eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2.2هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
89 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
. قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: أَكثِروا الـوَلَـد أُكاثِرُ بِكُم الاُممَ غَداً. ✅✅✅ زیاد فرزند آورید تا من فردای قیامت به کثرت شما بر امت‌های دیگر مباهات و افتخار کنم. بحار الانوار ، ج56 🌷ازدواج و فرزندآوری، مایه افتخار رسول گرامی( صل الله علیه وآله وسلم) اسلام است. .🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
صبح آغازدیگری است برای دویدن در روزگار در پیچ و خم های تردید... نمی دانند که زندگی، آتشی همیشه فروزنده است، و سرد نمی شود هرگز... زندگی جریان دارد هنوز در ناودان های بلند، در آب راهه های کوچک... صبح می آید که زندگی را تقسیم کند در شهر و لبخند را تقـدیم کند به لب ها... صبح می آید و هوای تازه می آورد، اکسیژن پاک می آورد، تا آوندهای گرد گرفته نفس بکشند دوباره... زندگی جریان دارد هنوز، شب نمی پاید، صبح می آید. آرزو میکنم روزخوبی در پیش رو داشته باشين، سرشار از عشق و امید... منتظر خبرهای خوب و شادیهای پایدار باشید الهی که همگی عاقبت بخیر باشیم
💥 خوشبختی واقعی 💠 ای کاش آنقدر بزرگ شده باشیم که خوشبختی در ازدواج را در اینچ‌های بزرگ تلویزیون، تعداد درهای یخچال، شاخه‌های لوستر، مدل بالای ماشین، متراژ خانه، سرویس طلا و مهریه و عروسی لاکچری نبینیم! پس هرگاه با خودمان گفتیم که این‌ها دلیل خوشبختی ماست، یکسری به دادگاه خانواده بزنید و حقایق را آنجای بدون فیلتر ببینید. 🔹 این فکر را هم از سرمان بیرون کنیم که صرف ازدواج، ما را خوشبخت می کند، بلکه خوشبختی در گرو انتخابها و تصمیمات درست و داشتن معنا در زندگی است. 🔸 خوشبختی در ازدواج با سلامت روان، داشتن مهارت های زندگی، بلوغ روانی، اجتماعی و عاطفی، درک و همدلی و ارتباط موثر می توان بدست آورد. البته مسائل مالی هم خیلی مهم هست، ولی افراط در آن، خوشبختی ساز نیست. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💖یکشنبه تون عالی و بینظیر 💫ان شاءالله امروز ❄️بهترین روز 💖زندگیتون باشه 💫پراز خیر و برکت ❄️سرشار از شادی و آرامش 💖لبریز از موفقیت و لبخند 💫الهی زندگیتون پراز خوش خبری ❄️و دلتـون پراز شادی باشه 💖 روزتون زیبا و در پناه خدا
💢 پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید. 🔻 هر‌چقدر هم که با همسرتان اختلاف داشتید و هر‌چقدر هم که از او ناراحت یا عصبی بودید، پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید. ♦️ خطوط قرمزی داشته باشید که در‌هر‌حالی از آن‌ها عبور نکنید؛ مثلاً در‌هر‌حالی به خانواده هم توهین نکنید، فحش ندهید و چیزی نگویید که بعداً پشیمان شوید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
بی عدالتی مادرشوهر.mp3
5.67M
❇️ دعوا با همسر به خاطر رفتارهای مادر شوهر سوال: ⁉️ من وقتی ازدواج کردم خانواده شوهرم هیچ کدوم از رسم و رسومات رو بجا نیاوردن و خودم بعضی از رسما رو به شوهرم میگفتم که انجام میدادن درصورتی که الان مادرشوهرم همه را برا پسر بعدیش داره انجام میده، این منو اذیت میکنه سر همینم با شوهرم همیشه بحث دارم. ممنون میشم راهنماییم کنید که بخاطر این چیزا و بخاطر خانواده شوهرم با شوهرم بحث نکنم. الان یه مدت همش به جون هم می پریم. 🔈 پاسخ کوتاه و شنیدنی از استاد توفیقی را در صوت بالا بشنوید 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت6 بعد از خداحافظی با آرمان سوار ماشین شدم و به طرف خونه حرکت کردم،توی راه همش اتفاقاتی که از دیشب واسم افتاده بود رو مرور میکردم. حس میکرم مغزم دیگه خونی واسه تغذیه نداره،نزدیکای خونه بودم که حس کردم کل بدنم داغ شد و بعدش یه سرمای بدی تو بدنم حس کردم. به زور ماشینو تا حیاط بردم. فاصله ای که از حیاط تا داخل خونه بود،زیاد نبود،اما واسه من شده بود هزار قدم،چشمام تار شده بود و وقتی در حال رو باز کردم دیگه نفهمیدم چی شد..... چشمامو که باز کردم،روی تخت تو اتاقم بودم،به زور چشمامو باز نگه داشتم که مامانم با دیدن چشمام، از خوشحالی گریش گرفت. --حامد!حامد! آخه من از دست تو چیکار کنم؟چرا انقدر منو اذیت میکنی؟اصلا معلوم هست تو از دیروز تا الان کجایی؟میدونی چند بار به گوشیت زنگ زدم. چرا جوابمو نمیدادی؟ نصف عمرمون کردی مادر،آخه چرا همچین میکنی با خودت، خدا بگم اون ساسان و چیکار کنه که اون تورو به این وضع کشوند،چهار ساله که شبا نمیتونم بخوابم،هر موقع میری بیرون دلم هزار راه میره تا برگردی. چرا با من اینجوری میکنی؟ دیگه داشت هق هق میکرد،با همون حال نیمه جونم پاشدم و سرشو بغل کردم. خودمم آروم اشک میریختم. مامان هم همینطور بلند بلند گریه میکرد. چه قدر من بد بودم!چقدر بد کرده بودم، گناه مامان بابام چی بود؟چرا اونا به خاطر من باید اذیت میشدن؟ یعنی عوضی تر از من مگه تو دنیا بود؟ سرشو ازم جدا کرد،سرمو پایین انداخته بودم و اشکام همینطور میریخت،سرمو بالا آورد --حامد!حامد!تو چشمام نگا کن. ایندفعه بلند تر از قبل --بهت میگم تو چشمام نگا کن. آروم چشمامو بالا اوردم و تو چشماش نگا کردم،چقدر شکسته شده بود،همش هم بخاطر من،دوباره چشمامو بستمو و سرمو انداختم پایین. همونجور که سرم پایین بود --مامان منو ببخش،غلط کررم،اشتباه کردم،این همه اذیت شدی بخاطر من،منو ببخش مامان،میدونم پسر بدی بودم،میدونم ناراحتت کردم،ولی مامان منو ببخش!جون حامد منو ببخش، پسرت عوض شده،حامدت دیگه اون حامد قبلی نیست،مامان ببخشید!جون حا... --بسه دیگه جونتو از سر راه نیاوردم که هی سرش قسم بخوری! سرمو بالا گرفت و تو چشمام نگاه کرد، --مگه میتونم دار و ندارمو نبخشم؟ بخشیدمت فقط قول بده که تکرار نکنی،دوباره عوض نشی،همون حامدی باشی که من میخواستم. --چشم ! --چشمت بی بلا عزیزم! الان میرم واست سوپ میارم،نمیدونی با چه دنگ و فنگی با بابات آوردیمت تو اتاقت،مثل نتور داغ بودی! مامان رفت تا واسم سوپ بیاره،یه نگا به ساعت کردم،۱۲ شب بود،یعنی من این همه وقت خواب بودم؟ یهو یاد دو نوبت نمازی که نتونسته بودم بخونم و قضا شده بود افتادم. حالم بهتر شده بود. پاشدم وضو گرفتم و به نماز ایستادم،تازه رکعت اول بودم که چند ضربه به در اتاق خورد. در باز شد و یه نفر اومد داخل اتاق،قضای نماز مغربم که تموم شد،به سجده رفتم و مادرم در حالی که اشک تو چشماش جمع شده بود به من زل زده بود،با لبخند تو چشماش نگا کردم! تو چشماش تعجب و شادی موج میزد اشکش سرازیر شد و همینطور که اشک میریخت،خداروشکر میکرد. --خدایا مرسی که حامدمو بهم برگردوندی،مرسی که بعد چهار سال جوابمو دادی،شکرت خدا!شکرت... با انگشتش اشکش رو پاک کرد. --من میرم هر موقع نمازت تموم شد صدام بزن سوپتو بیارم. --چشم.! قضای نماز عشاء رو هم خوندم و همینطور نماز ظهر و عصر. بعد نمازم به سجده رفتمو گریه کردم،هم خوشحال بودم هم دلم واسه اون دختر میسوخت،دو رکعت نماز هم به نیت شفا برای اون دختر خوندم. جانمازمو جمع کردم ،به ساعت نگا کردم،۱:۳۰دقیقه بود. در اتاق رو باز کردم ،همه جا تاریک بود،به طرف آشپزخونه رفتم و سوپی که مامان برام گذاشته بود رو روی میز گذاشتم و خوردم،اونقدر گرسنه بودم که دوتا بشقاب دیگه هم خوردم. ظرفارو توی سینک گذاشتم و وقتی میخواستم به اتاقم برگردم،که چشمم به بابا که روی مبل نشسته بود افتاد. منو دید و با چشم بهم اشاره کرد برم، پیشش. هم خجالت میکشیدم و هم دلم براش تنگ شده بود. رفتم و کنارش نشستم.سرمو پایین انداختم و سلام کردم. با دستش سرمو بالا آورد و با لبخند جواب سلامم رو داد....... 🍁نویسنده: حلما🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن، بخشیدن، فراموش کردن پس تا میتوانی بخند، ببخش و فراموش کن...🤍 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
تکنیک های همسرداری💞 ⭕️یادتان باشد همسرتان یک درخت نیست! پس وقتی در مورد او صحبت می‎کنید از اسامی اشاره مثل "این" یا "اون" به کار نبرید❎ به جای این کلمه های "ببین" و "الو" و "آهای" وقتی همسرتان شما را صدا می‎زند با علاقه به او جواب بدهید مثلا به جای گفتن: "هااان!؟" یا گفتن یک "بله" خالی به او بگویید: "بله عزیزم"، یا "جانم"💯 🔅مطمئن باشید در ازای احترام گذاشتن، خودتان احترام می بینید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt