☘️ میانهروی در فقر و غنا
✅ شایسته است که انسان در غنا و دارایی مغرور نشود و در فقر و نداری به خدا اعتراض نکند؛ زیرا خداوند در قران میفرماید: «آنچه از خوبیها به شما میرسد، از ناحیه خداست و آنچه از بدیها که به شما میرسد، از ناحیه خودتان است.»
📚 سوره نساء، آیه ۷۹.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❇️ نقش مادر در تربیت
🔹 مادر که فاطمه شد، فرزندش میشود حسین.
مادر فاطمی، نسل حسینی تربیت میکند.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
⏰عمدهترین مهارتهای پیش از ازدواج
✍️ مهارتهای خودآگاهی، حل اختلاف، حل مساله، قاطعیت، ارتباطی، تصمیمگیری و کنترل خشم از عمدهترین مهارتهای لازمِ پیش از ازدواج است که اگر این مهارتها در شما وجود ندارد، نیاز به مشاوره و آموزش دارید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت46
رفتم کنارش و خواستم بغلش کنم که دستامو پس زد.
--ولمممم کنننن! توروخدا بزار مامانمو بیدار کنم!
به من اشاره کرد.
--مامان مگه تو نمیبینی داداش حامد باور نمیکنه؟
بلند شو بهش بگوووو! بگوو خوابیده بودی!
ماماااااان.
نگاهم چرخید سمت پرستارایی که دم در ایستاده بودن و بی صدا گریه میکردن.
یکیشون اومد جلو و ازم خواست آرمانو ببرم بیرون.
--آرمان جان داداشی! بلند شو قربونت برم.
--نمیخواااام!
به زور بلندش کردم و همینجور که دست و پا میزد از اتاق آوردمش بیرون. بردمش توی حیاط.
مامانم داشت میومد طرفمون و آرمان
تا نگاهش به مامانم افتاد گریش بیشتر شد
--مهتاب خانم! حامد نمیزاره مامانمو بیدارررر کنم! تورو خدا مامانمو بیدار کنید.
مامانم با گریه آرمانو بغل کرد.
--الهی مهتاب خانم فدات بشه، مامانت که نخوابیده عزیزم.
آرمان با لجاجت جواب داد
--خوابیده میدونم خوابیده!
ساسان با گریه به آرمان نگاه میکرد و تاسف وار سرشو تکون میداد.
نمیدونستم باید چیکار کنم.
دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت.
دست آرمانو گرفتم
--بیا اینجا آرمان.
همینجور که دوتا دستاشو روی صورتش گذاشته بود و گریه میکرد اومد طرف من
سرشو بغل کردم.
گریه هاش دل زمین و زمانو میسوزوند......
بعد از اینکه بابام کار ترخیص و گواهی فوت و... رو انجام داد،قرار شد فردا صبح جنازه رو تحویل بگیریم.
مامان و رستا با ماشین بابام رفتن و من و ساسان و آرمان هم با ماشین ساسان.
تو ماشین آرمان دیگه گریه نمیکرد و فقط به خیابون خیره شده بود........
رسیدیم خونه و بابا زنگ زد از بیرون غذا آوردن.
سر میز ناهارهیچ کس حرفی نمیزد و همه بیشتر با غذاشون بازی میکردن.
رستا و مامان میزو جمع کردن و ساسان از همه خداحافظی کرد و خواست از در بره بیرون
--حامد میشه چند دقیقه بیای دم در؟
--اره اومدم.
رفتیم بیرون و ساسان با پایین ترین صدای ممکن حرف میزد
--ببین حامد، راستش....
حرفشو قطع کرد و یه نفس عمیق کشید،انگار از حرفی که میخواست بزنه استرس داشت.
--ساسان چی شده؟
--امروز که با آرمان رفتیم شهربازی، حس کردم که یکی منو تعقیب میکنه، اولش زیاد اهمیتی ندادم تا اینکه موبایلم زنگ خورد. کامران بود!
آخه حامد تو که از همه چی خبر نداری! چند روز پیش که رفته بودیم پاتوق، کامران از غلام میگفت و اینکه چندتا آدم اُمل انداختنش تو زندان.
تو چشمام نگاه کرد
--راست میگفتی، کامران آدم غلام بود.
سرشو انداخت پایین و آه کشید.
-- بعدش چی شد؟
کلافه توی موهاش دست کشید و کوچه رو با نگاهش وجب کرد.
یه دفعه خیره شد به من
--حامد، رفتار اون روزت توی رستوران با نازی کار دستت داد.
ناباورانه پرسیدم
--مگه چی گفتم بهش؟
--آخه مشکل همینه که چیزی نگفتی، همون شب بعد از اینکه کامران اون حرفو زد، نازی با کلی آب و تاب کارایی که کردی رو به همه گفت، فقط شانس آوردی بهت مشکوکه.
--یعنی چی که بهم مشکوکه؟
--یعنی اینکه حرفای نازی یکم ناقص بود.
انگار اون یارو آدم نازی کارشو درست و حسابی بلد نبوده.
--یعنی اون دختره......لا اله الا الله، واسه من آدم گذاشته؟
--بله حامد جون! علاوه بر تو، واسه منم آدم گذاشته.
--آخه مگه مادوتا چیکارش کردیم؟
صداشو نازک کرد و ادای نازی رو در آورد.
--میدونی کامراااان، از اون روزی که توی رستوران اون برخوردو باهام کرد، بهش مشکوک شدم!
مطمئن بودم، یه نفر سومی این وسطه که حامد بهش علاقه داره....
--صبرکن! صبرکن!
شمرده شمرده ادامه دادم
--یعنی نازی به من شک کرده؟
با دستش زد رو شونم
--آره داداش!
تو اون لحظه دلم میخواست هرچی دختر مثل نازیه رو یه جا خفه کنم.
--ساسان حالا باید چیکار کنیم؟
--هیچی، فقط حامد یه چیز دیگه؟
--چی؟
--امروز که کامران زنگ زد، قصد جون آرمانو کرد.
ناباورانه پرسیدم
--یعنی چی که قصد جونشو کرد،غلط کرده، پسره پررو.
--حامد، انگار نمیفهمی، میگم طرف آدم غلامه، یعنی کارش از غلط کردن هم گذشته!
--یعنی چییی؟ مگه شهر هرته؟
--نمیدونم فقط باید یه چند روزی آرمانو با خودت بیرون نبری، تا آبا از آسیاب بیفته.
--فردارو چیکار کنم؟
--هیچی، فردا خودم چهار چشمی مراقبشم.
--باشه ممنون.
--نه بابا این چه حرفیه، من دیگه برم مامانم منتظره.
--باشه خداحافظ.
همین که برگشتم برم تو حیاط، کتفم به شدت کشیده شد و افتادم رو زمین.
تا خواستم بالا سرمو نگا کنم، ضربه شدیدی به صورتم خورد و پشت سرش ضربات بعد........
🍁نویسنده حلما🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
May 11
881.6K
🔰 #فایل_آموزشی
💫✨ بایدها و نبایدهای دوران عقد😍
❌💔 آسیبهای دوران عقد
🎙 #استاد_هادی_کاظمیان
🎗به زوجهای جوان پیشنهاد می کنیم حتما این فایل صوتی را گوش بدهند 👆👆👆
💥💖🌹 حتما گوش دهید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
♦️ عالیترین سرمایه زندگی
💠 اگر زن و مرد واقعاً خواهان موفقیت یکدیگر باشند، باید رفتار و گفتارشان را با نظر یکدیگر هماهنگ سازند؛ چراکه هر ضرر و منفعتی در زندگی مشترک، متوجه هر دوی ایشان خواهد بود.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
📌 غول خشم
💠 یکی از قویترین هیجانات انسان، خشم است. معمولاً فرد در هنگام خشم، نسبت به خشم خود آگاهی ندارد.
🔶 یک راهکار برای کاستن عصبانیت، این است که به خود بگویید: «من الآن عصبانی هستم»؛ با این کار، در واقع کنترل بیشتری بر روی خود خواهید داشت و قدری از خشمتان کم خواهد شد.
☘️ کسی که خشم خود را مهار کند و پرخاشگری نکند، قهرمان است.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست
شاید آن خنده که امروز دریغش کردیم
آخرین فرصت خندیدن ماست
زندگی همهمه ی مبهمی از خاطره هاست
هر کجا خندیدیم ، زندگی هم آنجاست
زندگی شوق رسیدن به خداست
خنده کن بی پروا ، خنده هایت زیباست🌺🍃
شبتان بخیر
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
امروز
آرزوهایت راصدابزڹ
خوشبختي نزدیڪت است
مهرباني رابہ قلبت بسپار
الهی
زندڪَی براتوڹ
برڪت
شادے
آرامش
وخوشبختي رابہ همراه
داشتہ باشہ
سلام دوستان خوبم✋
روزتون شاد و عالی🌸
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✅ابتکارات محبت آور
💠 گاه برای همسرتان محبتهای ابتکاری داشته باشید تا علاقهتان به یکدیگر بیشتر شود.
💠 مثلا در را با زبان محبت برایش باز کنید. یا کفشهایش را برایش جفت کنید. گاهی موقع تنهایی جلوی او بلند شوید و احترام بذارید.
💠 گاهی سر سفره صبر کنید و بگید بدون تو غذا از گلوم پایین نمیره! گاهی ناخنهای او را بگیرید و دهها مصادیق دیگر که برای همسرتان خاص باشد.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt