رفقای عزیزم حتماً مطالب #خانوادهسالممن رو از اول دنبال کنید تاکید میکنم از اول
ممنون❤️
بریم برای بحث امروزمون👌
ما نگرش جدیدی که باید ایجاد کنیم نگرش امانتداری هست.👌
🔸«هرآنچه نزد ماست امانت خداست در امانت خیانت نکنیم.»
★مالک خداست و ما فقط باید امانتدارخدا باشیم.★🙂
(اگه شخص مهمی که برای ما محترمه چیزی یا کسی را پیش ما به امانت بزاره چطور رفتار میکنیم ؟🤔
باید با امانت های خدا هم دقیقا به همون شکل رفتار کنیم.)🤗
نگاهِ به اعضای خانوادمون وقتی نگاه امانتداری شد،
ما سعی خودمون رو میکنیم که زمینه ی رشد وکمال اعضای خانوادمون رو فراهم کنیم.🦋
#خانوادهسالممن ۱۰
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
⭕️برای اثر گذاشتن روی همسرمحترم هیچ وقت اخم نکن
پیشانیت چروک میشود❌❌❌
از لبخندت استفاده کن❗️✔️
زیبائی دندانهایت تاثیر بیشتری دارند😁😍
#تکنیکهمسرداری
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
#خونه_تکونی
اين روزا همه خونه تکونی میکنن، يکي از اون جاهايي که نسبت به تميز کردن اون غفلت ميشه،
↩️درون و وجود خودمونه↪️
بياييم تا دير نشده دست به کار بشيم
و خونه تکوني رو شروع کنيم😇
1⃣خونه تکوني ذهن:
خدايا من رو ببخش اگه آدما رو قضاوت کردم،
به اونا گمان بد بردم و توي فکر و خيالم به چيزهايي فکر کردم که تو هرگز نمي پسنديدی🙏
2⃣خونه تکوني چشم:
خدايا من رو ببخش به خاطر همه ي نگاه هاي ناپاکي که داشتم،به خاطر نگاه هاي تندي که
به پدر و مادرم کردم و به خاطر نگاه تمسخر
و تحقير آميزي که به بعضي از بنده هاي تو داشتم🙏
3⃣خونه تکوني گوش:
خدايا من رو ببخش اگه با گوش هايم
چيزهايي رو شنيدم که نبايد مي شنيدم
و گوش به حرفهايي دادم که عيب هاي آدم ها
رو براي من برملا مي کرد و اونها رو توي ذهن من رسوا مي کرد
4⃣خونه تکوني زبان:
خدايا من رو ببخش اگه زبونم به دروغ و غيبت
و تهمت و تحقير و توهين و ناسزا آلوده شد
و چيزهايي گفتم و با کساني حرف زدم که مطلوب تو نبود🙏
5⃣خونه تکوني دل:
خدايا من رو ببخش که به جاي اينکه دلم رو
از لطف و محبت خودت پر کنم، به حسد و
کينه و بخل و تکبر آلوده کردم و اينقدر دلباخته
و شيفته ي دنيا شدم که جايي واسه ي تو،
توي دلم باقي نمون
6⃣خونه تکوني دست و پا:
خدايا من رو ببخش بخاطر همه ي کوتاهي ها
و سستي ها و تنبلي هام. خدايا ببخش که با دست و پاهام کارهايي کردم و جاهايي رفتم
که من رو از تو دور کرده🙏
#یهنکتهیهتوجه
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ15 سینی را به دست مهران سپردم که با گرفتنش از کنارم رد شده و
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ16
-آره خبر دارم یک مدته این و خانواده اش ورد زبون محل شدن. حالا بعدا گندشون در نیاد صلوات.
حامد خندید و سری برایم تکان داد.
به جای این حرف ها برو بقیه ی شله زرد هارو بیار یک ساعت اینجا معطل وايستاديم.میخوام برم کار دارم.
-چیه؟ نکنه بازم قرار داری میخوای زود جیم شی بری؟
لبخندش عمق شد و چشمکی به سمتم زد. با حرص نگاهش کردم و سری به تاسف برایش تکان دادم.
-یعنی یک ذره خجالت نکشیا ماشاء الله با دختر بازیهات کل تهران و آباد کردی.
نتوانست خودش را کنترل کند و با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.
با صدای خنده اش سر محمد پارسا برای لحظه ای به سمتمان برگشته و با اخم کم رنگی نگاهمان کرد که متعاقبا اخم غلیظی تحویلش دادم و به داخل برگشتم.
***
-نه سونیا جان عزیزم بی خیالم شو.
کوتاه نیامده و نزدیک تر شد.
-آخه چرا؟
چشمانم را در حدقه چرخاندم و پوفی کردم.
-چون من از این کارا خوشم نمیاد. دوست ندارم خودم و درگیر رابطه بکنم.حله؟
-حالا بزار شماره ات و بهش بدم،شاید خوشت اومد بابا به خدا کل دخترای فامیلمون از خداشونه این یک نگاه بهشون بندازه.
ادامه دارد.....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛