد که پیش می آید و نگاهش در نگاه او گره می خورد؛ اطمینان و آرامش را به او باز می گرداند.
ناگهان نور، نوری خیره کننده در خانه جان می گیرد و حکیمه دیگر هیچ نمی بیند و در عمق آن نور، نخست شیون نوزادی شکل می گیرد و سپس سیمای نوزاد که بر دستان حکیمه رو به برادر زاده، تقدیم می شود.
اشک شوق بر چشمان اهالی خانه حلقه می زند و جملگی از پشت پرده اشک، نوزاد را در هاله ای از نور سبز می بینند که لبخند بر چهره دارد.
ابو محمد سجده شکر به جای می آورد و حکیمه پارچه سفیدی دور کودک می پیچد و او را به بی تاب و کم طاقت ترین فرد خانه برای دیدن نوزاد، می دهد؛ به نرگس خاتون.
الله اکبر! کودک من است؟
گرم و شیرین کودکش را در آغوش می گیرد، می بوید و می بوسد.
ناگهان صدای در، طنین می شود و به خانه سرازیر.
بهت و حیرت، آمیخته به ترس بر حکیمه هجوم می آورد، به برادر زاده اش نظر می افکند، اما در خلوت نگاه او، آرامش و اطمینان موج می زند.
من می روم در بگشایم.
ابو محمد مانع می شود: «نه عمه جان! خود می روم».
بر می خیزد و می رود و حکیمه به دنبالش تا پشت در. به در می کوبند محکم تر از قبل و نعره می زنند. شیهه چند اسب خواب آلود و خسته و باز نعره: «این در لعنتی را باز کنید».
ابو محمد در می گشاید و به محض گشوده شدن در، ماموران خلیفه با دستاری سرخ که بر سر دارند، مسلح به خانه، گله وار هجوم می آورند.
در نظر حکیمه؛ گرگ ها به سوی اتاق یورش می برند، خون به چهره حکیمه می دود، هیجان و اضطراب، می خواهد به سوی اتاق بدود و کودک را پنهان کند، اما ابو محمد دستش را آرام می گیرد و مانع می شود، تقلا می کند، اما بی حاصل؛ رو می کند به برادر زاده در حالی که چشمانش بارانی و دلنگران است، اما برادر زاده زیر لب زمزمه می کند: «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ».
فریاد و اعتراض ماموران از خانه بلند است:
اینجا که کسی نیست!
جستجو … جستجو کنید!
هیچ نیست….
باز هم جستجو کنید، بی شعورهای ابله!
آخرین جمله را فرمانده آنان می گوید که خشمگین تر از سایرین در نظر حکیمه، جلوه می کند.
چند تن از ماموران به سوی فرمانده باز می گردند:
گزارش دروغ دادند…
هیچ نیست….
خانه خالیست!
فرمانده ماموران، رو به ابو محمد می آید، رگ های پیشانی و گردنش از شدت غضب، بر آمده و نمایان است:
کودک کجاست؟ …. آن کودک که…
ابو محمد هیچ نمی گوید و گرم و آشنا به چهره منقبض شده از خشم فرمانده، نگاه می کند. رگ های فرمانده به حالت عادی خود باز می گردند و در او خشم فروکش می کند؛ نگاه مهربان میزبان تا عمق جان فرمانده رسوخ کرده؛ رسوب می کند.
فرمانده نگاه می گیرد از میزبان و به افرادش نظر می کند که همچنان سرگردان در انتظار فرمان اویند.
برویم…. سریعتر….
و می روند و جملگی از خانه خارج می شوند.
حکیمه در می بندد و شتابان خود را به برادر زاده می رساند که به سوی اتاق می رود.
در اتاق، نرگس خاتون با فرزندش در آرامش و سلامت آرمیده اند.
چه شد؟!!!
حکیمه است که بی تاب از نرگس خاتون پرسش و او در پاسخش می گوید: «داخل شدند واز کنار من و فرزندم گذشتند و بعد خارج شدند؛ نه مرا دیدند و نه فرزندم را!»
و صدای سواران دورتر و دورتر و در تاریکی شب، گم می شود.
#یا_زهرا
💏 5: کار عاشقانه ای که برای همسرتون میتونید انجام بدین
💞1- اوّلین کسی باشید که تولّدش را تبریک میگوید.
💞2- در هنگام سفر برایش نامه ی عاشقانهای نوشته و در کیفش قرار دهید.
💞3- سعی کنید بعضی از چیزها را فدای وجود همسرتان کنید. (از چیزهای کوچک شروع کنید).
💞3- سعی کنید لحظات طولانی با هم تنها باشید.
💞4- هنر با هم بودن در سکوت را بیاموزید که مشخّصه ی بارز زوجهای موفّق است.
💞5- سعی کنید گاهی اوقات از هم دور باشید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt