دست های مهربانی🌸 پویش مثــــل برادرم بابـک یـــک پویـــش مردمی به نیابــت از «شهید بابک نوری» بــرای جـــــمع آوری کمک هــزینه خــــرید لوازم تــحریر برای دانش آموزان نیازمند📚✏️ 6104338974654325 یزدان پناه جهت همراهی به آیدی زیر در پیام رسان ایتا پیام دهید. @Khoshtipasemani_1 #مثل_برادرم_بابک🕊 https://eitaa.com/khoshtipasemani

میگفتـــــــ اتل متل توتوله چشم تو چشم گلوله اگه پاهات نلرزید نترسیدی قبوله:)!💔 سالروز ولادت شهید مصطفی صدرزاده(سید ابراهیم) مبارک🌹✨ @Khoshtipasemani_1

🌱کاری کن خدا تو رو خوشش بیاد نه مردم!... #رفیق_آسمانی_بابک @khoshtipasemani

«آسمــان فرصت پرواز بلــندی‌‎ست🦋 ولی...قصه این است چه اندازه کبوتر باشی! #برای_برادرم_بابک @khoshtipasemani

اللهم الرزقنا توفیق...💔✨ #رهبرانه @khoshtipasemani

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌-حواسِت‌هست...؟! -به‌خودت! -به‌اعمالِت.. -به‌گناهات.. -که‌بایدجبران‌کنی‌ومدام.، -امروزوفردامی‌کنی!! -خودتوجلوی‌آینه‌نگاه‌کن... -داره‌میگذره..(: -عمرِت‌سَربرسه‌چی؟.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #تلنگر @khoshtipasemani

شهـید‌آرمان‌علی‌وردی🌱 #رفیق_آسمانی_بابک @khoshtipasemani

سعی کنید سکوت شما بیشتر از سخن گفتن شما باشد... 🌱 بی‌ دلیل‌ حرف‌ نزنید! #رفیق_آسمانی_بابک @khoshtipasemani

میگفت میخوام برم بشم فدای زینب✨ یه عمره که شنیدم از غم های زینب🌱 #برای_برادرم_بابک @khoshtipasemani

کوچه هایـــمان را به نامـــــشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است🕊 که با آرامش به خانه می‌رسیم:) @khoshtipasemani

‌ یکی دو روز قبل از شهادت بابک بود مصادف با شهادت حضرت امام‌ حسن همرزممون‌ سردار صمدی رفت روی مین کنار جاده ای دو کیلومتر قبل تر از محل شهادت بابک به شهادت رسید تیم ما ورودی بوکمال مستقر بود،همه باید از کنار ماشین ها رد میشدن راننده‌‌یِ سردار گفت یک نفرو لازم داریم بره کمک کنه پیکر شهید رو بیاره‌.بابک چون بچه ی حرف گوش کنی بود بابک رو فرستادم... آمبولانس که حرکت کرد بابک اومد پیشم‌گفتم اونی که توی آمبولانس بود کی بود؟ گفت سردار صمدی بنده خدا خیلی ناجور شهید شده بود شب پست نگهبانی بودیم دیدم داره گریه میکنه، گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت منم دوست دارم شهید بشم گفتم پس خانوادت چی؟ گفت اونا رو سپردم به حضرت زینب...