eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
~🕊 🦋 ڪسانے ڪھ بࢪاۍ هدایت دیگـࢪان تݪاش مےڪنند؛ بھ جاۍ مࢪدن، مےشـوند..! 🌱 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🌸•°•🌸 !😐☕️ تو گردان شایعه‌شد نماز نمے خونه! گفتن،تو ڪه رفیق‌شی.. بهش تذکر بده.. باور نکردم و گفتم: لابد می‌خواد ریا نشه.. پنهانی مےخونه..! وقتےدو نفری‌توی‌‌سنگرکمین‌جزیره‌مجنون ²⁴ ساعت‌نگهبان‌شدیـم.. با چشم‌خودم‌دیدم‌که‌نمازنمی‌خواند!! توی‌سنگر کمین،در کمینش‌بودم تا سرحرف‌را باز کنم .. گفتم : ـ تو که برای‌خدا می‌جنگے.. حیف‌نیس‌نماز نخونی؟! لبخندے(: زد و گفت : +یادم‌میدے‌نمازخوندن رو؟ ➖ بلد نیستے❓ ➕نه..تا حالا نخوندم --_ نمازخواندن رو توی‌توپ‌وآتش‌دشمن یادش دادم . . ‌‌اولین نماز‌صبحش‌را با من‌اول‌وقت‌خواند. دو نفر نگهبان بعدی‌آمدندو جاےماراگرفتند ماهم‌سوار قایق‌شدیم‌تا برگردیم.. هنوز مسافتےدورنشده‌بودیم‌که‌خمپاره نشست،توی‌آب‌هور‌ ،پارو از دستش‌افتاد آرام‌‌کف‌قایق‌خواباندمش،لبخندکم‌رنگےزد🙂 با انگشت‌روی‌سینه‌اش‌صلیب†کشید وچشمش‌به‌آسمان‌،با لبخند به.. شهادت🕊♥️رسید . . . اری،مسیحے بودکه‌مسلمان شد و بعد از اولین‌نمازش‌به‌شهادت‌رسید... به‌ یاد ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
دوماد ایرونیا شده صاحب فرزند ولادت امام علی بن الحسین حضرت سجاد علیه السلام مبارک 💚💚💚 🎼 🌱 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🖼✨ ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
#169 دستش رو گرفتم: خوش بحالت ژانت به حالت غبطه میخورم این روزا برات روزای خیلی خوبیه ازشون خوب استف
روی صندلی خالی روبه روی من و کنار ژانت نشست: سلام لبخندی زدم: سلام مهندس ساعت ۸ و ۱۰ دقیقه ست بقول خودت خیلی بده آدم آن تایم نباشه! همونطور که محو ظاهر ژانت بود بی تعارف گفت: نمیخواستم بیام ولی... دلم نیومد پس کار خودتو کردی؟ الان راحتی دیگه نه؟! ژانت که گوشش از توصیه های من پر بود لبخندی زد و شمرده گفت: کتی جون من با صحت عقل و اطمینان کافی این تصمیم رو گرفتم پس ازت خواهش میکنم دیگه دراین باره هیچ حرفی نزنیم و شاممون رو بخوریم کتایون عصبی لبهاش رو جمع کرد: باشه و بعد زیر لب به فارسی غرید: هر غلطی دلت میخواد بکن به من چه اصلا! ژانت با اخم ملیحی پرسید: چی گفتی؟ چشم غره ای نثار کتایون کردم و رو به ژانت رفع و رجوع کردم: هیچی عزیزم مثل همیشه چرت و پرت! به چشم غره ی متقابلش توجهی نکردم و به پیش خدمت اشاره کردم تا جلو بیاد و سفارش سرکار رو تحویل بگیره! چشمی بین خطوط منو چرخوند و با غیض گقت: دلم میخواد بهت ضرر بزنم شماره ۱۷ من و ژانت نگاهمون گره خورد و با خنده گفتیم: خاویار! _خب بشین روی تخت خوب به حالات من و نحوه ی ادای حروف و کلمات دقت کن اون متنی که دستته رو به ترتیب نگاه کن و با جملات من مطابقت بده میتونی فعلا موقع نماز خوندن همین کاغذ رو دستت بگیری تا حفظ بشی با دستمال آثار آب وضو روی صورتش رو خشک کرد و کاغذ رو مقابل صورتش گرفت: خب من حاضرم شروع کن توجهی به کتایون که به چارچوب در تکیه داده بود و نگاه عاقل اندر سفیهش رو بین من و ژانت میچرخوند نکردم و روی سجاده ایستادم: اول نیت نمازت رو توی دلت یا روی زبان ادا میکنی هر نمازی که هست یادت که نرفته هر کدوم مال چه وقتی بود و چند رکعت بود؟! _نه نه... یادمه _خب مثلا من الان میخوام نماز مغربم رو بخونم با خودم نیت میکنم سه رکعت نماز مغرب میخوانم، واجب، قربتا الی الله تکرار کرد: قربةً..؟! _قربة الی الله یعنی برای نزدیکی به خدا اونجا نوشتم خط اول بعدش تکبیر میگی و شروع میکنی نگاه کن؛ زیر لب نیت کردم و قامت بستم: الله اکبر تمام مدتی که نماز میخوندم هر دو با دقت تمام و در سکوت تماشام میکردن نماز که تمام شد ژانت گفت: حالا بذار با هم نماز بخونیم هر چی تو گفتی منم تکرار کنم الان من هنوز... نماز مغرب و عشای امشبم رو نخوندم... درسته؟! _آفرین درسته باشه ولی... من چادر نماز دیگه ای ندارم فقط یه جا نماز جیبی دارم دست بردم توی کیفم و جانماز رو مقابلش گرفتم نگاهی کرد و گفت: _خیلی دلم میخواد مثل تو مهر و سجاده بزرگ داشته باشم مخصوصا چادر نماز _باشه پس فعلا این سجاده و چادر من رو داشته باش من سعی میکنم یکی برات جور کنم و بعد پسش میگیرم فوری مانع در آوردن چادرم شد: نه... نمیخواد همین کوچولو خوبه تا یکی بخریم! لبخندی به روش زدم: نمازای اولته اینجوری بیشتر بهت میچسبه مقاومت نکن که میدونی حریفم نمیشی! با لبخند چادر رو از دستم گرفت: یه دونه ای ضحی! کتایون تک سرفه ای کرد: نه بابا میبینم که خیلی داره خوش میگذره! ژانت رو به کتایون چرخید و صادقانه گفت: آره خیلی کاش تو هم این حس رو تجربه میکردی با اشاره ریز من حرف رو عوض کرد: منظورم اینه که خیلی چیزا فقط با تجربه درک میشن خب... حالا اگر برات مهمه تو هم یه دونه ای هر کدومتون فقط یه دونه اید دیگه! بی توجه به دلجوییش کتایون رک گفت: تو که مسیحی معتقدی بودی و مسیح و مریم برات خیلی مقدس بودن چطور انقدر راحت دینت رو کنار گذاشتی و داری نماز میخونی! ژانت اخم کمرنگی کرد: من دینم رو کنار نگذاشتم اسلام که منکر مسیح و مریم نیست خیلی هم بهشون احترام میگذاره من چیزی رو از دست ندادم بلکه چیزهای جدیدی به دست آوردم چادر دوخته شده رو تن کرد: بهم میاد؟ نگاهی به چهره ی آرومش میون پارچه ی یکدست سفید چادر انداختم: خیلی خندید: ممنون حالا بخونیم؟ سر تکون دادم: بخونیم نماز که تمام شد کتایون توی اتاق نبودخواستم صداش کنم که دست ژانت حلقه شد روی دستم: میگم من یکم استرس دارم یه چیزی بگو که آرومم کنه! _چی بگم؟ اصلا چرا استرس داری؟! _خب فردا باید برم سرکار اولین روز کاری با حجاب اصلا نمیدونم چه برخوردی باهام میکنن _اگر خیلی سختته میتونی تقیه کنی یعنی به کسی نگی مسلمان شدی و با همون شال و کلاهت حجاب بذاری لبخند زد و سر تکون داد: نه نه من میخوام همه بدونن مسلمان شدم! از چیزی نمیترسم فقط خواستم یه چیزی بگی که آرومم کنه با لبخند میون دو ابروش رو بوسیدم خوب میفهمیدم چه حالی داره طول میکشه تا مثل من پوست کلفت کنه و بی توجه به برخورد دیگران روشش رو زندگی کنه پیشونیش رو با انگشت شستم نوازش دادم: میدونم که خیلی سخته ولی یادت نره آدما تا کار سخت نکنن، آدم نمیشن یادت نره الگوها سخت ترین کارها رو انجام دادن که این سختی ها مقابلش هیچه! اگر به اینکه داری به الگوهات نزدیک میشی فکر کنی از سختی هات هم لذت میبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️|دل ڪہ هوایـــے شــود،پــرواز اســتــ ……ڪہ آســمــانــیــت مــےڪنــد.…… واگــر بــال خــونــیـــن داشــتــہ بــاشــے دیــگــر آســمــــان،طــعــم ڪربــلــا مــےگــیــرد. دلــــ‌هارا راهےڪربــلــاے جــبــــ‌هہ‌ها مــےڪنــیــم و دســت بــر ســیــنــہ، بــہ زیــارت "شــــ‌هــــــداء" مــےنــشــیــنــیــمــ...|♥️ 🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊 🌸اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ 🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌼اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَفاطِمَةَ سَیِّدَةِ 🌹نِسآءِ العالَمینَ 🌸اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ 🕊الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، 🕊بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ 🌼الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنےکُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 🌸 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
✨امام العابدین خوش آمد 🍃سیدالساجدین خوش آمد ✨به فرزند زهرا نور عین آمده 🍃جهان را امام العالمین آمده ✨میلاد علی بن الحسین آمده 🍃روح قرآن و دین خوش آمد ولادت امام سجاد(ع)مبارک باد🌺🌺 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
{🌼🌨} گفتم ڪجٰا؟ گفٺا دمشـق گفتم چرا؟ گفٺا کہ عِشقــ♥️ــ گفتم وَ کِۍ؟ گفٺا کہ حاݪ گفتم بمـٰان خندید و رفٺ . . .🕊 | 🌱 • ♥️ ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
𓋜 بابک خیلی این در اون در زد که بره سوریه ولی هم از خدمت سربازیش مونده بود و هم خانواده اش رضایت کامل نداشتند...😕 خیلی تلاش کرد... دیگه اون آخرا به فرمانده کل گفته بود حتی شده تو چرخ لاستیک قایم میشم و میرم سوریه، پس بزارید برم!!!😐😂 🌹 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
لطفا تا یک ساعت پست نزارید🌹
خوشتیپ آسمانی
stօʀʏ دنیا‌ے‌دخترای‌‌‌انقلابۍ😻✌️🏾꒡꒡ جمعی‌ازچادری‌ها‌ےامــٰام‌زمانۍ😌🌸🤞🏿✁ https://eitaa.com/joinchat/
چنل‌دخترونهـ😻♥️ جذاب‌ترین‌پروف‌هاےقرن‌رو‌بردار🌿˘˘! 〖●🌸https://eitaa.com/joinchat/3574530105Cb1050a0ffe سیب‌ترش‌باش‌مهمان‌مآ🍏'^^ خواستنیایــےدخترونهـ‌‌پسند🐼💕:"))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
#170 روی صندلی خالی روبه روی من و کنار ژانت نشست: سلام لبخندی زدم: سلام مهندس ساعت ۸ و ۱۰ دقیقه ست
با صدای اذان از خواب بیدار شدم و برای گرفتن وضو راهی سرویس شدم دیشب اونقدر دیر به خونه رسیدم که چراغها خاموش بود و اهل خانه غرق خواب و من ناچار شدم برای شنیدن تجربه اولین روز کاری ژانت با حجاب تا این لحظه صبر کنم وقتی برگشتم ژانت با صورت خیس و پف کرده روی مبل انتظارم رو میکشید: اومدی؟ من توی سینک ظرفشویی وضو گرفتم اینکار ایرادی که نداره؟ _سلام صبحت بخیر نه عزیزم چه اشکالی احساس کردم حالش کمی گرفته ست پرسش و پاسخ رو به بعد از نماز موکول کردم و خیلی سریع مشغول خواندن شدیم نماز که تموم شد گفتم: قبول باشه لبخندی زد: ممنون راستی این جور مواقع چی جواب میدن؟ _ میگن قبول حق _آها قبول حق _خب... بگو ببینم چه خبر از کارت؟ دیروز چطور بود؟ نفس عمیقی کشید که حاکی از حرفهای مونده روی دلش بود: دیروز... اولش که همکارا از دیدنم تعجب کردن فکر کردن یه چالش یا چیزی شبیه اونه وقتی گفتم مسلمان شدم و شکلاتی که خریده بودم رو تعارف کردم؛ اولش با شوخی و خنده و مسخره بازی شکلات رو خوردن فکر کردن سرکارشون گذاشتم ولی وقتی فهمیدن قضیه جدیه؛ بعضیا مسخره کردن و بعضیا ناراحت شدن حتی یکیشون باهام دعوا کرد! ضحی واقعا دلم میخواست گریه کنم ولی خیلی خودمو کنترل کردم به خدا فکر کردم با خودم گفتم حتما اون منو میبینه و به قول تو عوض همه این سختیا بیشتر دوستم داره و بیشتر بهم نزدیک میشه چیزی نگفتم جوابشون رو ندادم رفتم دنبال ماموریتی که روی میزم بود ولی وقتی برگشتم همونی که باهاش دعوام شد گزارشم رو به رئیس شرکت داده بود احضارم کرد و توضیح خواست منم گفتم مسلمان شدم ولی توبیخم کرد! گفت دین شما به من ربطی نداره ولی کار شوخی بردار نیست گفت ظاهر شما روابط ما رو با شرکت های طرف قراردادمون دچار تشویش میکنه! گفت اینطوری نمیتونیم همکاری کنیم گفت فردا یا مثل همیشه بیا سر کارت... یا اینکه برو حسابداری و تسویه کن! منم... امروز میرم که تسویه کنم سعی کردم مثل اون وا نرم: یعنی به همین راحتی اخراجت کرد؟ با بغض گفت: آره من نمیفهمم مگه این یه تیکه روسری چه ضرری بهشون میرسوند! یعنی من با این دیگه نمیتونم عکس بگیرم؟! _فدای سرت عزیزم این که بغض کردن نداره تو خودتم میدونستی که این احتمال وجود داره خودتم گفتی وقتی بهت گفتم بیشتر فکر کن یادته؟... پس دیگه غصه شو نخور قحط کار که نیست تو هم عکاسی بلدی هم نقاشی هم زبان فرانسوی بلدی بالاخره یه کار خوب پیدا میکنی اصلا نگران نباش! لبخندی زد: ممنون که بهم روحیه میدی کتایون که دیشب بیشتر حالمو گرفت! بس که غر زد تا فهمید چی شده _اشکالی نداره از دستش دلخور نشو اونم نگرانته خیلی زیاد فقط یکم عجیب ابرازش میکنه! ولی کتایون خیلی دوستت داره ژانت لبخندی زد: میدونم تو خیلی خوبی ضحی همیشه توی هر شرایطی بجای پر و بال دادن به مشکلات مثبت ترین چیزها رو میبینی و به دیگران نشون میدی با لبخند و برای بار چندم گفتم: زاویه دید...خیلی مهمه خب حالا برو تسویه کن و بیا به نظرم فعلا یه هفته استراحت کن بعدش میگردیم دنبال یه کار خوب خوبه؟! لبخندی زد: استراحت! من الان نهایتا برای یک هفته زندگی پس انداز دارم یعنی میگی اونم خرج کنم و بعد برم بگردم دنبال کار؟ تو که میدونی اینجا چقدر هزینه ها بالاست _معلومه که میدونم تو فکر کردی من از خانواده م پولی میگیرم؟! من از حقوق کوچولوی خودم تو آزمایشگاه و پول ترجمه پروژه های دیگران خرج زندگیم رو میدم دستم تو خرجه رفیق! _واقعا؟! _بله واقعا اصلا نگران نباش کار بالاخره پیدا میشه اگرم یکم طول بکشه فعلا از پس انداز من خرج میکنیم و بعدا ازت میگیرم _اتفاقا امروز کتی گفت اگر پول نیاز داشتی بگو ولی من هیچ وقت دلم نخواسته از کتی پول بگیرم با خودم میگم اگر از اون پول بگیرم ممکنه فکر کنه رفاقتم باهاش بخاطر پولشه و آویزونش شدم _این چه حرفیه انقد به خودت سخت نگیر رفیقیم دیگه _من از ده سالگی رو پای خودم وایسادم ضحی به کار کردن و کم خرج کردن عادت دارم _نگران هیچی نباش خدا بزرگه تو فکر کردی خدا از روزی کسی که خلق کرده غافل میشه؟ توکل کن مطمئن باش به بهترین حالت ممکن این گره باز میشه این قول خداست! لبخندی زد: چقدر حالمو خوب کردی عاشقتم! پس امروزو استراحت میکنم و از فردا میگردم دنبال کار _منم برات پرس و جو میکنم به نظرم کتی هم... _نمیخوام به کتی رو بندازم امشب میگفت این چه خداییه که هنوز نیومده بیکارت کرده! نمیخوام فکر کنه ناتوان شدم _تو چه جوابی دادی؟ _گفتم تغییر اتفاق میفته اما دلیل نمیشه تاابد سختی ادامه داشته باشه شاید خدا میخواد کار بهتری برام پیدا کنه!حالا به هر وسیله ای لبخندم عمیق شد: آفرین همینطوره... با ذوق سجاده ش رو جمع کرد و بلند شد: من میرم برای تسویه وقتی برگردم تو رفتی درسته؟! _آره این هفته سرم خیلی شلوغه ولی پیگیر هستم نگران نباش
آخرین جمعه سال است کجایی آقا..😔 🍁عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟¡😞 در هیاهوی شب عید تورا کم داریم💔 غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا :)✨🌈 💛 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
رفقا‌...🖐🏻 حواسمون‌باشہ..🌱 یڪ‌قرن‌دیگہ‌هم‌داره‌تموم‌میشہ..🙃 اما..☝️🏻 یہ‌آقایے‌هنوز‌نیومده..🥺 یعنے‌یڪ‌قرن‌دیگہ گذشتہ‌..💛 اما‌.. هنوز‌زمین‌مهیاے‌آمدنش‌نیست..💔😔 مشکل‌میدونے‌چیہ‌..؟ گناهای‌ماست..🥺💔 اگہ‌من‌و‌شما‌یڪ‌گناه‌رو‌بزاریم‌کنار‌..🙃 هریک‌ماه‌یک‌گناه‌چہ‌کوچیک‌چہ‌بزرگ‌بذاریم‌کنار‌..😌 امام‌و‌مولامون‌میان..🌱🥺 زمین‌مهیای‌آمدنش‌میشہ..😍❤️ ✨    ─┅═🌿🍁🌿═┅─ ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---