eitaa logo
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
147 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
551 ویدیو
51 فایل
⬅️وابسته به کانال راه @raahcenter_ir ✍من یه مادر دهه هفتادی ام با سه تا شاخه گل، یه دخترخانم ناز ۱۰ساله ،دوتا آقا پسرمهربون ۶ و۴ساله همسرم طلبه هستن و یه زندگی ساده طلبگی و...... اینجا کلی آموزش و تکنیک در انتظارتونه آیدی ادمین @admein_onlain
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
برای دلم #برگ۲۰ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 داشت حرصم میگرفت و تو دلم گفتم به همین خیال باش! وقتی جلو خواستگاره رس
برای دلم 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 -بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنم که -آفرین به تو… معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتون نیست! -شب بخیر..من رفتم بخوابم. اونشب رو تا صبح نخوابیدم، تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد. یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصورمی کردم، اما اگه نشه چی؟! یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور میکردم، داشتم دیوونه میشدم… از خدا یه راه نجات میخواستم. خدایا حالا که من اومدم سمتت تو هم کمکم کن دیگه… … فرداش رفتم دفتر بسیج… یه جلسه هماهنگی تو دفتر آقا سید بود، آخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم که زهرا پرسید: -ریحانه جان چیزی شده؟! -نه چیزی نیست سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت. سریع جواب داد چرا …دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم -زهرا :ااااا…مبارکه گلم.. .به سلامتی تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت: – لا اله الا الله… انتن نمیده… و سریع به این بهونه بیرون رفت. دلیل این حرکتشو نمی فهمیدیم. با سمانه رفتیم بیرون و آقا سید هم بیرون داشت با گوشیش حرف میزد، تا مارو دید که بیرون اومدیم سریع دوباره رفت داخل دفتر. … من همش تو این فکر بودم که موضوع رو یه جوری باید به آقا سید حالی کنم، باید یه جوری حالیش کنم که دوستش دارم. ولی نه… من دخترم و غرورم نمیزاره، ای کاش پسر بودم… اصلا ای کاش اون روز دفتر بسیج نمیرفتم برای ثبت نام مشهد! ای کاش از اتوبوس جا نمی موندم، ای کاش… ای کاش… ولی دیگه برای گفتن این ای کاش ها دیره. … امروز اخرین روز امتحانهای این ترمه، زهرا بهم گفت بعد امتحان برم آقا سید کارم داره. -منو کار داره؟! -آره گفته که بعد امتحان بری دفترش -مطمئنی؟! آره بابا… خودم شنیدم بعد امتحان تو راه دفتر بودم که احسان جلو اومد -ریحانه خانم -بازم شما؟! -آخه من هنوز جوابمو نگرفتم -اگه دیشب جلوی پدر و مادرتون چیزی نگفتم فقط به خاطر این بود احترامتون رو نگه دارم وگرنه جواب من واضحه لطفا این رو به خانوادتون هم بگید. -میتونم دلیلتون رو بدونم؟ -خیلی وقت ها آدم باید دنبال دلش باشه تا دنبال دلیلش -این حرف آخرتونه؟! -حرف اول و آخرم بود و هست وبه سمت دفتر سید حرکت کردم و آروم در زدم. رفتم توی دفتر و دیدم تنها نشسته پشت کامپیوترش مشغول تایپ چیزیه... ادامه دارد..... (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
یه برگِ دیگه از رمانمون تقدیم حضورتون😍😍
بچه ها باید بازی کنن و شیطنت کنن🥴 و در مقابل شیطنت هاشون صبر کنیم😐 و تحمل داشته🥶 باشیم و عصبی نشیم😠 ولی گاهی هم بازی های فکری انجام بدن تا ذهنشون باز بشه و خلاق بشن🤓 همه چیز کنارهم قشنگ تره😉 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واما عاشقا ی😍 امام زمان (عج) قبل از خوابمون فراموش نشه👌 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و خداوند صبح را برای تمدیدِ دوست داشتن آفرید ... صبح بخیرخورشید🌞خونه🏡 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پنج شنبه است و روز امام حسن عسکری (ع)😌 رفیق خونه تکونی رو شروع کردین؟؟😩 ... من چند روزی هست شروع کردم به خونه تکونی🏚 امروز هر قدم که برای خونه تکونی برمی‌داریم رو هدیه به امام حسن میکنم🥰 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و اما.... دارم🤪 اون هم چه چالشی 👌 امام زمانی 😍😍 از امشب چهارشنبه تا بعداز ظهرشنبه زمان هست ⏱ رفقای عزیز متن کوتاه، شعرکوتاه ویا عکس نوشته و یا حتی عکس کوچولوهاتون رو با برای ادمین بفرستن 📱 ادمین ما آمادشون میکنن و داخل کانال 📲قرار میدن . شما بنر خودتون رو با فروارد برای دوستانتون🤗 ارسال میکنین. به هربنری که سین✅ بیشتری خورد هدیه میدیم🎁 هدایای چالش به سه نفر اول که بنرشون سین✅ بیشتری بخوره اهدا میشه نفر اول:۱۲۰،۰۰۰تومان💸💸 نفر دوم:۵۰،۰۰۰تومان💸 نفرسوم:۳۰،۰۰۰تومان ایدی ادمین جهت ارسال👎 @admein_onlain (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوند ساعات خاصی برای عبادت مشخص کرده و زیاد وقتت رو نمیگیره👌 🔻🔻🔻 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
شب جمعه، شب زیارتی آقا امام حسین(ع) هست🍃 آقا امام زمان(عج) امشب همراه مادرشون حضرت زهرای مرضیه به زیارت آقا امام حسین(ع) میرن🦋 مستحب هست خواندن 📖 درشب جمعه ماهم از دور زیارت میکنیم ارباب بی کفنمون رو ان شالله😢 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
8.41M
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان عزیزم انشاالله از فردا بنرهاتون رو آماده میکنم☺️
و اما.... دارم🤪 اون هم چه چالشی 👌 امام زمانی 😍😍 از امشب چهارشنبه تا بعداز ظهرشنبه زمان هست ⏱ رفقای عزیز متن کوتاه، شعرکوتاه ویا عکس نوشته و یا حتی عکس کوچولوهاتون رو با برای ادمین بفرستن 📱 ادمین ما آمادشون میکنن و داخل کانال 📲قرار میدن . شما بنر خودتون رو با فروارد برای دوستانتون🤗 ارسال میکنین. به هربنری که سین✅ بیشتری خورد هدیه میدیم🎁 هدایای چالش به سه نفر اول که بنرشون سین✅ بیشتری بخوره اهدا میشه نفر اول:۱۲۰،۰۰۰تومان💸💸 نفر دوم:۵۰،۰۰۰تومان💸 نفرسوم:۳۰،۰۰۰تومان ایدی ادمین جهت ارسال👎 @admein_onlain (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
برای دلم #برگ۲۱ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 -بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنم که -آفرین به تو… معلو
برای دلم 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 منو دید . سریع بلند شد و ازم خواست رو یکی از صندلیهای اتاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد، فهمیدم الکی داره کیبردشو فشار میده و هی پاک میکنه. -ببخشید گفته بودید بیام کارم دارید. -بله بله (همچنان سرش پایین و توی کیبرد بود ) -خوب، مثل اینکه الان مشغولید. من برم یه وقت دیگه بیام. -نه نه… بفرمایید الان میگم. راستیتش چه جوری بگم؟! لا اله الا الله….... میخواستم.......بگم که..… -چی؟! -اینکه …. -سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم تا حرفشو بزنه -اینکه… اخه چه جوری بگم… لا اله الاالله… خیلی سخته برام. -اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم؟؟ -نه…اینکه… خواهرم… راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته.، شاید اصلاـ درست نباشه حرفم. ولی.... حسم میگه که باید بگم… منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد. اجازه هست رو راست حرفمو بزنم؟! -بفرمایید -راستیتش، من… من… من از علاقه شما به خودم از طریقی خبر دار شدم، و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست. چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم… تا شنیدم تو دلم غوغا شد ولی به روی خودم نیاوردم. -ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون… بد موقعی شناختمتون… بد موقعی… بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود. -باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم. و شما یه جورایی عشق دوم منید، درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جورمیشد، سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد! همیشه میترسیدم بودنتون یه جورایی من رو از اون دلسرد کنه… من از بچگی عاشقشم، خواهش میکنم نزارید به عشقم، که الان شرایط جور شده که دارم بهش میرس، .نرسم…! دیگه تحمل نکردم، میدونستم داره زهرا رو میگه اشک تو چشمام حلقه زد. به زور صدامو صاف کردم و گفتم : خواهشا دیگه هیچی نگید…هیچی -اجازه بدید بیشتر توضیح بدم -هیچی نگید و بلند شدم و به سرعت سمت بیرون رفتم و وقتی رسیدم حیاط صدای گریه هام بلندِ بلند شد. تمام بدنم میلرزید، احساس میکردم وزن سرم دوبرابر شده بود، پاهام رمق دویدن نداشتن، توی راه زهرا من و دید و پرسید؛ ریحانه چی شده؟! ولی هیچی نگفتم بهش وفقط رفتم. تو دلم فقط بهشون فحش میدادم… رفتم خونه با گریه و رو تختم نشستم، گریه ام بند نمیومد. گریه از سادگی خودم، گریه از اینکه گول ظاهرش رو خوردم، پسره زشت و بد ترکیب… صاف صاف نگاه کرد تو صورتم گفت عشق دوممی! منو بگو که فک میکردم این خدا حالیشه… اصلا حرف مینا راست بود، اینا فقط میخوان ازدواج کنن که به گناه نیوفتن…! ولی… اما این با همه فرق داشت. زبونم اینا رو میگفت ،ولی دلم داشت خاطرات مشهد و این مدت بسیج رو مرور میکرد و گریه میکردم…گریه میکردم چرا اینقدر احمق بودم. یعنی می دونست دوستش دارم و بازیم میداد…؟ یه مدت از خونه بیرون نرفتم… حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش می افتادم درباره چادر… درباره اینکه با چادر با وقارترم. ادامه دارد..... (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
شب جمعه رو بخونیم .😊 امشب بچه ها اول قصه گوش دادن بعد دعای فرج رو زمزمه کردیم 🙂 البته هنوز هم نخوابیدن هااااا🤪 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسَلام اِی نورِ فَـوق ڪُلً نـور وارثِ زهرایـیِ قلبِ صبـور بی حضورٺ عاشقـی درمانده گفت: "رَبّنا عَجـّلْ لَنا يَومَ الظهـور" سلام صبح بخیر 🌤☕️ نورهای خونه امروز جمعه روز پدرمون حضرت مهدی (عج) هستش🥰 بیایین امروز همه قدم هامون رو تقدیم به آقامون کنیم😊 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز رزقمون شد جشن اعیاد شعبانیه به خصوص پیشواز ولادت آقا امام زمان (عج) ان شاالله به دعوت آقا رزقمون بشه بازهم 😉 آخه هنوز دو روز مونده به روزِ ولادت 😊 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا