[♥️🕊]
#کلام_شهید 💌
گفت:
ما اصلا دعاے بی اجابت نداریم...
یه وقت می بینے اون دنیا کلی ثواب ریختن پات میگن،بیا اینهمه برای شما
جاے همون دعاهایی ڪه تو دنیا خواستی ونشد:))💔
#شهیــدبابڪنوریهریس🌱
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#تڪحرف🍃
گفتم:بہنظرتکیاشهیدمیشن؟!🧐
گفت:اونایےکہاسرافمیکنن
گفتم:اسراف! توچے؟!🌿
گفت:تو"دوستداشتنخدا"
قشنگھنہ؟ : )!♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#طنز_جبهه
خيلي از شبها آدم تو منطقه خوابش نميبرد...
وقتي هم خودمون خوابمون نميبرد دلمون نمي امد ديگران بخوابن...
يكي از همين شبها يكي از بچه ها سردرد عجيبي داشت و خوابيده بود.تو همين اوضاع يكي از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!
رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چي شده؟؟😥
گفت: هيچي...محمد مي خواست بيدارت كنه من نذاشتم!😁😁😁
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
1_964110607.mp3
3.59M
'بسمهِ تعالی..
شب #سی_و_نهم چلّه #حدیثشریفکسا🌿🌸🌿
+به نیابت از شهید بابک نوری و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج)🌱
التماس دعا📿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ...
بخشی از معنی دعای فرج👇🏻😍
_🌸بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد
_🌸و امیدم نا امید شد و زمین (با همهی پهناوری اش) بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید.
_🌸تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما.
در هر سختی و آسانی بر لطف تو است.
_🌸خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد
آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام
_🌸و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن..
#اللهمعجللولیکالفرج
#امامزمان
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
﹝او
رفیقےست؛
ڪہ پاے ضررم مےماند🌼🌿﹞
#شہیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🍂🍂🍂🍂
حاج آقا قرائتی تعریف میكرد: در ستاد نمازگفتیم، آقازادهها، دخترخانمها، شیرینترین
نمازی که خواندید، برای ما بنویسید.
📝📝
یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما
ریش سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت...
📌📌📌📌📌

نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرینترین نمازی که خواندم این است كه:
در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند. یادم آمد نماز نخواندم به
بابا یم گفتم: نماز نخواندم، گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان،🧐
گفت:
برویم به راننده بگوییم نگهدار. پدر گفت: راننده كه بخاطر یک دختربچه نگه نمیدارد، گفتم:
التماسش میکنیم. گفت: نگه نمیدارد. گفتم: تو به او بگو.🗣
گفتم كه نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و
گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم
بگیرم.
🌲🌲
میگفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم
یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو...
🌼🌼🌼🌼
* این پست تقدیم به روح بلند و پر آوازه شهدا به ویژه شهید عباس خدری , معلم شهید یعقوب شیخی
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
بیخود برایم دلیل و مدرڪ نیاورید
من دختــرم💓
میدانم ڪہ صلاح من
در «حجاب »اسٺ
براي من
دلیلي بزرگٺـراز
سخن خدايم نیسٺ
من حجابـــ میڪنم
چون خداے من اینگونہ مےخواهد😇
چون او...عاشق من است
#ریحانه🌸
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---