خوشتیپ آسمانی
هــــمــــزاد كـــــویــــرم تـــــب بــــــــــــاران دارم در سینه دلـــــی شكسته پــنهان دارم💔 در
•🦋•
مادر شهید:
«خوشتیپی و آراستگی برایش خیلی
اهمیت داشت. برای لــــباس هم پول
زیادی خرج میکرد.☺️
همین الان هم که افراد زیادی مرا میبینند،
میگویند بابک را چه به شهادت؟ اصلا چــــرا
شهید شد؟ ولی در جواب سوالشان میگویم:
که شـــــهادت ربطی به این چیزها ندارد و فقط
یک دل پاک و خــــدایی میخواهد کــــــه اتفاقا
بابــــک داشت.🥰
روزی که بابک شهید شد گفتم آدمها را نباید
از روی ظاهر قضاوت کرد، دل آدمها یک چیز
دیگر میگوید😇❤️»
#خوش_روی_زیبا_سیرت🌸
.
حواسمون باشه یه وقت بخواطر زیبایی چهره دلبسته شهدا نشیم!....
ما باید عاشق شیوه زندگی و پاکی ذات
شهدا باشیم🕊 باور کنید که شهدا هم راضی نیستن که بخواطر ظاهرشون دوستشون داشته باشیم اگه می خوایم شهدا رو خوشحال کنیم راهش مثل شهدا بودن هست مثل نماز اول وقت🧎♂
#تلنگر
May 11
همین که روزهای نزدیک به عملیات می رسید،برای بچه ها فال حافظ می گرفت.
نزدیک عملیات کربلای 5 بود.
این بار اولین بازشدن کتاب به نیت من بود.
بعد از کمی مکث و زمزمه با لهجه شیرین گفت:"نه کاکو جان! دریغ از یک روزنه کوچک، انگار اصلا قرار نیست از دست تو راحت بشیم!"
با سپری شدن لحظات وضعیت بقیه هم مشخص شد، مرتضی جاویدی، سید محمد کدخدا و... جز شهدا بودند.
زنده ها هم معلومه شدند.
یکی از بچه ها گیر داد که حالا نوبت خودته!
از بچه ها اصرار از او انکار تا بالاخره چشمها را آرام بست و این بار کمی طولانی تر، قطره اشکی آرام از گوشه چشمانش لغزید، کتاب را باز کرد:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد بود
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
ارغوان جام"عقیقی" به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
عملیات که تمام شد رفتنی های فال، همه شهید شدند،جاویدی،حق پرست... و خود عقیقی،
من مانده بودم و صدای محمدرضا که تا امروز در ذهنم مانده
"دریغ از یک روزنه کوچک".
🌹شهید محمدرضا عقیقی
#رفیقِ_آسمانی_بابک
╰✤﷽✤╮
گاهی زندگی یک آدم میشود مــعنیِ
یک آیہ ،،، گاهۍ نگاهش که میکنے
انگار قـــرآن تفسیر میشود ،،، لبـخند
کہ میزند میشود خودِ آیہ... :) 💌
[ اَشِدٰا عَلَی الْکُفٰـار رَحِمٰـاءِ بَیْـنَـهُم ]
#برای_برادرم_بابک
خوشتیپ آسمانی
╰✤﷽✤╮ گاهی زندگی یک آدم میشود مــعنیِ یک آیہ ،،، گاهۍ نگاهش که میکنے انگار قـــرآن تفسیر
••🦋
بابک به ظاهرش می رسید 😎
اما از باطنش غافل نبود....❌
مادر شهید:
فرزندم از کـودکی بـــسیار زرنگ بود
و مـــــدرسهاش را به مـوقع میرفت.
بابک وقتی کارشناسیاش را گرفت،
در مقطع ارشد در تهران قبول شد.
بابـــک هـــنگام ورزش آهــــنگ زینب
زینب را مــــی گذاشت، هـــمیشه به
فرزندم مــــی گفتم تو جــــوانی یــک
آهنگ شاد بگذار چرا این نوحـــــه را
در مــــــوقع ورزش مــیگـــــــذاری🤔
می گفت مامان اینـــطوری نگو مــن
ایـــن آهـــــنگ را دوســـــــت دارم♥️
بابک به ظاهرش مـــــی رسید اما از
باطــــنش غافل نـــــبود، شـــــرکت در
مــــــشارکت های اجـــــــتماعــــــــــــی و
عـــــام المـــنفعه مانند هــــلال احمر
یکی از فعالیت های بابک است👌
بابک مسجدی، هـــیئتی، ورزشــــکار
بـــسیجی و ... بود. مـــن و پــــــدرش
و کل خانـــــــواده بابــــــک را پــــــس از
شهادتـــش شناخــــتیم🥲🥀
#یکصلواتسهمشماهدیهبهشهید
#برای_برادرم_بابک
سرگرم کار بودم که یکی بلند گفت: مادر.
شروع کرد دورم چرخیدن و تکرار این جمله "مادر حلالم کن"
گفتم: برای چی؟
گفت: اول حلالم کن.
گفتم: بخشیدمت.
گفت: مادر چند بار صدایت کردم متوجه نشدید، مجبور شدم با صدای بلند صدایتان کنم.
ببخشید اگر صدایم را روی شما بلند کردم!
🌹شهید محمدرضا عقیقی
#رفیقِ_آسمانی_بابک
روزی از (رضا)پرسیدم :
تابه حال چندبار مجروح شدی؟
تبسمی کرد و گفت:یازده بار!
و اگر خدا بخواهد به نیت دوازده امام،در مرتبه دوازدهم شهید می شوم.
او همانطور که وعده داده بود،
مدتی بعد در منطقه(شرهانی) به وسیله ترکش خمپاره راه جاودانگی را در پیش گرفت.
🌹 شهید رضا چراغی
#رفیقِ_آسمانی_بابک
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برایرفاقتبابعضےهابایددوید!
گاهےهمبایدگذشت...🌱
ازهمانچیزهایےکهکمکماوراازتومیگیرد...!:)
#برای_برادرم_بابک